کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب چاقو

چاقو هم به دوست و حامی و هم به زبان بدگویان تعبیر شده است و اگر تیز و برنده باشد، یعنی زبان بدگویان در مورد شما تیز خواهد بود و اگر خودتان داشته باشید، احساس عدم امنیت شما را نشان می دهد و این که از بدخواهی کسانی که بیشتر حرف می زنند تا عمل می کنند، نگران هستید.

اگر در خواب ببینید که چاقویی از دیگری می گیرید یا کسی به شما چاقو هدیه می کند، کسی به شما کمک می کند یا خودتان از دیگری کمک می گیرید. اگر چاقویی داشتید که بوسیله آن خواستید از خود دفاع کنید، کسی هست که به شما نزدیک است و از شما بد می گوید و بد شما را می خواهد و اگر دیگری برای شما چاقو کشید امنیت می یابید.

این نوع تهدیدها در خواب، امنیت در بیداری است. چاقو بسته و بی خطر نعمت است و چاقوی کوچک نعمت مختصری است که به شما می رسد. چاقوی آشپزخانه خدمتکار و کدبانوی خانه است و چنانچه ببینید چاقویی نو در آشپزخانه دارید زنی خانه دار نصیب شما می شود.

منوچهر مطیعی تهرانی گوید: چاقو زبان بدگویان است و چنانچه تیز و برنده و براق باشد نشان آنست که زبان بدگویان در مورد شما تیز خواهد بود و چنانچه خودتان داشته باشید احساس عدم امنیت شما را نشان می‌دهد و می‌گوید که از آینده و سعایت و بدخواهی کسانی که بیشتر حرف می‌زنند تا عمل می‌کنند بیمناک هستید.

آنلی بیتون می‌گوید: دیدن چاقو در خواب، علامت دعوا و جدایی است و همچنین به زیان‌های مالی نیز دلالت دارد.

تعبیر خواب چاقو خوردن و زخمی شدن
آنلی بیتون می‌گوید: اگر خواب ببینید با چاقویی زخمی شده‌اید، نشانه آن است که درگیر مشکلات خانوادگی خواهید شد. مشکلاتی که بیشتر فرزندان به آن دامن می‌زنند.

تعبیر خواب گرفتن چاقو از دیگران
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: اگر در خواب ببینید که چاقویی از دیگری می‌گیرید یا کسی به شما چاقو هدیه می‌کند گویای این است که کسی به شما کمک می‌کند یا خودتان از دیگری کمک می‌گیرید.

تعبیر خواب دفاع از خود با چاقو
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: چنانچه چاقویی در جیب یا کشوی میز خود داشتید که بوسیله آن خواستید از خود دفاع کنید کسی هست که به شما نزدیک است و از شما بد می‌گوید و بد شما را می‌خواهد و اگر دیگری برای شما چاقو کشید امنیت می‌یابید. چون این نوع تهدیدها در خواب امنیت است و ناشی از بیمی است که در بیداری داریم.

تعبیر خواب چاقو کشی
آنلی بیتون می‌گوید: خواب ببینید کسی را با چاقو زخمی می‌کنید، علامت آن است که صاحب شخصیتی ناپسند خواهید شد. باید سعی کنید به سمت راه راست گام بردارید.

تعبیر خواب چاقوی آشپزخانه
منوچهر مطیعی تهرانی گوید: چاقوی آشپزخانه خدمتکار و کدبانوی خانه است و چنانچه ببینید چاقویی نو در آشپزخانه دارید زنی خانه دار نصیب شما می‌شود.

تعبیر خواب چاقوی تیز و برنده
آنلی بیتون می‌گوید: دیدن چاقوی تیز و براق در خواب، علامت آن است که دشمنان همواره در اطراف شما خواهند بود.

لیلا برایت می‌گوید: اگر در خواب خود را مشغول تیز کردن چاقو ببینید، یعنی موضوعی موجب خشم شما می‌گردد.

