کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب کیف (ساک)

کیف یا ساک در خواب، هم به روابط بین زن و شوهر تعبیر می شود و هم به تدبیر خانوادگی و عقل معاش. اگر در خواب ببینید ساک نوی تمیز و خوبی در دست دارید، روابط شما با همسرتان خوب است. اگر ببینید ساک شما سوخته یا آسیب دیده، یا نشانه عدم موفقیت شما در کسب معاشتان است و یا همسرتان بیمار می شود.

داشتن کیف بدون دسته، از جدایی بین زن و شوهر خبر می دهد. اگر کسی ببیند در کیف خود به دنبال چیزی می گردد که نمی یابد، با همسرش بگو مگو می کند و یا کاری پر تلاش پیش روی او قرار می گیرد که خستگی ایجاد می کند.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

212 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

Ad0rina

Ad0rina : سلام خواب دیدم در یک مغازه بزرگ و شیک بودم و قصد خرید کفش داشتم چند مدل کفش و دمپایی امتحان کردم که البته یکی دوتاشو بدم نیومد ولی در نهایت نخریدم و به جاش یک کیف با بند بلند و صورتی رنگ خریدم (رنگش خاص بودو شیک)که خیلییی دوسش داشتم و خوشم اومده بود، از یکی از فروشنده هادرخواست تخفیف کردم و وقتی کارت کشیدم دیدم خیلی زیاد تخفیف داده و من متعجب که چطور کیف مارکداربه این خوشگلی رو با این قیمت دادولی خوشحال بودم(انگاربه جای۳میلیون ۱۰۰هزار تومان داده باشم)

پاسخ
لینک۲۱ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۰۲:۵۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما موفق خواهید شد که هدفتان را عملی کنید. فکرتان درست کار خواهد کرد و خردمندانه و مهربانانه رفتار خواهید کرد. شانس به شما رو می آورد. شروعی تازه و نگاهی تازه به زندگی خواهید داشت. اعتبار شما بالاتر می رود و صد در صد موفق و راضی خواهید بود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۱ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۳۲:۱۰
نسترن سیاه

نسترن سیاه : باسلام و خسته نباشید.بعد تعبیر پاک بفرمایید.

متشکرم.

پاسخ
لینک۱۰ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۱۳:۱۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. او شخصیتی مرفه و مادیگرا داشته که با شما بد رفتاری کرده و شما به ذهنیت او و خاطراتی که با او داشته اید فکر می کنید. می خواهید بدانید که چقدر در ذهن او مانده اید؛ چقدر برای او تاثیر گذار بوده اید. به هر حال تصویر ذهنی شما به خاطر همان وسیله ای که عکسش را دارید؛ همیشه در خاطرتان باقی می ماند. او مشغولیات مختلفی و ارتباطات مختلفی داشته و شاید همان بهتر است که شما برای او همه ی فکرش نبوده اید! کسی که صداقت و شفافیت در تفکر و رفتار را با شما نداشته، ارزش ندارد که فکرتان را به خاطرش خراب کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۰ دی ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۳۸:۱۵
Vahideh

