تعبیر خواب گوشواره
اگر زنی در خواب دید گوشواره ای از طلا به گوش دارد، دارای دختری زیبا و پاکدامن خواهد شد و اگر از جنس دیگر بود، خوب نیست. اگر مردی گوشواره طلا به گوش کرده بود، از آدمی بی دین اطاعت می کند و اگر از جنس دیگری بود، بد نیست. اگر زنی گوشواره اش را گم کرد، طلاق می گیرد ولی اگر گوشواره اش را فروخت، به فقر مبتلا می شود.
اگر زنی در خواب ببیند گوشواره ای دارد که به گوشش برازنده می نماید و خودش نیز از آن خوشش می آید، در خانواده و نزد شوهرش عزت و احترام خواهد یافت. اگر زنی در خواب ببیند که گوشواره لنگه به لنگه به گوشش آویخته، مرتکب عمل خلافی می شود که او را سرزنش و شماتت می کنند.
اگر مردی در خواب ببیند گوشواره گران بهایی برای همسرش خریده که طلا نیست اما گران بهاست، صاحب پسر می شود. اگر گوشواره طلا خریده بود، صاحب دختر می شود. اگر ببیند از هر دو گوش او مروارید آویخته بود، دلیل که علم قرآن آموزد و دانا شود.
-
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن گوشواره در خواب، چهار وجه است:
- فزونی جمال،
- آموختن علم،
- جاه و بزرگی،
- غم و اندوه.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر مردی در خواب ببیند زن او دو حلقه در گوش داشت، یکی از زر و دیگری از سیم، دلیل است زن را طلاق دهد و بیرون کند.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Fatemeh : سلام وقت شما بخیر. خانم هراتی عزیز خواب دیدم در مغازه طلافروشی هستم که میخواستم گوشواره بخرم وقتی گوشواره رو به گوشم انداختم که شکل پروانه بود روی گوشم زیبا نبود. یعنی در واقع گوشواره طلای سفید بود ولی روی گوشم مثه نقره بود و من نخریدمش. بعد خواستم حلقه ازدواج بخرم که اونها هم خوب نبودن و خاک روی اونها نشسته بود و در آخر چیزی نخریدم. و با چادر سفید از مغازه طلافروشی که شیک هم نبود رفتم بیرون و خواستگار قدیمی ام رو دیدم که داشت تعقیبم میکرد و چادر رو از سرم در آوردم و گذاشتم توی کیفم. ممنون از وقتی که میگذارید
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. کسی به شما نصیحت می کند که اگر می خواهی موفق باشی، بی خیال و خوش گذران باش و از شاخه ای به شاخه ای بپر. می خواهند شما را گولتان بزنند و افکارتان را مسموم کنند ولی شما این نظرات منفی و اشتباه را نمی پذیرید. شما با کسی هم که همیشه خاطرش مکدر باشد و روحیه اش ناراحت و افسرده باشد ازدواج نخواهید کرد. شما ترجیح می دهید که کرامت و خوشبختی خودتان را جای دیگری جستجو کنید. چشم خواستگار قدیم شما هنوز دنبال شماست و شما نمی خواهید که به او بفهمانید که قصد ازدواج دارید. تشکر از همراهیتون.
