تعبیر خواب گم شدن
اگر کسی در خواب دید در جایی است و راه خانه خود را گم کرده، راه دیانت و دین را گم کرده و اگر در شهری غریب راه به جایی نمی برد، سرگردانی در کار و حرفه اوست.
تعبیر خواب گم کردن
اگر همسر و فرزند خود را گم کرده دید، زیان و ضرر به او می رسد. اگر مالی را گم کرده بود، در حرفه اش خسارت خواهد دید.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی ببیند گم شد، دلیل که در آن موضع ضایع بماند و قدر او را ندانند. اگر ببیند فرزند یا عیالش گم شد، دلیل زیان خواهد بود. اگر ببیند چیزی از او گم شد، اگر آن چیز به تاویل نیک بود، غم است. اگر بد بود، کارش به نظام شود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
roksana : ببخشیدخانم هراتی.فراموش کردم بگمموقعی کهچاله روپرکردبدربزرگماول که خاکریخت من فک کردمچاله پرشدنگاه کردم دیدم نه خاکا رفتن پایین دوباره جاداشت پربشه دوباره پدربزرگم خاک ریخت .ممنون
roksana : سلام خانم هراتی.خواب دیدم بامادرم وتوشهرمادرم رفتیم بیرون پسرم تازه راه رفتن یادگرفته بود،توکوچه هایی که میشناختم رفتیم یهوبه ماماگفتم پس بچم کوفهمیدم گمش کردم برگشتم تمام کوچه هاروگشتم نبودکه نبودتویه کوچه گربه بود،برگشتم خونه(اماخونه ای که چندسال پیش قبل ازدواج بامادرم زندگی میکردیم)به شوهرم گفتم بچه رو،خیلی ناراحت وعصبی شداومدسمت من زدمنو،وَ،ردشددلش انگار نمیخواس بزنه.بعد چهاریاپنج تسبیح صلوات نذرخانم فاطمه زهراکردم برم درو بازکنم پسرم جلودرباشه.رفتموجلودر نبودچندجاروگشتم بعددیدم یه چاله ای داخل خونه بودپسرم افتاده تواون زخمی شده ولی گریه نمیکنه باخودم گفتم یعنی پسرم همون اول افتاده توچاله بامانیومده ولی یادم بودتوکوچه هاراه میرف(فقط اینجای خواب توخونه پدربزرگم که فوت شده دیدم یعنی چاله خونه اونابود)درش اوردیم پدربزرگم بابیل اون چاله رو پرکردتادیگه کسی توش نیوفته.باخودم شکرمیکردم وبه مهربونی خانم فاطمه زهرافک میکردم وهمش صداش میکردم.باخودمگفتم پسرم اگه گریه میکردشوهرم که خونه بودزودترمیفهمیدگم نشده.زخمای پسرمم زود محوشدن از صورتش(توواقعیت هنوزپسرم نوزاده راه نمیره).ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما باید بگویید برای سلامتی پسرتان یک مرغ قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشید. اگر تا به حال برای او عقیقه نکرده اید، بگویید به جای مرغ یک گوسفند برایش عقیقه کنند. خطری پسرتان را تهدید می کند و ممکن است که کسی بخواهد پسرتان را آزار دهد و یا از او سو استفاده کند. دعای خیر پدربزرگتان ( روحش شاد)، پشت سر پسر شماست تا او از شر تمام آدمهای بد و خطرات زندگی مصون باشد. مراقب او باشید و فکر نکنید که چون پسر است، می توانید در آینده نسبت به او با خیال راحت تری رفتار کنید. آدمهای بد همه جا هستند و برایشان هم دختر و پسر یکیست. خیلی مراقب فرزندتان باشید. تشکر از همراهیتون.
Fateme : سلام خواب
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. طاعات شما هم قبول. شما باید برای اینکه تمرکز فکرتان را از دست ندهید و احساس امنیت و آرامش داشته باشید، نذر کنید که ده بار سوره ی یاسین را بخوانید. روح پدرتان شاد. شما می خواهید به آرامش و رفاه بیشتری در زندگی تان برسید و ثروت و سلامتی و خوشبختی به زندگی تان راه پیدا کند، به این منظور هم نذر کنید که ده آیت الکرسی بخوانید و حضور پدرتان در آن اتاق، گویای آن است که روح ایشان زنده و در کنار شماست پس خصوصا در این شبهای مبارک، ایشان را با دعاهای خیرتان خوشحال کنید تا آرامش بیشتری داشته باشند و قطعا دعای خیر پدرتان هم پشت سر شماست. تشکر از همراهیتون.