Vahideh : سلام خانم هراتی عزیزم
خواب میدیدم با برادرم رفتیم پرند،خونهء قبلی همسرسابق،علی! (البته تا جایی که میدونم خونه‌ش الان تهرانه) من یه لباس بلند سفید تنم بود و داداشم یه پیرهن مردونهء چهارخونه آبی پوشیده بود که گذاشته بود تو شلوارش(که اصلا اینجوری لباس نمیپوشه)دست کرد تو موهاش و گفت موهام بلند شده باید برم کوتاه کنم.نگاهش کردم،موهاش همیشه از٢-٣ سانت بیشتر نمیشه اما در حد٢٠ سانت بلند شده بودن!بهش گفتم نزن،اینجوری خیلی قشنگه.وسط سالن بودیم که طاها(پسر علی)اومد.تا منو دید هیجان زده و ذوق زده شد و گفت"چرا از پیشمون رفتی؟"نشستم و شونه‌هاشو گرفتم و خواستم بگم که باباش نذاشت برگردم و خیلی اذیت کرد،اما انگار گفتم یه اتفاقایی افتاد که نتونستم برگردم عزیزم.(طاها تو سن۶-٧سال بود،درصورتی که الان١١-١٢ساله‌س)بعد فاطیما(دخترعلی)از اتاق در اومد و ما رو دید.رفتم دنبالش.داشت میگفت تو چرا اینجایی و کلا حرفای نیش‌دار میزد.به آرامش دعوتش کردم و گفتم"ببین الان وقت نیش و کنایه و این حرفا نیست" فاطیما دست از لجاجتش برداشت و کمی با دلخوری آروم و ساکت شد و متوجه شد حق با منه.انگار رفته بودم چیزی رو درست کنم(یه چیزی مربوط به علی یا اتفاقات گذشته)بعد دوباره رفتم تو سالن.یه کیف کوچیک چرم و قرمز که نو و محکم هم بود اونجا بود،با بند بلند.مال من بود.برداشتمش و گذاشتمش توی کارتن که با وسایلم ببرمش(درواقعیت چنین کیفی ندارم!)بعد دیدم علی همینطور اونجا داره راه میره.تیشرت سبز لجنی تنش بود!حالت‌هاش شبیه داییم شده بود که مدت‌ها بعد از جداییش هنوز اعصابش خرابه و رفتارهای عجیب و مجنون‌وار داره!رفت توی اتاقی که اتاق خوابمون بود.هم دنبالش رفتم و هم سرجام همونجا ایستادم(همزمان در٢جا بودم) اتاق خواب انگار با نورشمع روشن بود.دیدم اونجا تقریبا۵-۶تا قاب عکس هست که همه‌شون عکس خانم و دخترهاییه که لباس سیاه تنشونه.(شاید سیاه-سفید بودن) عکس نیلوفر دوستم هم بالاتر روی دراور بود!دیدم علی تو اتاق،دختری که ردای سفید تنش بود و کلا از سفیدی می‌درخشید رو گرفته زیر باد مشت و لگد و داره کتکش میزنه!!!تو سالن داداشم ازم پرسید چی شده؟با آرامش گفتم هیچی،داره منو میزنه!!!(کاملا حس میکردم که اون دختر منم،اما هیچ دردی حس نمیکردم) در کل علی، اون علی همیشگی نبود.درونی خیلی کلافه و درگیر بود...

پاسخ
لینک۳ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۴۸:۵۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به علی فکر می کنید و به اینکه رفتارتان با کرامت و آرام بود. برادر شما به قید و بندهای مادی فکر می کند و نیاز به راهنمایی و مشورت دارد. مطابق همیشه شما نسبت به طاها احساس خوبی دارید و دختر علی هم عوض نشده ولی حتی او می تواند درک کند که رفتار پدرش با شما درست نبوده است. علی مادیگرا، خائن، فریبکار و دروغگوست و زنان و دختران زیادی را فریب داده و به آنها فکر می کند. او هنوز هم از همین روش در زندگی اش استفاده می کند یا برای کسب درامد و یا برای هوسرانی و دوست شما هم یکی از آنهاست. او سعی می کرده که نظراتش را با زور به شما تحمیل کند و شما الان که به این مسئله فکر می کنید، دیگر کرخ شده اید و مثل قبل دردتان نمی آید بلکه احساس خوبی دارید که او را رها کردید ولی علی به خاطر کارهای تنفرانگیزی که در حق مردم می کند و از اعتماد آنان سو استفاده می کند و خودش را یک موجود الهی و تافته ی جدا بافته ای معرفی کرده که به مال و حیثیت دیگران تجاوز کند، در نهایت به دیوانگی و افسردگی حاصل از گناهانش مبتلا خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۳ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۰۱:۴۷
Luna