ماه چهره : با سلام و احترام
خواب دیدم در حیاط خونه پدرشوهرم(اصلا شبیه واقعیت نبود)پدر شوهر ومادر شوهر و همسرم سفره انداخته بودن و غذا میخوردن.من میل نداشتم اصلا،ولی رفتم نشستم گوشت مرغ داشتن و سیب زمینی سرخ کرده.من توی بشقابم برنج بود وقتی میخواستم گوشت بردارم دیدم یک تکه گوشت بال هست و یک تکه دیگه که یادم نیست چی بود.گفتم من گوشت دوست ندارم کلا(در واقعیت هم همینطوره)ولی خب منتظر بودم اونها برام گوشت بزارن به هر حال.یک تکه سینه مرغ که بخشی از اون خورده شده بود مادرشوهرم برای من گذاشت.(تکه بزرگی نبود)و پیش خودم گفتم اینکه خورده شده یه تیکه ش!ولی شروع کردم به خوردن.موقع رفتن خودم رو سوار ماشین دیدم و دوست خواهرم با ماشین داشت میومد.به من که رسید گفت گوشوارت کجه.گوشمو بردم نزدیکش که گوشوارمو که طلا بود و در واقعیت گم شده برام ببنده.(قفلش باز شده بود)اون گوشمو هم بردم سمتش.اون گوشواره رو هم بست برام.گفت مراقب خودتون باشید و ...که بیدار شدم(یه سوال هم از خدمتتون داشتم،گوشواره طلا حتما فرزند دختر هست؟)دوست خواهرم هم دختر داره
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. خانواده ی همسرتان در روابط عمومی شان با فامیل یا همسایه از خودشان سادگی نشان می دهند و نگرانی هایی دارند که باید راجع به آن صحبت کنند و از همدیگر حمایت کنند. همسر شما از شما حمایت مالی می کند و نگرانی های آنها به صورت مستقیم به شما مربوط نیست ولی با این وجود شما هم با آنها همفکری خواهید کرد و سعی می کنید که نگرانی های مادر شوهرتان را درک کنید و متوجه شوید که چطور می توانید او را کمک کنید. شما البته زندگی خودتان را دارید و مشکل مادر شوهرتان در زندگی شما تاثیر چندانی ندارد. گوشواره ی طلا به صرفا فرزند دختر اشاره نمی کند. اینکه گوشواره ی شما باز بوده و دوستتان آن را محکم می کند به این اشاره می کند که دوست شما، شما را راهنمایی می کند که در مقابل دیگران خردمندانه رفتار کنید و احترام و ارزشتان را پیش دیگران بالاتر ببرید. او به شما نصیحتی می کند که شما آن نصیحت با ارزش را آویزه ی گوشتان می کنید و اجازه نمی دهید که کسی در مورد شما صحبت بدی بکند و رابطه تان را با همسرتان و خانواده اش محکم تر خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
لادن : سلام خانم هراتی عزیز،طاعاتتون قبول
امروز ۲۵رمضان خواب دیدم با مادرم و برادرم داخل مغازه هستیم فروشنده هاش دوتاپسر بودن میخواستیم برای من گوشواره بخریم یادمه یه گوشواره انتخاب کرده بودیم نمیدونم طلاسفید بود یا نقره ولی فکر میکنم نقره بود مدلش بلند بود مثلا پنج شش سانت،پسره کارای گوشواره رو کرد بعد گفت هریک گرمش صد وشصت هزارتومنه گذاشت رو ترازو یه عددی رو گفت شاید سیصدو پنجاه(مطمئن نیستم یادم نیست)،بعد ضرب هم کرد پولش شد دوملیون و صد و خرده ای،اومد گوشواره رو بذاره داخل ساک دستمو بردم جلو گفتم نه نه نذارید خیلی گرونه برای تولدم مادرم اینا میخوان کادو بگیرن،مادرم و برادرم گفتن عیبی نداره بخر منم گفتم نه به ظاهرشم انقد نمیخوره و اومدیم بیرون از مغازه...
ممنون از تعابیرخوبتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. مادر و برادر شما می خواهند به شما نصایحی بیاموزند که برای همیشه در گوشتان حفظ کرده و در خاطرتان نگه دارید. این نصایح باعث موفقیت شما می شوند و موجب خواهند شد که شما به پاکی معنوی برسید و خود قدیمی تان را عوض کنید و تولدی تازه داشته باشید. دیگر وقت آن رسیده که شما مجرب عمل کنید باید سعی کنید که تا دیر نشده، برای زندگی تان برنامه ریزی کنید و راهی را در زندگی تان انتخاب کنید که باعث هارمونی و هماهنگی و حفظ تعادل در زندگی تان بشود. نقطه عطف در زندگی شما پیدا شده و شما گذار کاملی به بزرگسالی دارید و باید یاد بگیرید که مسئولیت پذیر باشید. اما شما فکر می کنید که هنوز زود است که این انتظارات را از شما داشته باشند و آنقدر اعتبار برای خودتان قائل نیستید که خودتان را کاملا بزرگسال و مجرب حساب کنید. تشکر از همراهیتون.
