تعبیر خواب کیف (ساک)
کیف یا ساک در خواب، هم به روابط بین زن و شوهر تعبیر می شود و هم به تدبیر خانوادگی و عقل معاش. اگر در خواب ببینید ساک نوی تمیز و خوبی در دست دارید، روابط شما با همسرتان خوب است. اگر ببینید ساک شما سوخته یا آسیب دیده، یا نشانه عدم موفقیت شما در کسب معاشتان است و یا همسرتان بیمار می شود.
داشتن کیف بدون دسته، از جدایی بین زن و شوهر خبر می دهد. اگر کسی ببیند در کیف خود به دنبال چیزی می گردد که نمی یابد، با همسرش بگو مگو می کند و یا کاری پر تلاش پیش روی او قرار می گیرد که خستگی ایجاد می کند.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Ad0rina : سلام خواب دیدم در یک مغازه بزرگ و شیک بودم و قصد خرید کفش داشتم چند مدل کفش و دمپایی امتحان کردم که البته یکی دوتاشو بدم نیومد ولی در نهایت نخریدم و به جاش یک کیف با بند بلند و صورتی رنگ خریدم (رنگش خاص بودو شیک)که خیلییی دوسش داشتم و خوشم اومده بود، از یکی از فروشنده هادرخواست تخفیف کردم و وقتی کارت کشیدم دیدم خیلی زیاد تخفیف داده و من متعجب که چطور کیف مارکداربه این خوشگلی رو با این قیمت دادولی خوشحال بودم(انگاربه جای۳میلیون ۱۰۰هزار تومان داده باشم)
فریبا هراتی
: سلام. شما موفق خواهید شد که هدفتان را عملی کنید. فکرتان درست کار خواهد کرد و خردمندانه و مهربانانه رفتار خواهید کرد. شانس به شما رو می آورد. شروعی تازه و نگاهی تازه به زندگی خواهید داشت. اعتبار شما بالاتر می رود و صد در صد موفق و راضی خواهید بود. تشکر از همراهیتون.
shabnam : سلام روزتون بخیر
خواهرم خواب دید که آقایی که تازگی باهاشون اشنا شده موزاییک حیاط خونشون رو با یه طرح قشنگتر عوض میکردن و روش رو با قلتک صاف میکردن .یه دختری کلی لوازم ارایشی بهداشتی عطر ادکلون و کیف اورده بود حیاط اونا واسه فروش، خواهرم کیف ورنی دوتا انتخاب کرد ولی در اخر دید تو دستش ساک دستی خوشگل و نویی بود، بالا سر ادکلونها وایستاده بود ولی سریع تموم شده بود.بهش نرسید
مررسی از تعابیر عالیتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. آقایی که تازگی با او آشنا شده، طرز تفکری محدود دارد و می خواهد که ذهنیت و زمینه ی زندگی خواهرتان را مطابق با آرمانهای خودش، تغییر داده و بهبود ببخشد. ضمن اینکه او می خواهد که خواهرتان به ثروت و رفاه بیشتری برسد. خواهر شما این آقا را خواهد پسندید و احتمالا با او ازدواج خواهد کرد. اما خواهرتان بی سیاست است و جوری رفتار نمی کند که تعریف و تمجید دیگران را نسبت به خودش جلب کند. او از تجارب و احساسات گذشته اش استفاده نمی کند. تشکر از همراهیتون.
Vahideh : سلام خانم هراتی عزیزم
خواب میدیدم با برادرم رفتیم پرند،خونهء قبلی همسرسابق،علی! (البته تا جایی که میدونم خونهش الان تهرانه) من یه لباس بلند سفید تنم بود و داداشم یه پیرهن مردونهء چهارخونه آبی پوشیده بود که گذاشته بود تو شلوارش(که اصلا اینجوری لباس نمیپوشه)دست کرد تو موهاش و گفت موهام بلند شده باید برم کوتاه کنم.نگاهش کردم،موهاش همیشه از٢-٣ سانت بیشتر نمیشه اما در حد٢٠ سانت بلند شده بودن!بهش گفتم نزن،اینجوری خیلی قشنگه.وسط سالن بودیم که طاها(پسر علی)اومد.تا منو دید هیجان زده و ذوق زده شد و گفت"چرا از پیشمون رفتی؟"نشستم و شونههاشو گرفتم و خواستم بگم که باباش نذاشت برگردم و خیلی اذیت کرد،اما انگار گفتم یه اتفاقایی افتاد که نتونستم برگردم عزیزم.(طاها تو سن۶-٧سال بود،درصورتی که الان١١-١٢سالهس)بعد فاطیما(دخترعلی)از اتاق در اومد و ما رو دید.رفتم دنبالش.داشت میگفت تو چرا اینجایی و کلا حرفای نیشدار میزد.به آرامش دعوتش کردم و گفتم"ببین الان وقت نیش و کنایه و این حرفا نیست" فاطیما دست از لجاجتش برداشت و کمی با دلخوری آروم و ساکت شد و متوجه شد حق با منه.انگار رفته بودم چیزی رو درست کنم(یه چیزی مربوط به علی یا اتفاقات گذشته)بعد دوباره رفتم تو سالن.یه کیف کوچیک چرم و قرمز که نو و محکم هم بود اونجا بود،با بند بلند.مال من بود.برداشتمش و گذاشتمش توی کارتن که با وسایلم ببرمش(درواقعیت چنین کیفی ندارم!)بعد دیدم علی همینطور اونجا داره راه میره.تیشرت سبز لجنی تنش بود!