شهزاد : سلام خانم هراتی عزیز.خواب دیدم با مامانم منتظر اتوبوس هستیم انگاری سفر می خواهیم بریم .اتوبوس اومد سوار شدیم منم استرس گرفتم به مامانم میگم نباید سوار میشدیم ما بلیط نخریدیم مامانم گفت مشکلی نیست پولش رو می دیدم راننده اومد از من شناسنامه و کارت ملی خواست تو کیفم رو میگشتم پیدا نکردم ولی من کارت شناسایی ماشینم رو دراوردم پیش خودم گفتم که این اقا فکری نکنه من خودم ماشین دارم . (تو واقعیت دارم)بعد دیدم تو یه طلا فروشی خیلی بزرگ هستم پر از طلا و عتیفه های فوق العاده زیبا با سنگهای نفیس هستن داشتم تماشا می کردم.یه زنجیر گردنی طلا سفید خیلی پهن بود برداشتم و مثل دستتبند کردم از فروشنده پرسیدم چقدمیشه گفت ۵میلیون منم خوشحال شدم گفتم پس انداز میکنم میخرمش.(توواقعیت اون دستبدرودوست دارم)ممنون ازتعابیر فوق العاده پرانرژیتون.پایدارباشید.
فریبا هراتی
: سلام. شما احساس می کنید که یک عقب گرد موقتی در دستیابی به اهداف شخصی تان داشته اید ولی الان باید خردمندانه تر فکر کنید و مسیر و جهت تازه ای به زندگی تان ببخشید. مادر شما ( یا خرد و عقلانیت شما) می خواهد که شما زندگی تان را متحول کنید ولی شما نگران هستید که هنوز آماده ی اینکار نباشید و برای توانایی های خودتان اعتبار زیادی قائل نیستید. هر چند که می دانید که می توانید خودتان زندگی تان را کنترل کنید ولی باز هویت خودتان را زیر سوال می برید و به خودتان و توانایی هایتان شک دارید. اما به هرجهت، زندگی تان را عوض خواهید کرد. شما برای رسیدن به موفقیت، باید به استعدادها و تجاربی که خودتان و دیگران در گذشته کسب کرده اند، دقت و توجه کنید و با عشق و تعهد و فداکاری اهدافتان را دنبال کنید. باید جاه طلب باشید و به اهدافتان ارزش بدهید. شما شاید در وهله ی اول، به نظر خشک و غیر قابل نفوذ بیایید ولی شخصیتی متعهد و قوی دارید که با تمام وجودتان می توانید با جسارت و جرات و با ماهیتی پررنگ، عمل کرده و به خواسته هایتان برسید. تشکر از همراهیتون.
فاطمه : سلام ،وققتون به خیر
من دیروز حدود ساعت ۸ خواب دیدم خونه اقوام هستم بعدیادم با صاحبخونه از هم ناراحت شدیم و من و خانواده برگشتیم خونه ولی صاحبخونه گفت ناراحت نیستم ولی من فهمیدم ناراحته بعد سوار یه ماشین شدیم که صندلیاش دوتا سه نفره روبه روی هم بود مثل اتوبوس که آدما رو به رو میشینن بعد که پیاده شدیم از یه حسینیه رد شدیم که داشتن تو یه اتاق کوچیک چند تا خانوم با حجاب عزاداری میکردن و من ازشون عکس گرفتم و گفتم چه قشنگ عزاداری میکنن داخل حسینیه که رفتیم داشتن آش و میوه میدادن یهو دیدم خواهر برادرم گم شدن دنبالشون میگشتیم با مادرم ولی نبودن و من از یکی دو نفر پرسیدم کسایی با این مشخصات ندیدن ،بعد دیدم مامانم داره با تلفن انگار باهاشون حرف زد بعد که قطع کرد پرسیدم کی بود جواب نداد من فکر کزدم با یکی دیگه داشته حرف میزده بعد مادرم شروع کرد گریه کردن
باز دیدم دارم پاسور بازی میکنم و انگار کارتای بازی کمه و من کارت پخش میکنم بین بازیکنا این خوابو انگار امروز صبح دید
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما مسائل حل نشده ای با فامیلتان دارید که به خاطرش ناراحتید و او وانمود می کند که از شما ناراحت نیست. شما می خواهید این مسئله را با کسی مطرح کنید و نظر او را بپرسید. تمایل ندارید که گذشته و ناراحتی های مربوط به گذشته را رها کنید و این به صورت کینه در دل شما باقی مانده است. شما می خواهید که راهنمایی تان کنند و راه حل مناسبی به شما ارائه دهند. خواهر و برادر شما هم به خاطر مسئله ای احساس می کنند که شما نمی توانید آنها را درک کنید و متقابلا شما از ایشان ناراحت می شوید. البته مادرتان متوجه ی این عدم درک متقابل شما می شود و سعی می کند که رابطه اش را با هر سه ی شما و خواهر و برادرتان حفظ کند. شما سعی می کنید که در مورد بعضی مسائلی که در زندگی تان وجود دارد، با سیاست رفتار کنید، نقشه بکشید و استراتژی بریزید ولی ذهنتان به اندازه ی کافی قوی نیست که بتوانید همه را مجاب کنید مثل خودتان با برنامه و حساب شده به پیش بروند. شما دو دل هستید و می خواهید که انتخاب هایتان را دوباره ارزیابی کنید.( ضمن اینکه ثبت دو خواب در یک خواب خلاف مقررات سایت است و لطفا اینکار را تکرار نکنید. ) تشکر از همراهیتون.