سارا : سلام عزیزم. خواهرم خواب دیده من دو جفت گوشواره طلا داشتم یکی بزرگ، یکی کوچولو. بعد خواهرم گفته اون کوچیکا بده من. منم گفتم نه مال خودمن اینا رو امام رضا بهم داده و آویختم گوشم.
فریبا هراتی
: سلام. شما به پندها و اندرزهای امام رضا ع توجه خواهید کرد و ایمانتان را قویتر می کنید و به خواسته ها و آرزوهایتان با توسل به امام رضا ع خواهید رسید. خواهرتان هم باید برای رسیدن به حوائجش مثل شما باشد و ایمانش را قویتر کند و متوسل به حضرت امام رضا ع شود تا آن حضرت برای خواهرتان دعای خیر کند و انشالله حاجت روا شود. تشکر از همراهیتون.
Raha : سلام من ی بار چندسال قبل ی بارم چندشب قبل خواب دیدم سوار ماشین ی آقایی بودم که در خواب انگار ی نسبتی باهاش داشتم مامانمم عقب نشسته بود امد بیپچه در ی خیابون که تصادف کرد مامانم پیاده شد تا با طرف حرف بزنه شکایت نکنه منو اون اقا وارد ی جای پاساژ مانند شدیم و رفتیم داخل ی مغازه که واسه اون اقا بود بهش گفتم فلانی زود باش که اونم سریع ی جعبه بهم داد داخلش ی جفت گوشواره بلند بود زرد نبود سفید حالا نمیدونم طلا بود یانه بعدش گوشم کرد و باهم امدیم بیرون همون لحظه مامانم وارد همون پاساژه شد و انگاری توانسته بود رضایت طرف رو بگیره دیگه همونجا یا خوابم تموم شد یا من یادم نمیاد دقیقا عین همین صحنه هارو چند سال قبل دیده بودم
فریبا هراتی
: سلام. شما در مسیر زندگی تان از کسی تبعیت می کنید و به حرفش گوش می دهید که خودش هنوز نمی تواند به خوبی زندگی اش را کنترل کند و خطا و اشتباهی از او سر می زند که باعث گناه و احساس پشیمانی او خواهد شد. مادرتان سعی می کند که این مشکلات را با خردمندی حل و فصل کند. شما ایده های تازه ای به ذهنتان می رسد و به انتخاب های پیش رویتان نگاه می کنید ولی حرف شنوایی از کسی دارید که نسبت به شما صداقت ندارد و یا نصایح کسی را گوش می دهید که این نصایح اصلا ارزشمند نیستند. ممکن است شما را تشویق کنند که به خوشی های زودگذر دلبستگی پیدا کنید. مادر شما تمام مدت سعی می کند که از شما مراقبت کند تا به دردسر نیافتید. خوابتان هشداری به شماست که به هر کسی اعتماد نکنید و از هر کسی تبعیت نکنید. تشکر از همراهیتون.