Luna : سلام ، خواب دیدم نامزدم اومدن شهر محل زندگی من (معمولا دیر ب دیر میان) و یه کیف دستی چرم دستش بود رنگشو ب خاطر ندارم اما گفتم این چیه ؟ انگاری متوجه شدم برای یکی دیگه ست... گفت اینو واسه کارای اینجام قرض گرفتم از کسی ... بعد از صحبتمون رفت .... یه خانمی اومد در خونه گفت کیفه مال شوهرمه اما فوت شده واسم مهمه رمزش اینه هرچه زودتر بهم بدینش محتویاتش حیاتیه واسم ... گفتم حتما بهش اطلاع میدم کل شب استرس داشتم که بیاد خونه کیفو ازش بگیرم اما نیومد ااااصلا خبری ازش نبود ، میدونستم قلبا که میاد اما نگران بودم بلایی ناخواسته سر کیف نیاد چون مطلع نبود صاحبش فوت شده .ممنون

پاسخ
لینک۱ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۰۳:۳۶:۰۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. نامزد شما به شما فکر می کند و او افکاری دیگر هم دارد که قبلا با شما درمیان نگذاشته و شما آشنایی و شناختی نسبت به این افکار ندارید. اینکه او این کیف را قرض گرفته، یعنی او در زندگی اش به چیزهایی نیاز دارد که تا به حال، این نیازها براورده نشده و او سعی می کند که موقتا این نیازها را فراهم سازد. از این قسمت به بعد خوابتان 2 تعبیر متفاوت می تواند داشته باشد. اول اینکه شاید نامزدتان از کسی پولی قرض کرده و هرگز این پول را پس نداده و الان کسی که به او قرض داده بوده، مستاصل است و گیر افتاده و نیاز دارد که نامزدتان بدهی اش را پرداخت کند. تعبیر دوم این قسمت خواب شما گویای این است که احتمال دارد نامزد شما قبلا با کسی در ارتباط بوده باشد و این ارتباط الان تمام شده و برای این خانم، مثل این است که نامزدتان فوت شده است!! یک رابطه ی تمام شده ی مربوط به گذشته که دیگر وجود ندارد. او می خواهد بگوید که رمز و قلق فکری کسی که قبلا با او در ارتباط بوده است را می داند و می خواهد مجددا با او ارتباط برقرار کند. نامزد شما اما حاضر نیست راجع به این مسئله با شما همفکری کند و اصلا حرفی راجع به آن بزند و یا با آن خانم ارتباطی داشته باشد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۳۴:۰۸
رها