تعبیر خواب چاقوی شکسته
آنلی بیتون می‌گوید: دیدن چاقوی شکسته در خواب، نشانه آن است که هم در امور عاطفی و هم در شغل خود شکست خواهید خورد.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

135 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Fateme

Fateme : سلام و وقتتون بخیر خواب دیدم تو خونمون نوه هاو طایفه عمه ام (ک تازه فوت شده )مهمون هستن ک بیشترشون دختر های جوون و همسن خودمن تقریبا و ی داماد عمم هست سفره انداختیم وقت ناهارو همه دورش نشستن ولی غذایی ک تو سفره بود نذری بوده ک بیرون میدادن برادرم اینا گرفتن اوردن همه داشتن دور هم میخوردن کارام ک تموم شد اومدم بیام سر سفره ک گفتم بزار برم منم از بیرون غذای نذری بگیرم بیام بخورم دیگه از اینا نگیرم غذا کو کو سبزی بود برادرم گفت میخای نرو برا من هست بیابا من بخور من نگفتم نه بابا هست دیگه میرم میگیرم اومدم بیرون ک ببینم کجا دارن میدن یهو ی اقایی صدام کرد گفت خانوم بیا رفتم دیدم ی پیکان سفید هست ک اقا هه روی کاپوت عقب ماشینش ی سینی گذاشته ک تو سینی پر از چاقو به شکلای مختلف و کوچیک بزرگ و اینا بعد بمن گفت ی آرزو کن یدونه ازاین چاقوها بردار بعد من برداستم ی چاقو میوه خوری دسته سفید برادشتم (البته چاقو نو نبود معلوم بود باهاش کار کردن )و آرزو کردم ک خدایا انشالله ک این چاقو رو تو خونه خودم استفاده کنم (من مجردم)و دیگه برگشتم خونه و بیدارشدم

پاسخ
لینک۱۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۳۱:۰۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. روحشان شاد. شما و خانواده تان با هم روابط صمیمانه و خوبی خواهید داشت و از همدیگر حمایت می کنید و انشالله همه حاجت روا خواهید شد. شما هم می خواهید که کسی به زندگی تان بیاید که دوست و حامی شما باشد و با شما خالص و روراست و پاک باشد و به خواسته ی خودتان هم خواهید رسید هر چند که کسی که به زندگی شما می آید مجرب است و شما اولین زنی نیستید که او با آن آشنا شده ( که طبیعی است!). انشالله ازدواج خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۴۹:۰۴
masuumee

masuumee : سلام.من امروز خواب دیدم که جایی بودم تو ماشین کسی.اینکه کجا و ماشین کی نمیدونم.از تو ماشین میدیدم که بیرون کسایی که به شغل من مربوط میشن و میدیدم و صحبت هایی که مثل شغل من کسی انجام میداد.حتی اسم یک دوست و همکارمو شنیدم از بیرون.بعد دیدم آقایی اومد تو ماشین و چاقوی تیزشو گرفتم سمت من.همش یه چیزی از من میخواست ولی واقعا نمیدونم چی.اول چاقورو کرد تو دست راستم کف دستم و قشنگ برید به اندازه یک دایره دستمو.و خون اومد و تموم درد و حس میکردم.بعد رفتم از خودم دفاع کنم چاقو رو بگیرم باز زد تو کف دستم چپم و یک قلفتی بهاندازه دایره برید و کند.تموم دردشو با تموم وجودم حس میکردم.قسمش میدادم میگفتم به فاطمه زهرا اعتقاد داری؟میگفتم تورو به فاطمه زهرا قسمت میدم نکن با من چاقورو نزن به من.بعد فرار کردم تو خیابون.به مردم میگفتم مردم قسمتون میدم به فاطمه زهرا که یکی افتاده دنبالم من و کمک کنید.هیچکس در مقابل اون مرد کمکم نمیکرد هرچی قسم میدادم.دستامو نشون میدادم به مردم میگفتم ببینین این کار اونه.کف هر دو تا دستم به اندازه یک دایره کوچیک اونجای کف دست که توپول تره خالی شده بود.ولی دیگه زخم نبود.میدیدم پوست اومده درست شده ولی جاش گودی مونده.رفتم تو یک ساختمون دو تا زن مغازه دار من و قایم کردن ولی یه خانوم دیگه من و لو داد.دنبالم اومد تو ساختمون و چاقورو باز گرفت جلوم.اصلا نمیدونم ازم چی میخواست ولی همش تحدیدم میکرد.یه لیوان توش پودر بود دادن بو کنم که بیهوش شم.منم فهمیدم و ریختم تو صورت دو تا از مردایی که همراهشون بودن و بیهوش شدن ولی مرد اصلی زنده بود.فرار کردم و در ساختمون و بستم.تو برف و سرما به سختی راه میرفتم و فرار میکردم.یه پله های بسیار زیادی دیدیم که روش برف بود به سختی رفتم بالا تموم اون راه و.رسیدم به پشت بام.پشت بوم پر از برف.فهمیدم اگه برم روی بام اونم باز رو بامه و من و میگیره.چون جای پاهاشو رو برف دیدیم.سریع در بام و بستم و از ترس از خواب بیدار شدم.همین که بیدار شدم اول دستامو دیدیم که ببینم سالمن یا نه :)) واقعا تو خوابم اذیت شدم خانم هراتی.ممنون