Raha : سلام ممنون وخسته نباشید یادم رفت اینو بگم من در واقعیت اون اقارو میشناسم اما اون اقا منو نمیشناسه واصلا از وجودم خبر نداره و ی چیز دیگه اینکه اکثر خواب هایی که چندسال قبل دیدم حدود ی سال هست که داره تکرار میشه واسم این معنای خاصی داره؟
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیز توضیحات ناقص شما باعث می شود که تعبیر خواب اشتباه شود !! کامنتی که برای تکمیل خوابتان ارسال کنید و منجر به این شود که مجبور شوم تعبیر مجددی برای خوابتان داشته باشم، دیگر کامنت محسوب نمی شود و بنده از شما مجددا یک حق خواب کسر کردم. شما به او فکر کرده اید بنابراین خوابش را دیده اید و او ناخواسته دارد ذهنیت شما را کنترل می کند و شما سعی می کنید که در رابطه با او خردمندانه رفتار کنید. این آقا نمی تواند به خوبی زندگی اش را کنترل کند و خطا و گناهانی را مرتکب می شود که اهداف او را به تاخیر می اندازد. شما می خواهید که خیلی زود بدانید که احساس او را درک کنید. او شاید از بیرون غیر قابل نفوذ و خشک به نظر برسد ولی شخصیتی احساسی دارد و اگر گوشواره طلا نبوده حرفها و نصایح او اصلا به درد شما نمی خورد. شما هم به صورت موقت به نظرات او گوش می دهید. خوابها به ذهنیت انسان و رابطه ی انسان با اجزای تشکیل دهنده ی خواب و کسانی که در خواب آنها را می بینید، مربوط هستند. شما الان در این کامنتی هم که ارسال کرده اید باز با شفافیت صحبت نکرده اید و من اصلا نمی دانم نسبت به او چه احساسی دارید. اگر مسئله ی تعبیر خوابتان باشد و بخواهید بخوبی همه چیز را درک کنید باید شفاف صحبت کنید. اما اگر فکر کنید که 3 خط توضیح ناقص بدهید من الان برایتان غیب گویی می کنم و می توانم بگویم که مفهوم خوابهایی که چند سال پیش و الان دیده اید چیست و چه رابطه ای دارند ( که من اصلا از آن خوابها هم اطلاعی ندارم) این انتظار شما اشتباه است و من صرفا از بیانات خودتان و کلمات کلیدی که در خوابهایتان تعریف می کنید به تعابیرشان پی می برم. اینجا فال و جادو مطرح نیست و من مثل شما فقط یک انسانم. این توضیحات را عرض کردم تا خدای نکرده تعبیر خواب را با غیبگویی اشتباه نکنید. یک بنده ی خدایی چند وقت پیش خواب ارسال کرده بود و تعمدا همه چیز خوابش را سانسور کرده و بعدا به من گفت اگر تعبیر بلد بودی می فهمیدی که من الان چه گفته ام!! :)))))) از این جهت لازم دیدم که توضیح اضافه عرض کنم. تشکر از همراهیتون.
Raha : مرسی عزیزم
بله حق باشماست و قبول میکنم اشتباه از خودم بود که شفاف صبحت نکردم باید بگم حرفم متناقض نیست اماخب یکم پیچیده بود واسه همین ی بار دیگه خوابمو تاجایی که میتوانم شفاف توضیح میدم «من ی بار چندسال قبل ی بارم چندشب قبل خواب دیدم سوار ماشین ی آقایی بودم که درخواب حس میکردم همسرش هستم مامانمم عقب نشسته بود امد بیپچه در ی خیابون که تصادف کرد مامانم پیاده شد تا با طرف حرف بزنه شکایت نکنه منو اون اقا وارد ی جای پاساژ مانند شدیم و رفتیم داخل ی مغازه که واسه اون اقا بود بهش گفتم فلانی زود باش که اونم سریع ی جعبه بهم داد داخلش ی جفت گوشواره بلند بود زرد نبود سفید بود واقعا نمیدونم طلاسفید بود یا بدل بعدش گوشم کرد و باهم امدیم بیرون همون لحظه مامانم وارد همون پاساژه شد و انگاری توانسته بود رضایت طرف رو بگیره»دیگه همونجا یا خوابم تموم شد یا من یادم نمیاد فقط چندتا نکته رو باید بگم 1. اینکه من عین همین خواب رو چندسال قبل دیده بودم 2. اینکه من تا قبل از اینکه این خواب را دوباره