حالتهاش شبیه داییم شده بود که مدتها بعد از جداییش هنوز اعصابش خرابه و رفتارهای عجیب و مجنونوار داره!رفت توی اتاقی که اتاق خوابمون بود.هم دنبالش رفتم و هم سرجام همونجا ایستادم(همزمان در٢جا بودم) اتاق خواب انگار با نورشمع روشن بود.دیدم اونجا تقریبا۵-۶تا قاب عکس هست که همهشون عکس خانم و دخترهاییه که لباس سیاه تنشونه.(شاید سیاه-سفید بودن) عکس نیلوفر دوستم هم بالاتر روی دراور بود!دیدم علی تو اتاق،دختری که ردای سفید تنش بود و کلا از سفیدی میدرخشید رو گرفته زیر باد مشت و لگد و داره کتکش میزنه!!!تو سالن داداشم ازم پرسید چی شده؟با آرامش گفتم هیچی،داره منو میزنه!!!(کاملا حس میکردم که اون دختر منم،اما هیچ دردی حس نمیکردم) در کل علی، اون علی همیشگی نبود.درونی خیلی کلافه و درگیر بود...
فریبا هراتی
: سلام. شما به علی فکر می کنید و به اینکه رفتارتان با کرامت و آرام بود. برادر شما به قید و بندهای مادی فکر می کند و نیاز به راهنمایی و مشورت دارد. مطابق همیشه شما نسبت به طاها احساس خوبی دارید و دختر علی هم عوض نشده ولی حتی او می تواند درک کند که رفتار پدرش با شما درست نبوده است. علی مادیگرا، خائن، فریبکار و دروغگوست و زنان و دختران زیادی را فریب داده و به آنها فکر می کند. او هنوز هم از همین روش در زندگی اش استفاده می کند یا برای کسب درامد و یا برای هوسرانی و دوست شما هم یکی از آنهاست. او سعی می کرده که نظراتش را با زور به شما تحمیل کند و شما الان که به این مسئله فکر می کنید، دیگر کرخ شده اید و مثل قبل دردتان نمی آید بلکه احساس خوبی دارید که او را رها کردید ولی علی به خاطر کارهای تنفرانگیزی که در حق مردم می کند و از اعتماد آنان سو استفاده می کند و خودش را یک موجود الهی و تافته ی جدا بافته ای معرفی کرده که به مال و حیثیت دیگران تجاوز کند، در نهایت به دیوانگی و افسردگی حاصل از گناهانش مبتلا خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
ناری : سلام وقت بخیر
خواب دیدم داشتم خونه مون رو تمیز میکردم یه نور زیادی از پنجره اتاق داشت میومد داخل خونه.
یه کیف و ساک بزرگ خواستگاری برام اورده بود کیف رو باز کردم داخلش ی ساک دیگه بود بازش کردم یه تشک نوزاد سبز دیدم.
با سپاس
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خبرهای خوش خواهید شنید. امید و آرامش به زندگی تان راه می یابد. کسی شدیدا به شما فکر می کند و می خواهد از شما خواستگاری کند. او می خواهد که با شما ازدواج کند و صاحب فرزند شوید. انشالله آینده ای روشن و سرشار از آرامش خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.
Mehri : سلام .خواب دیدم با برادر و مادرم رفته بودیم برا گردش به خارج از شهر. تو یه خونه نشسته بودیم که دیدم کسی که دوسش دارم وارد شد .بهم گفت همه برا گردش میرن داخل شهر شما اومدید این جای دور افتاده ؟ داشت با برادر و مادرم صحبت میکرد که من صداش کردم بردم تو اطاق بغلی جوری که مادرو برادرم نبینه همدیگه رو بغل کردیم .تو اطاق چند تا کیف زنونه بود که متعلق به برادرم بود (در واقعیت مغازه ی کیف فروشی داره برادرم )کسی که دوسش دارم کیفها رو برداشت و پرت کرد وسط اتاق گفتم چرا این کار رو کردی نمیگی اینا چرک میشن .یکی از کیفها هم رنگش سبز کم رنگ بود.یه ظرف میوه هم تو اطاق بود که کسی که دوسش دارم اونارو هم جابه جا کرده بود که بینشون گوجه فرنگی هم بود که مادرم بعدا اومد گفت کی اینارو جابه جا کرده منم انداختم سر برادرم
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید فکرتان به آرامش برسد و بنابراین ترجیح می دهید که عوض اینکه با دیگران درددل کنید، در خلوت خودتان به صحبت راجع به مسائلی که فکرتان را ناراحت کرده است بپردازید. کسی که دوستش دارید به شما فکر می کند و معتقد است که بخش زیادی از افکار شما و یا عملکرد شما، نتیجه ی افکاری است که از خانواده تان آموخته اید. تاثیری که صحبت های برادرتان روی افکار شما دارد و یا روشی که مادرتان برای بهبود زندگی شما برنامه ریزی می کند، از نظر او، همه احتمالا تقصیر خانواده تان است و او می خواهد که شما فکر خودتان را داشته باشید و از خانواده تان در این خصوص پیروی نکنید ( که البته تا حد زیادی نشدنی است). تشکر از همراهیتون.