پاسخ
لینک۲۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۲۳:۳۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما از ارباب رجوعانی که به شما مراجعه می کنند خسته شده اید و تحت فشار و استرس شدیدی قرار دارید. هر کاری می کنید که ارتباط تان با آنها خوب باشد نمی شود که نمی شود. منطقی برخورد می کنید، علیه شما موضع می گیرند. احساسی برخورد می کنید باز علیه شما موضع می گیرند. از نظر شما اینان نه عاطفه دارند و نه وجدان دارند و نه دین و ایمان درست و حسابی. شما حتی اگر باعث پیشرفت کسی شوید هم می خواهند سرتان را کلاه بگذارند و در ارتباط با شما که قرار می گیرند می خواهند آزارتان دهند و این باعث شده که شما احساس کنید که گیر کرده اید و دارید دور باطل می زنید. نیاز به استراحت دارید و نباید اینطوری به رفتارهای مردم اهمیت دهید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۲۸:۳۳
Vahideh

Vahideh : سلام خانم هراتی عزیزم
دیشب خواب میدیدم که انگار رفتم منزل همسرم(جایی مثل بالاهای خیابون ولیعصر بود. جای آرومی بود. . جوی آب پهن و درختای بلند خیابون ولیعصر رو داشت که صبح بود و نور آفتاب بین درختا لود. رفتم داخل (طبقه اول بود).گویا با داداشم بودم. من و داداشم مشکی تنمون بود و همسرم کاملا سفید. نمیدونم چی شد که همسرم رو چسبوندمش بیخ دیوار! انگار چاقویی کوچیک جراحی با سر گرد و غیر تیز دستش بود میخواست کاری کنه و نشد و منم خواستم بهش نشون بدم اگر در مقابل من عمل خطایی کنه با خودم طرفه و نتیجه‌ش چیه! که وقتی چسبوندم بیخ دیوار، او با چاقو کاری نکرد و من با خودم گفتم "کاری نکرد" داداشم با آرامش اومد واسطه‌گری که مثلا بگه ولش کن و اینا. بعدش یه خانمی هم اونجا بود که انگار خارج رفته بود.(حدود۵٠ سال)حس آمریکا رفتن رو ازش داشتم (یکی از نزدیکان همسرم اینطور هست) خانومه نشسته بود اونجا کنار پنجره. همسرم گله می‌کرد به اون خانوم یا ناراحت بود که من دارم جدا میشم ازش. براش تعریف کرده بود. بعدش دیدم بیرون کنار جوی آب نشستم نزدیک اون خانم. به خانومه گفتم من خیلی بهش گفتم. گفتم بهش این کارها رو نکن. به من گوش نکرد و در حین گفتن، کلی اشک ریختم. اون وسط خواب هم مورد دیگه‌ای رو خواب میدیدم. داخل یه سینمایی که فقط چراغ‌های کوچیکش روشن بود رفتم. خالی بود اونجا اما روی سِن سینما، بهرام افشاری (بازیگر) که قدش هم خیلی بلنده، با یه دختری درون هم بودن! انگار که پاهاشون رو باز کنن و گره بخورن به هم. سرشون هم به سمت داخل بدنشون بود. پیرهن داشتن انگار اما شلوار نه!