رها : سلام صبح بخیر،صبح خواب دیدم بادختر ۷سالم رفتیم خرید.مغازه بزرگ بودرفتیم داخل داشتم واسش شلوار راحتی میدیدم که یه دفعه دیدم دخترم نبودش یه خانمی اونجا بودکه گفت دخترت پستوی مغازه داره با بچه ها بازی میکنه دخترم اومد لباسهاش خیس بودزمستون هم بود(ولی من سردی هوارو حس نمیکردم )ازخانم شاکی شدم لباسهای دخترم روعوض کرده بود ولی خیس بود(اونجا که بازی میکرده خیس شده بود)خانم خودش هم بچه داشت.لباس خریدم لباسهای دخترم رو عوض کردم وعطسه کردبه خانم گفتم اگر سرما بخوره تقصیر توهست اول صدا میزدی اگر منو پیدا نمیکردی بعد خودت لباسش رو عوض میکردی(لباس بافت سفیدوکاپشن تن دخترم بودرنگش یادم نیست)یه کالسکه قرمز دستم بود یه کیف کولی مشکی نو تمیز هم روی کالسکه بچه بود دخترم کنارم داشتیم میرفتیم که یادم اومد شلوار رو نخریدم رفتم داخل مغازه اومدم بخرم که کیفم رو روی کالسکه جا گذاشته بودم(بیرون خانم وبچه های دیگه هم بودن)رفتم کیفم بیارم که نه کیف بود نه کالسکه ،دخترم رو گذاشتم پیش خانم فروشنده گفتم حواست باشه من برم کیفم پیدا کنم همه جارو گشتم نبودتوی کوچه ها خیابونهاولی نبود(کوچه وخیابونهای محل زندگی خونه پدریم بود)تا کوچه خونمون هم رفتم یه پسر بچه با دوچرخه رد میشدپرسیدم کالسکه ندیدی گفت نه یه دوچرخه بدون سرنشین و صندلی خودش اومد سمتم پرسیدم این دوچرخه ها مال کیه گفت واسه هرکی بخواد،محلی بود که همه دوچرخه سواری میکردن.چندتا خانم هم ازسر کوچه داشتن می اومدن .دوچرخه پسره هم کنار من بود چند قدم رفتم البته دوچرخه دستم بود سوار نشدم و گذاشتمشون کنار دیوار.رفتم مغاره دیدم کرکره اش پایینه شب شده بودصدا زدم مریم خانم کرکره رو دادبالا وبهش گفتم پیداش نکردم یه دفتر دستم بود داشتم با خودکار آبی خوش خط مینوشتم ۲خط نوشته بودم ولی نوشته یادم نیست.گفتم من کیف پول و گوشیم هم توی کیف بوده میتونم به شوهرم زنگ بزنم نگران نشه واون گوشی مغازه رو بهم داد وگفت این چه حرفیه وخودش رفت بیرون گفت بزار بگردم شاید همین دوروبرهاست ندیدیش(محوطه حیاط مانندجلو مغازه بود)یه سطل جلو مغازه بود هل داداونطرف گفت جاش اینجا نیست ، خانم که رفت بگرده روز بود هیچ کس دیگه ای نبودمغازه ها تعطیل شده بودن.تشکر از تعبیر خواب.من دوخواب کم دارم لطفا تعبیر بشه من خوابم روشارژ میکنم .تشکر

پاسخ
لینک۱۸ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۱۹:۰۰
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما ایده های زیادی در رابطه با نقش دخترتان در زندگی اش در سر دارید و به انتخاب های پیش رویتان نگاه می کنید تا تصمیم بگیرید که چطور می توانید او را حمایت کرده و پرورش دهید. ولی آنقدر تمرکزتان صرف این حمایت هاست که به کل احتیاجات خود فرزندتان را یادتان می رود! مثلا در فکر این هستید که او در فلان رشته ی ورزشی بدرخشد.. یا فلان مدرسه درس بخواند، اما خیلی به احساسات اصلی خود فرزندتان توجه ندارید و این باعث می شود که او از درون احساس کند که نسبت به او بی تفاوت هستید. ( در حالی که تمام سعی شما به خاطر اوست.) دختر شما هر چه بخواهد دارد و زندگی او راحت است ولی از درون نیاز به عشق و شفای درونی دارد و باید به او توجه بیشتری کنید. اگر جز این باشد، شما نخواهید توانست تعادلتان را در زندگی حفظ کنید و اعتبار خودتان و تمرکز خودتان را هم از دست خواهید داد. آنوقت فرصت ها از دستتان خواهد پرید. برای شما بزرگترین هدف باید این باشد که صمیمیت و عشق خودتان را با دخترتان قوی تر کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۸ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۲۷:۵۵
Golnesa

Golnesa : سلام. دیشب خواب میدیدم دو تا ازدوستام انگار خونه ما بودن بعد من یه کیف خیلی خوشگل که گلدوزی روش داشت خریده بودم یا بهم کادو داده بودن. البته شبیه این کیف رو تو واقعیت یکی دو ماه پیش میخواستم بخرم که به خاطر قیمتش منصرف شدم. یکی از اون دوستام هی به شوخی داشت میگفت حسودیم شد انقد کیف قشنگی داری. یکی دیگه از دوستامم خودکار برا تولدم کادو داده بود که داشتم دنبالش میگشتم که همین دوستم داد دستم گفت این مال توئه؟