مریم : سلام مادر من خواب دیده که توی شهر بودیم اما هر دو انگار گم شده بودیم و هر چی دنبال راه گریز بودیم همش به بن بست میخوردیم تا اینکه مادرم دیده که پسری نونهال دنبال من افتاده به متلک انداختن و انگار متوجه حضور مادرم نشده مادرم از پشت با سنگ زده تو پشت اون پسر و جاده ی اسفالت رو پیدا کردیم و مادرم بیدار شده
فریبا هراتی
: سلام. شما و مادرتان به نحوی احساس بیگانگی با جامعه می کنید. شاید فکر می کنید که کسی درکتان نمی کند یا کمکتان نمی کند و هر کار می کنید نمی توانید به موفقیت برسید. شما فکرتان ناراحت می شود و به خاطر کم تجربگی تان، با ترس و استرس بیشتری نسبت به مادرتان، مواجه می شوید. اما مادرتان مهربان و خردمند است و اجازه نمی دهد که افکار منفی به ذهنتان راه پیدا کند. شما و او قادر خواهید بود راه درست پیشرفت و موفقیت در زندگی تان را پیدا کنید و با آرامش به سمت اهدافتان به پیش بروید. تشکر از همراهیتون.
محمد : من خواب دیدم با دخترم و پسرم در کوچه ای می رفتیم (پسر دایی و پسرش هم همراه ما بودند ) دست من یک جعبه شیرینی بود و دخترم هم همراه من بود بعد یک مسافتی احساس کردم چیزی گم کردم و بعد دیدم دخترم نیست و به دنبال آن و صدایش کردن دیدم جلوتر دارد جواب می دهد و بعد رفتم دیدم در خانه ای است دارن اذیتش می کنند با آنها درگیر شدم و برهمه آنها غلبه کردم و برگشتیم و در برگشت به پسرم گفتم جعبه شیرینی کو دیدم دستش تعدادی تخم مرغ است که به علت حمل کردن بد آنها شکست شده اند داشتم تخم مرغ های شکسته را جابجا می کردم که از خواب بلند شدم . پسر دایی و پسرش هم در کنار من بودند .
فریبا هراتی
: سلام. گزینه های شما محدود هستند. شما باید سعی کنید که روشنفکرانه به همه ی وظائفتان توجه کنید و این که از اهداف اصلی تان منحرف نشوید. شما با شرایط بغرنج و یا محدودیت هایی مواجه می شوید و در حالی که هدفتان این است که خانواده تان خوش باشند و از حمایت شما برخوردار شوند، حالا یا به خاطر تمرکزتان به پیشنهادات پسر دایی تان و یا بخاطر عدم توجه کافی به فرزندانتان، دخترتان با اشخاصی دوست می شود که صالح نیستند و پسرتان احساس شکنندگی و ضعف و ناراحتی خواهد کرد و احساسات او جریحه دار می شود. اولویت اولتان را روی فرزندانتان قرار دهید و نه کسب ثروت محض؛ در غیر اینصورت سرمایه هایتان هدر می روند و دلتان خواهد شکست. تشکر از همراهیتون.