پاسخ
لینک۸ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۵۱:۵۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام خانم گل. شما شروعی تازه را آغاز کرده اید و نسبت به همسرتان رفتاری سرشار از تنفر و کینه و بدبینی نشان می دهید در حالی که او می خواهد وانمود کند که با کرامت و پاک است ولی او برای شما نقشه کشیده که آزارتان دهد ولی قدرتی ندارد!! چاقوی او تیز نیست و شما گول او را نمی خورید. همسر شما آدم خود بینی است که خودش را می زند به "ننه من غریبی" و دم از احساسات می زند. اما اگر کسی روشنفکر و خردمند باشد درک می کند که حق با شماست. شما از زندگی تان آموخته اید و ذهنتان روشن شده و می دانید که همسرتان می خواهد که خودش را احساساتی و با درکی بالا نشان دهد و از بیرون قوی و مقتدر به نظر برسد ولی او خودبین و بی مغز است. ظاهری حمایتگرایانه به خودش گرفته ولی عملکرد او برای همه آشکار است مثل کبکی که سرش را در برف کرده ماتحت او بیرون است و همه او را می بینند و مثلا قایم شده!! تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۸ تیر ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۴۸:۴۰
Vahideh

Vahideh : سلام خانم هراتی عزیزم
خداقوت...
پریشب خواب میدیدم تو خونه‌ای هستم که خواهرشوهرم و همسرش بودن (گویا خونه اونا بود).. وسط هال روی فرش نشسته بودیم و بساط پذیرایی هم بود، بشقاب و.... خواهرشوهرم یه بالش گذاشته بود روی پاش و بهش تکیه کرده بود. شوهرش کنار من نشسته بود. منم خیلی راحت تقریبا درازکشیده بودم! در صورتی که هیچوقت مقابلشون اینجوری نبودم.. من و شوهرش سفید تنمون بود.. و گویا صحبت کرده بودیم که برای این شرایط پیش اومده چه کنیم؟ چه کاری ازمون برمیاد؟ متوجه بودم که خواهرشوهرم پیرو همسرشه و ساکت‌تر. و هرچی او بگه میپذیره. بیشتر شوهرش طالب بررسی و پیداکردن راه حال بود. منم که ساکت و مبهوت بودم و فکر میکردم. اون وسط یه ظرف تَلقی اندازهء یه قابلمهء تقریبا بزرگ بود. توش پر از چاقو‌های دسته رنگی و ارّ‌ه‌ای بود که برای میوه‌خوری هستن. چاقوها به صورت عمودی توی ظرف بود و دسته‌ها بالا بود. اون چاقوها رو اونها ازم خواسته بودن که براشون از تهران بگیرم و ببرم. چراکه اونها ساکن مشهد هستن

پاسخ
لینک۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۰۳:۲۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شوهر خواهر شوهرتان سعی می کند که با رفتاری با کرامت و با نیتی دوستانه از شما بخواهد که به صورتی شفاف، تمام نقطه نظراتتان را راجع به خواسته هایتان در تمام زمینه ها واضح و بدون رودرواسی و تیز و برا و مشخص بیان کنید. او می خواهد به همسرتان کمک کند که زندگی تان را حفظ کنید. خواهر شوهرتان هم مطیع همسرش است. شما احساساتتان را قاطع و برا ولی منصفانه بیان خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۰۹:۴۳
مریم

مریم : سلام..خانم هراتی عزیز...من خواب دیدم که قضیه و درگیر طلاقم بودم اما همسرم یه غریبه بود که نمیشناختمش و ظاهر خوبی نداشت و دقیقا یادم نمیاد چی شد که یهو دیدم مردی که جای همسرم بود پدرم را با چاقو زخمی کرد و پدرم پایین شکمش خون میومد و بعد میخاست دوباره به پدرم حمله کنه با چاقو که من جلو پدرم ایستادم چاقو که شبیه کارد میوه خوری آشپزخانه بود و ازش گرفتم وسه ضربه زدم به پایین شکمش و فک کنم مرد ....میشه تعبیرش لطف کنید ......