پاسخ
لینک۱۷ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۹:۵۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوستان شما به شما فکر می کنند و به اینکه شما چقدر عاقل و خردمند و مثبت اندیش هستید و اعتبارتان پیش آنان بالاست فکر می کنند. شما را تحسین می کنند و معتقدند که شما شخصیتی تاثیر گذار روی آنان دارید و نه تنها زندگی تان به سمت مثبت متحول می شود بلکه می توانید تاثیری مثبت و ماندگار روی دوستانتان هم بگذارید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۷ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۰۲:۱۱
Yazdan

Yazdan : سلام خواب دیدم رفتم در مغازه ی شخصی که قبلا پیشش کار میکردم که در واقعیت با هم مشکل داریم، اون در مغازه داشت با کسی صحبت می‌کرد من رفتم و سلام و فکر می‌کنم دست دادم باش بعد صحبتاش که تموم شد رفت توی مغازه و یه سری کارا کرد منم رفتم تو بعد اومد بیرون رفت ماشینش رو جابجا کنه منم رفتم با موتورم یه دور بزنم و برگردم توی مسیر یه کیف همرام بود که یهو باز شد و یه سری وسایل ازش ریخت برگشتم وقتی میرفتم سمتش از دور دیدم پاسور از تو کیف ریخته و یه عکس مستهجن هم کنارشون بود بعد وقتی رفتم نزدیک تر دیدم یه قوطی فلزی جای نوشیدنی بود و یه سری چیزای دیگه و عکسی نبود بعد دیدم که مادرم همونجا یه سری از خرتوپرتای بلا استفاده ی خونه رو همونجا ریخته بود بیرون و مردم اومده بودن بردارن و من نگذاشتم و گفتم اینا مال ماس و دیدم یه قطعه از تخت قدیمیم بود که الان توی انبار خونه هست و چنتا چوب لباسی بودو سه تا دستگیره ی قفل در بود که یکیشو برداشتم.

پاسخ
لینک۱۱ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۱۲:۱۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به کسی که با او مشکل دارید فکر می کنید و سعی می کنید که در ظاهر آرامشتان را نسبت به او حفظ کنید و می خواهید که خیلی زود به اهدافتان برسید. شما می خواهید که به ثروت برسید و می توانید در جاهای مختلف زندگی تان استراتژی بریزید و شاید گاهی ریسک کنید و جوری رفتار کنید که به نفعتان باشد. شما سعی می کنید که از تجارب گذشته تان استفاده کنید و نشان دهید که شخصیتی دوستانه دارید تا بعد به نفع خودتان کار کنید. شما سعی می کنید که از ارتباطات و موقعیت های قدیم استفاده کنید و کنترل تان را روی اوضاع بدست بیاورید تا بعدا در زندگی تان از این موقعیت ها استفاده کنید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۱ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۰۴:۴۸
سحرم

سحرم : سلام خانم هراتی عزیز متنم رو مخفی کنید این و الان دیدم

پاسخ
لینک۲ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۰۳:۵۸:۰۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. برای شما خواستگار خواهد آمد. شما باید افکارتان را منظم کنید و سعی کنید که با سیاست و درست رفتار کنید. ذهنتان را آرام کنید و از نگرانی بیرون بیایید. عشق به زندگی تان راه می یابد . اگر کیف صورتی کمرنگ را برای دختر خاله تان گذاشته اید، برای او هم خواستگار می آید ولی او عشق و رمانتیک کمتری را در زندگی اش دریافت خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۵۱:۱۵
sanaz noori