ببینم هیچ حسی به اون شخص نداشتم ولی وقتی بیدار شدم تا دو یا سه روز قلبم بی قراری میکرد و همش گریه میکردم واقعا نمیدونم چرا حال قلبم اینجوری بود هنوزم نمیدونم ولی درحال حاضر دیگه گریه نمیکنم و قلبمم بی قرار نمیشه اما همش دارم بهش فکر میکنم 3. اون اقا رو من در واقعیت میشناسمش اما اون منو نمیشناسه حتی از وجودم خبر نداره 4. بله شما درست میگی منم میدونم شما جادوگر نیستی و انسان هستی اگه سوالم جوری بود که شما این برداشت رو کردین معذرت میخوام من قصدی از سوالم نداشتم فقط چون ذهنمو خیلی درگیر کرده بود که شاید معنای خاصی داره که خواب هایم تکرار میشه پرسیدم بازم معذرت میخوام که باعث آزرده خاطری شما شدم
فریبا هراتی
: استدعا می کنم. تکرار خوابها همیشه معنای خاصی ندارند. ضمیر ناخودآگاه انسان بعضی مسائل را به یکباره به یاد می آورد و بعد هم فراموش می شوند. دلائلی که برای این موضوع می توانند وجود داشته باشند خیلی چیزها می تواند باشد مثلا شما از کسی با این قیافه یا موقعیت و شرایط خوشتان می آید یا صرفا یکبار این خواب را دیده اید که به شما گفته شود او آدم درستی برای شما نیست و چون آن زمان متوجه این موضوع نشده اید، این معما پس ذهنتان باقی مانده است. به او فکر نکنید. تشکر از همراهیتون.
Raha : یعنی خوابم هیچ معنایی نداره؟
فریبا هراتی
: تعبیرش را در کامنت قبلی و قبل تر از آن عرض کردم
سارا خانوم : با سلام.دختر مجردی هستم که در واقعیت پدری دارم که به دلیل نوعی بیماری روانی که دارد تمام خواستگاران من را بی دلیل رد میکند.شب قبل از خوابم با او بحثم شد و زیارت عاشورا برای شهید ابراهیم هادی خواندم و خواستم مشکلم حل بشه.
شب خواب دیدم که در یک مجلسی هستم که جمعیتی خانم هستن که همه چادر مشکی سر دارند. و جلسه در مورد معرفی یک کتاب خوب است به حضار تا همگی آن را بخوانند.(اسم آن را یادم نمیاد.) و یک خانم پشت میزی نشسته و در مورد آن کتاب حرف میزند.مطمئن نیستم اما فکر کنم منم چادر سرم بود.در واقعیت چادری نیستم.بعد کتاب را به همه و من دادند. قورمه سبزی نذری هم پخش میکردن.ظرف یکبار مصرف خورشت با روغن فراوان (من عاشق قورمه سبزی چرب در واقعیتم) و زیر آن ظرف یکبار مصرف برنج قرار داشت و هر دو در پاکت بودند.خانمی که نذری را به من داد گفت این یک نوع قورمه سبزی هست که یادم نیست چه عنوانی گفت و گفت حتما بگیر نذریه .عذا و کتاب را برداشتم و جلسه تمام شد.در راه نزدیک یک مغازه بدلیجات و کادویی که در واقعیت هم در شهرمان هست در پیاده رو نزدیک مغازه مشغول پرسیدن سوالاتی مثل نذر سنجی از مردم بودند.از من که پرسیدن اول گفتم ولش کن نمیخواد جواب بدم.حوصله ندارم.اما بعد گفتم بذار جواب بدم.بعد وارد مغازه شدم و یک گوشواره خریدم که بدل بود با جنس مثل برنج یا برنز.طرحشم فکر میکنم پرنده بود.با با نگین های مصنوعی و طرح های زیاد.اندازه اش هم بسیار بزرگتر از گوشواره عادی بود.(این قسمت را دقیق یادم نیست در خواب بود یا نه:فکر میکنم قیمت آن هشت هزار تومان بود و با اینکه خیلی ارزان بود چون در واقعیت از نظر مالی از طرف پدرم در مضیقه ام زور داشت براش پول بدم و با ته دل ناراحت گرفتم) اما بعد از خرید آن آقای فروشنده به من گفت به خاطر اینکه به سوالات نظرسنجی جواب دادی من هم این گوشواره ها را مجانی به تو میدهم و کلی گوشواره با طرح های مختلف و از همان جنس و همان اندازه به من داد و من خوشحال شدم که چه خوب شد آن گوشواره را خریدم که باعث شد این همه گوشواره مجانی به من بدهند.