پاسخ
لینک۲۰ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۶:۳۱:۱۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما با شرایط جدیدی مواجه خواهید شد که در ابتدا نمی دانید چطور باید کارهایتان و مشکلاتتان را حل و فصل کنید و این شرایط جدید باعث می شود که پدر شما از نظر احساسی ناراحت شده و احساساتش جریحه دار شود و به استرس دچار شود. ولی بعد خودتان سعی می کنید که قوی باشید و از حقوق خودتان و خانواده تان دفاع کنید و سعی می کنید که با قدرت درونی خودتان با ذهن و جسم و روحتان، قوی باشید و مبارزه کنید و مشکلاتتان را از بین خواهید برد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۰ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۸:۲۶:۲۲
فاطمه

فاطمه : سلام خانوم هراتی. خسته نباشی عزیزم.من مجردم. خواب دیدم جایی هستم که خواهر بزرگ متاهلم هم روی نیمکت چوبی نشسته بود. باردار بود یهو یه نوزاد پسر ‌که جسه بزرگی داشت روی نیمکت زایید. خواهرم بلند شد و رفت و نوزاد یهو از رو نیمکت غلت خورد افتاد رو زمین. من دویدم سمتش بچه رو بلند کردم دیدم سالمه. انگار دایه اش شده باشم و به بچه رسیدگی کردم بهش محبت خاصی داشتم یه چیزی دورش پیچیدم گرم شه. انگار دیگه مال خودم شده بود. من و نوزاد باهم انس گرفته بودیم. رفتیم یه جایی مث مراسم مذهبی کلی زنا فامیل دور هم جم شده بودن لباس سیاه تنشون بود. چایی ریختم برا خودم و خوردم. از دور دیدم زنا میرن جایی تو سالن همون مکان مث حرم مرقد یا ضریح خوب که دقیق شدم دیدم نه از دور اینطور به نظر میاد ولی از نزدیک سوپرمارکت هستش. زدم بیرون. انگار یهو شب شد و من تو کوچه تاریک که نور مهتابی داشت بودم. کوچه پهن و بلندی بود از دور عشق سابقم (که بخاطر خیانتش سالهاس فراموشش کردم) دیدم. تیپ مشکی زده بود. از روبروم داشت میومد هرچی بهم نزدیکتر میشدیم بیشتر شک میکردم که نه خودش نیست. هی دو دل میشدم هی میگفتم ن خودشه. تا اینکه از کنارم رد شد دیدم غریبه اس و میخواد بهم آسیب بزنه (فکنم میخواست تجاوز کنه). من دیدم یه چاقو پهن مث کارد آشپزخونه تو دستم دارم که از دو طرف کله و تیز نیست ولی بازم خوب بود کل کل نبود. با یه ترس ریز و اعتماد بنفس بهش حمله کردم و از خودم دفاع کردم چندتا پسر دیگه هم بودن ازشون کمک خواستم اومدن سمتم گفتن ولش کن بسه کشتیش دیگه ادب شد ولش کن. با چاقو بهش حمله کردم ولی خونی ازش نیومد فقط درد کشید. چند ضربه به پاهاش زدم که استخونای پاش فکنم شکستن. ناله میکرد.

پاسخ
لینک۱ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۱۵:۵۵:۳۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. خواهر شما خیلی صبورانه نشسته تا به اهدافش برسد و به زودی از غم فارغ خواهد شد و گشایش کار خواهد یافت. شما به او کمک می کنید که کار و هدفش را با موفقیت به پیش ببرد. شما سعی می کنید که در جایی که دیگران رفتاری بد از خودشان نشان می دهند دوستانه رفتار کنید و قدر خودتان را می دانید. خیلی از مردم خدا را به خاطر رسیدن به خواسته هایشان می پرستندو نه به خاطر عشق به خدا. شما اما اینطور فکر نمی کنید. در شرایط بغرنج و وقتی که با محدودیت ها مواجه شوید، بینش شما قویست و امیدوار هستید که به خواسته هایتان برسید. شما سعی می کنید که دور اندیش باشید و مراقب باشید که کسی از محبت های شما سو استفاده نکند و تجربه ی تلخ گذشته تان برایتان تکرار نشود. شما می خواهید که کسی که شما را آزار داد تقاص کارش را بچشد نه آنطور که از هستی ساقط شود ولی آنقدر که ادب شود. می خواهید که او هم مدتی مستاصل شود و نتواند در زندگی استقلال داشته باشد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ بهمن ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۳۲:۱۷
فاطمه