Roya : سلام خواب خواهر بزرگم که مجرده رو دیدم و خودم در واقعیت متاهلم و بچه دارم،خوابم: انگار بچه هاش گم شده بودن و دنبالشون میگشتیم تو یک مهد انگار پیداشون کردیم پسرش حدود ۲۳،۴ سال داشت و انگار دلم براش تنگ شده باشه و منتظر بودم کوچک باشه موقع گشتن با کمال ناباوری و تعجب همراه با خوشحالی و ذوق، اما دیدم بزرگساله خواهرزادمو بغل کردم و بوسیدم و بسیار خوشتیپم بود چش ابرو مشکی و پوست روشن، دخترش هم ۱۵،۱۶ساله شاید دبیرستانی با لباس تو خونه و موهای بلند کنار ایستاده بود دیدار پر از مهر و محبتی بود، اما خود خواهرمو ندیدم .حتی حس کردم شوهرم جوریه که خواهرزادمو بغل کردم و تمام شد خوابم
فریبا هراتی
: سلام. خواهر مجرد شما سعی می کند که قوی و مستقل باشد، روی پای خودش بایستد و اهدافش را عملی کند. شاید حواس خواهر شما زیادی به مردم و خواسته هایشان است و اینکه ایشان اهداف بلند و یا غیر واقعی برای خودش در نظر گرفته است به هر جهت او در باور ها و خط فکری اش زیادی ایده آل گرا است. او می خواهد به ثروت و رفاه برسد و تمام مشکلاتش خیلی زود تمام شود و احتمالا او شخصیتی مهربان و آسیب پذیر دارد. چه از نظر مالی و چه از نظر ایده آلهای رفتاری و اهدافی که در دست دارد، خواهرتان به موفقیت خواهد رسید. تشکر از همراهیتون.
sahar : سلام من خواب دیدم تو خونه خودمون هستم و همسرم رو گم کردم و میرم بیرون بر میگردم با گریه و فریاد صداش میکنم اما پیداش نکردم و برگشتم تو خونه یه دفعه دیدم مادربزرگم که فوت شده با یه لباس مشکی تو آشپزخونمون نشسته و همش گریه میکنه و میزنه به پاهاش و همش بلند بلند میگه فدای دلت بشم منو ببخش من از همه چیز خبر داشتم عموت برات طلسم کرد من میدونستم بعد چاه آشپزخونه و چاه حیاط رو با دست نشون داد گفت ریخت تو این دوتا چاه
فریبا هراتی
: سلام. همسر شما به خاطر مسئله ای با شما اختلاف نظر پیدا می کند و نمی تواند منظور شما را درست درک کند. روح مادر بزرگتان شاد. او از اینکه دیگران در فامیل شما می خواهند که زندگی تان را خراب کنند و به گرمی و آرامش زندگی شما حسادت می کنند و در روابط عمومی شان با همسرتان او را تحریک می کنند که مرتکب اشتباه و خطایی شود، آگاه است. دوست عزیز اما هیچ برگی از درخت نمی افتد مگر به اذن خدا!! هرگز هیچ جادویی بر شخص مومن کارساز نخواهد بود. برای دفع تمام جادوهای جادوگران و دعانویسان، برای دفع شیاطین و جنیان از زندگی تان سه بار دعای جوشن کبیر بخوانید ( اگر دوست دارید در یک روز یا در 3 روز، ولی هر بار دعا را کامل بخوانید و نصفه نیمه رها نکنید. و آیت الکرسی و 4 قل بخوانید و ذکر نام حضرت فاطمه س را به این صورت زیاد بگویید: یا فاطمت بنت محمد رسول الله. تمام جادوها و انرژیهای منفی از زندگی تان قطعا دفع خواهند شد. تشکر از همراهیتون.
Sara83 : با سلام ، مامانم خواب دیدن که با برادر زادم به خونه پدربزرگم که سالهاست فوت کردن رفتن می بینن پدربزرگم در حال ساختن پله هستن که یه دفعه مامانم می بینه برادر زادم نیست و بعد چند بار صدا کردن از پدربزرگم می پرسن که طاهارو ندیدی پدربزرگم می گه الان اینجا بود من متوجه نشدم کجا رفته مامانم کلی استرس می گیره و هر چی تو حیاط می گرده نبوده که یه دفعه می بینه پدربززرگم به سرفه افتاده در اثر استفاده از مواد برای تمیز کردن زیرزمین و مامانم می گه چرا از این مواد استفاده کردی و همچنان به فکر برادرزادم بودن که از خواب بیدار می شن . ممنون از همراهیتون
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. پدر بزرگ شما به درک و آگاهی بالاتری رسیده و می خواهد به شما هشدار بدهد که مراقب برادرزاده تان باشید. خطری او را تهدید می کند و باید برای دفع شر برای سلامتی او به اندازه ی وسعتان گوسفند یا مرغ قربانی کنید و گوشتش را به فقرا ببخشید تا انشالله دفع شر شود. تشکر از همراهیتون.