یاسمن : سلام
خواب دیدم از خانه بیرون آمدم مانتو مشکی پوشیده بودم و کیف چرم قرمز زیبایی روی شونه ام بود. محرم بود و مردها در پیاده رو ایستاده بودن و همه لباس مشکی پوشیده بودن و من رو نگاه می کردن. من هم توجهی نکردم و سرم رو بالا گرفتم و به انتهای کوچه رفتم. اتوبوس زرد رنگی از سر کوچه عبور کرد و توقف کرد من احساس کردم دیر رسیدم و اتوبوس رفت اما اتوبوس توقف کرد و من سوار شدم و روی صندلی نشستم
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید زندگی تان را متحول کنید و رفتاری کینه توزانه یا بدبینانه؛ و افکاری پر شورو شوق یا سرشار از هیجان و خشم در سر دارید. شما می خواهید بتوانید خیلی خوب از خودتان محافظت کنید و نشان دهید که می توانید مستقل و قوی باشید. در نهایت شما قادر خواهید بود که خواسته هایتان را بدست بیاورید و تحولی تازه در زندگی تان اجرا کنید. تشکر از همراهیتون.
مرضیه دانی : سلام جوانی رو دوستش داشتم برای ازدواج تو خواب دیدم لباس مشکی پوشیده و یه کیف مشکی اداری تو دستش گرفته داره از یک مسیری میره. تشکر
فریبا هراتی
: سلام. او حواسش پی کارش است و اصلا تمایلی برای ایجاد رابطه با کسی ندارد. تشکر از همراهیتون.
سحرم : سلام خانم هراتی عزیز متنم رو مخفی کنید این و الان دیدم
فریبا هراتی
: سلام. برای شما خواستگار خواهد آمد. شما باید افکارتان را منظم کنید و سعی کنید که با سیاست و درست رفتار کنید. ذهنتان را آرام کنید و از نگرانی بیرون بیایید. عشق به زندگی تان راه می یابد . اگر کیف صورتی کمرنگ را برای دختر خاله تان گذاشته اید، برای او هم خواستگار می آید ولی او عشق و رمانتیک کمتری را در زندگی اش دریافت خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
Sayyeh : سلام مجدد و روزتون بخیر.دیشب خواب دیدم دو،سه تا کیف زنونه نسبتا بزرگ مشکی داشتم. یکیشون خیلی نو بود و خیلی ازش خوشم اومده بود و دوسش داشتم. ولی خواهرام مخصوصا خواهر کوچیکترم خوششون نمیومد ولی راضی نبودن.تشکر از زحمتتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما رازها، احساسات، افکار و خواسته هایی دارید که این خواسته ها را برای خواهرانتان مطرح می کنید ولی آنان از نظرات شما حمایت نمی کنند. شاید سلیقه ی خواهر کوچکترتان، حالات ذهنی و احساسات او با شما مغایرت دارد. تشکر از همراهیتون.
Shahrzad : باسلام من خواب دیدم دوست صمیمی نامزدم صورتشو اورده نزدیک من تو چشماش آب بود هی بزرگ میکرد چشماشو به من میگفت صبر کن میخواد برات کیف بگیره منظورش نامزدم بود من با حالتی ملایم گفتم هیچی نمیخوام گفت بزار پولاشو جمع کنه میخواد کیف قشنگ برات بگیره من رفتم تو اتاق دیدم نامزدم لباس تنش نیست با شلوارک دراز کشیده رو بالش با گوشی کار میکنه و کیف مشکی که میخواست برام بگیره دیدم بزرگ بود، بلند شد رفت سر کمد که لباس بپوشه با من حالت قهر داشت ولی نگاهش به من بود بعدش یک خونه ای بودیم که ی عده اونجا بودن مادرشم بود شیرینی وسط بود انگار درباره منو نامزدم بود صحنه آبی بود مادرش اومد شیرینی به همه تعارف کنه نامزدم زنگ آیفونو زد و انگار با لبخند داشت میومد پیشم در حین باز کردن در لبخندشو دیدم صحنه آبی بود و درو زدم که بیاد.
فریبا هراتی
: سلام. دوست او شخصیتی احساساتی دارد. نامزدتان می خواهد بیشتر از قبل شخصیت خودش را نشان دهد و بازتر و اجتماعی تر برخورد کند. او تصمیم گرفته که تکلیف خودش و شما را مشخص کند و برنامه هایی را که برای زندگی اش در نظر گرفته است را رو کند. آرامش به زندگی شما بر می گردد و شیرینکام خواهید شد. خبری از نامزدتان می شنوید که فکرتان راحت می شود. تشکر از همراهیتون.