فاطمه : سلام خانوم هراتی عزیزم.شبتون خوش.خواب دیدم درخانه مادر دشمنم ماندانا(فامیل) متوجه شدم یکی از دستهایم از مچ تا نزدیک آرنج پر از النگوهای طلا با ضخامت و طرحهای متفاوت داشت. نمیدانم خودم خریده بودم یا ماندانا با پول خودم برایم خریده.در خواب انگار ماندانا حس حسد و دشمنی نداشت بیتفاوت بود. خانه مادرش انگار دو خانه ویلایی روی همدیگه بود. با حیاط خیلی بزرگ. من در حیاط بالایی در دستشویی بودم‌که درش باز بود و خیلی هم کوچک و اندازه خودم بود. داشتم مدفوع میکردم خواهرماندانا (که اوم دشمنی دارد)حیاط طبقه پایین را با شلنگ و جارو میشست. پیرهن مشکی تن داشت. منو دید با همون شلنگ و جارو اومد بالا رو به روم ایستاد. مادر و دختری که فامیلش هستن به خانه اشان آمدن منم دیدن. من حس خوبی نداشتم که منو در حال مستراح می دیدند. معشوقهای خواهرانم سامان و سعید در جایی غیر منزل خودشان زیر پتو خواب بودند. پدرم به قصد کشتن هردوشان چند ضربه چاقو زد. فکردم که مرده اند. بعد دیدم بلند شدن زخمی بودند و کمی جزئی درد داشتند. نفهمیده بودند پدرم با چاقو آنها را زده. من و خواهر کوچکم چندین تسبیح سبز خریده بودیم که به فامیل سوغاتی بدهیم ولی چند بند تسبیح و قسمت بالای تسبیح خریده بودیم و قصد داشتیم که هر تسبیح بزرگ صدتایی را به سه یا پنج تسبیح کوچک تبدیل کنیم و به فامیل پخش کنیم. تو خواب انگار یکهو یک پسربچه تقریبا دوسال دستم بود. نمیدانم پسرم بود یا برادرم. برای خرید از دستفروشها رفته بودم، یکیشان فندک اجاق گاز میفروخت راضی نشد بهم بفروشه. به راهم ادامه دادم وارد یک خانه که درش باز بود شدم. یک مردی بساط در حیاط پهن کرده بود از جنسهایش یکسری چیزی خریدم. خواستم برم خونه دیدم بچه که لباس زمستانی خزدار آبی تن داشت الان لخته. یکهو مرد بساطی زن شد و خونش پر مشتری و شلوغ شد. گفتمش لباس بچه کجاست دوتا کیسه بهم داد که تو یکی از کیسه ها بادکنک باد شده نارنجی رنگ داخلش بود و کیسه دیگر پر از لباس بود بهم داد گفت بیا اینم لباس بچه. خودش و دخترش با ماشینش منو رسوندن توی راه به کیسه شک کردم و آنرا وارسی کردم دیدم لباس کهنه منو خواهرم هستن. و لباس بچه نیست.بهش گفتم اینا لباس بچه نیست اینا لباس کهنه قدیمی هستن نمیخوامشون میندازمشون دور.انگار فریبم دادند و همچنان بچه لخت بود.

پاسخ
لینک۱۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۲۴:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما به موفقیت های زیاد در زندگی تان رسیده اید و به صورت مثبتی نسبت به اشخاصی که در زندگی تان دوستشان دارید، متعهد هستید. اما موفقیت های شما اصلا به نظر ماندانا و یا خانواده اش نمی آید و آنها احساس می کنند که خودشان به اندازه ای خوشبخت و راحت هستند که توجهی به خوشبختی شما نداشته باشند. شما می خواهید از غمهایتان رها شوید و به ثروت برسید و آنها هم مشکلاتشان حل و فصل خواهد شد ولی با این وجود روابط شما و خواهر ماندانا، خوب نیست و از هم کینه دارید. آنها هم به ثروت می رسند. پدر شما از اینکه معشوقهای خواهرانتان اقدامی برای رسیدن به خواهرانتان نمی کنند و به گرمی و نرمی جای امروز خودشان در دنیا خوش هستند، از ایشان عصبانی است و می خواهد که اگر خواهرانتان را دوست دارند سریعتر اقدام کنند که به ایشان برسند. شما و خواهر کوچکتان آرزوی سلامتی و امنیت برای تمام فامیلتان دارید و در این راه هر کاری بتوانید برای ایشان انجام می دهید. شما می خواهید زندگی تان عوض شود و ایده ی جدید و جرقه ی جدیدی در زندگی تان پیدا شود و اگر مجردید ازدواج کنید ولی هنوز وقتش فرا نرسیده. شما می خواهید رفتاری تازه داشته باشید و زندگی تان متحول شود و پاکی و بی گناهی به زندگی تان راه یابد یا صاحب فرزند شوید ولی هیچ کدام از این خواسته های شما الان برآورده نمی شود. شما شخصیتی اجتماعی دارید و بلند پروازید ولی زمینه ی قرص و محکمی برای رسیدن به خواسته هایتان ندارید و آماده نیستید بلکه بیشتر هوس و رویای رسیدن به موفقیت را دارید تا آمادگی آن را. عشق و وفاداری و صمیمیت و از خود گذشتگی خواسته های شماست ولی هنوز مقدور نیست و باید صبور باشید و چشم و گوش بسته حرفی را قبول نکنید بلکه باید با شناخت و واقع بینی زندگی کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۱:۲۹:۴۴
سامان