sanaz noori : سلام ، شبتون بخیر ، ممنونم بابت تعبیرای خوبتون من دیشب خواب دیدم داخل ی خونه جدید شدم ، توی یکی از اتاقاش مامانم و ابجیم بود ، ابجیم چشماش رو خط چشم کشیده بود، به چهره اش میومد ، من رفتم ی اتاق دیگه ، درش نفر رُو و چوبی و آبی رنگ بود ، ی فرش قرمز قشنگ داخلش پهن بود ، دمپایی هامو دراوردم و رفتم داخلش ، توی دستم صندوق صدقاتی از جنس شیشه ای بود ، روی فرش دراز کشیدم و خوابیدم ، توی صحنه ای دیگه وارد ی بازارچه یا فروشگاه شدم ، موقع ورود به ی غرفه که فکر میکنم پارچه های نفیس یا مانتو زیبا میفروخت ، ی خانم چادری با هیبت مردونه ، جلومو گرفت و گفت محتویات کیفت رو باید دست ما بدی مث صندوق امانات بود ! منم شناسنامه ام که کاورش سبز رنگ بود و چند کاغذ از داخل کیف مشکی ( که درواقعیت دارمش و شیک ونو هست )درآوردم بهش دادم ، اونم گذاشت توی قفسه .ته کیفم مقداری خاک یا سیمان بود (تشخیص نمیدادم چیه )و خوراکی هایی تیکه شده مثه کشک یا لبو که واسم قابل تشخیص و قابل خوردن نبود با مشت جمع شون کردم که ببرم بریزم توی سطل زباله ، ی آقای ناشناسی رو توی مسیر برگشت دیدم با موهای خاکستری بود ،من زیاد بهش توجه نکردم.و برگشتم سمت غرفه در حالی که داخل کیفم هنوز خاک بود .دیگه بیدار شدم .

پاسخ
لینک۲۹ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۰۵:۲۴
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. ایده های جدید به ذهنتان می رسد و زندگی تان متحول خواهد شد. مادر و خواهرتان در شرایط خاصی همفکری می کنند و خواهرتان دقت بیشتری به مسائل نشان می دهد و بینش خودش را تقویت می کند. شما سعی می کنید که با سیاست تر و خونسرد تر باشید و با هر کسی خیلی قاطی و صمیمی نشوید ولی مهربان و فداکار باشید. شما سعی می کنید که مولفه های لازم و عناصری که برای رسیدن به موفقیت نیاز دارید را جمع آوری کنید و رفتاری برازنده از خودتان نشان دهید. شما برای موفق شدن باید ذهنتان را هم از افکار منفی پاک کنید و نگرانی های گذشته را دور بریزید. باید خردمندانه فکر کنید و صرفا ایمان داشتن کافی نیست! تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۹ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۳۴:۴۱
Shahrzad

Shahrzad : باسلام من خواب دیدم دوست صمیمی نامزدم صورتشو اورده نزدیک من تو چشماش آب بود هی بزرگ میکرد چشماشو به من میگفت صبر کن میخواد برات کیف بگیره منظورش نامزدم بود من با حالتی ملایم گفتم هیچی نمیخوام گفت بزار پولاشو جمع کنه میخواد کیف قشنگ برات بگیره من رفتم تو اتاق دیدم نامزدم لباس تنش نیست با شلوارک دراز کشیده رو بالش با گوشی کار میکنه و کیف مشکی که میخواست برام بگیره دیدم بزرگ بود، بلند شد رفت سر کمد که لباس بپوشه با من حالت قهر داشت ولی نگاهش به من بود بعدش یک خونه ای بودیم که ی عده اونجا بودن مادرشم بود شیرینی وسط بود انگار درباره منو نامزدم بود صحنه آبی بود مادرش اومد شیرینی به همه تعارف کنه نامزدم زنگ آیفونو زد و انگار با لبخند داشت میومد پیشم در حین باز کردن در لبخندشو دیدم صحنه آبی بود و درو زدم که بیاد.

پاسخ
لینک۲۲ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۲۷:۵۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست او شخصیتی احساساتی دارد. نامزدتان می خواهد بیشتر از قبل شخصیت خودش را نشان دهد و بازتر و اجتماعی تر برخورد کند. او تصمیم گرفته که تکلیف خودش و شما را مشخص کند و برنامه هایی را که برای زندگی اش در نظر گرفته است را رو کند. آرامش به زندگی شما بر می گردد و شیرینکام خواهید شد. خبری از نامزدتان می شنوید که فکرتان راحت می شود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۲ بهمن ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۱۳:۰۱
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.