سامان : سلام خانم هراتی مادرم خواب دید که دو چاقو که یکی شبیه به چاقوی اشپزخانه بود و یکی دیگر که تقریبا بین چاقوی اشپزخانه و چاقوی دعوا بود و مال چند سال پیش خودم بود و یک خودکار رو زیر بالشت من که پسرشم برمیداره و میبره تعبیر این خواب چیه؟

پاسخ
لینک۱۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۰۸:۰۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مادر شما می خواهد که شما از افکار سلطه جویانه و لجبازانه ی مردانه تان دست بردارید و خشونت و لجبازی را کنار بگذارید. می خواهد که مثل سابق رفتار نکنید و خردمندانه تر تصمیم بگیرید. او می خواهد که شما حتی در کلامتان هم سعی نکنید که بخواهید حرفتان را به کرسی بنشانید ( می گویند قلم تواناتر از شمشیر است) موقعیتی هست که مادرتان نمی خواهد شما در آن دخالت کنید و به فکر آن موقعیت بخوابید!! او نمی خواهد به شما ضربه برسد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ فروردین ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۲۵:۰۶
Tabasom

Tabasom : سلام .وقت بخیر.چقدروقت طول میکشه که جواب تعبییرخواب وبدید؟

پاسخ
لینک۱۴ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۷:۳۳:۱۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. بستگی دارد که کی خوابتان را ثبت کنید. اگر بین ساعت 12 شب تا 7 صبح خوابتان را ثبت کنید، حدود 7 ساعت باید اقلا منتظر باقی بمانید چون من نصفه شب کار نمی کنم. زمان تعبیر خواب منوط به تعداد کاربران و از یک دقیقه تا 24 ساعت متغیر است.

پاسخ
لینک۱۴ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۲۵:۰۰
Tabasom

Tabasom : سلام .خواب دیدم روی حیاط خونه مامانجون خدابیامرزم ایستاده بودم که ازتوکوچه صدای عموم وپدرم اومدکه دعوامیکردن من دویدم سمت دالان که برم توی کوچه یهویی پدرم اومدتودالان باسره خون آلودویک چاقویی که سره پهنی داشت تودستش بودپشت سرشم عموم اومداون هم خون الودی بودویک چاقوبه دست .عموم تا چشمش افتادبه من چاقورو انداخت زمین ومن از خواب پریدم

پاسخ
لینک۱۴ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۳۹:۲۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. روحشان شاد. عموی شما و پدرتان مسائل حل نشده ای از کودکی شان نسبت به هم داشته اند و هنوز هم سر این مسائل حرص و جوش می خورند و عصبی می شوند. آنها نسبت به هم احساس منفی دارند و از موقعیتی در بیداری شان ناراضی هستند و دچار تنش و استرس می شوند. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۴ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۱۰:۱۴
Tabasom

Tabasom : سلام وعرض ادب.ممنون خانم هراتی ازتعبیری که برام کردید!لطفتون زیاد.

پاسخ
لینک۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۸:۱۷:۴۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : استدعا می کنم.

پاسخ
لینک۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۵۳:۳۱
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.