فریبا هراتی
: سلام. شما دنبال دانشی هستید که بتوانید به واسطه ی آن راه حل مشکلاتتان را پیدا کنید و می خواهید اوضاع آنطوری بشود که همیشه آرزویش را دارید. ولی متاسفانه شما مجرب نیستید و ساده دلید و زود گول می خورید!! گوشواره ی بدل به نصایحی اشاره می کند که شما تحت تاثیر این نصایح به خوشی های زودگذری خواهید رسید و بعد، به خودتان می آیید و می بینید که فریبتان داده اند اعتبارتان را گرفته اند همه و همه به خاطر این که زودباور هستید و یا با لجبازی از پدرتان می خواهید صرفا خلاف خواسته های او عمل کنید. این مسائل که عرض کردم تعبیر خواب شماست و نه نظر شخصی بنده. اما به هر جهت صرفا مخالفت پدرتان هم به خاطر دیوانگی یا مشکل اعصاب او نیست. شما برای اینکه در زندگی تان موفق باشید و انتخاب درستی داشته باشید باید آدمها را بهتر بشناسید و بدانید که به هر کسی که صرفا می خواهد خودش را به شما نزدیک کند، اعتماد نکنید. ازدواج کردن خیلی راحت تر است از طلاق گرفتن و مجرد بودن خیلی راحت تر است از داشتن فکری خراب و خاطراتی تلخ از یک زندگی شکست خورده. پس اول خودتان را قوی کنید و آدمها را بشناسید و بعد ازدواج کنید. تشکر از همراهیتون.
سارا خانوم : ممنون از تعبیر.در چه مورد خودم را قوی کنم؟در شناخت انسانها؟چگونه؟
سارا خانوم : پزشک میگفت مخالفت پدرم به خاطر بیماری اوست.اگر نیست پس دلیلش چیست؟
فریبا هراتی
: بله در شناخت انسانها. با تعامل با مردم . با رفت و آمد . با دیدن زندگی دیگران. پدر شما شاید بدبین است ولی وقتی که سادگی شما را می بیند می ترسد که شما را آزار دهند. شما هنوز وقت ازدواجتان نیست وقتی که نمی دانید چرا و در چه موردی باید قویتر باشید. شما تجربه ندارید دوست من. مردم بد ذات هستند و با عشق می آیند شما را راضی به ازدواج می کنند و بعد از 2 روز برده و بنده ی آنها می شوید. مگر اینکه خودتان را قوی کنید. بتوانید روی پای خودتان بایستید. مردم را بتوانید بشناسید. شوهر کردن یه موضوع است و حفظ زندگی یک موضوع دیگر. در نهایت بنده فقط تعابیر را می گویم و مشاوره دادن در فرصت و مسئولیت من نیست. موفق. باشید.
ta : سلام خواب دیدم دوست پسرم که قصد ازدواج داشتیم و یک ماهه رابطه مون تموم شده به یه خانم ایرانی پیام داده برای رفتن به مشهد و زیارت چه زمانی بهتره. ایشون خارجی هستن. بعد دیدم اومده تهران تا منو ببینه،برام دو جفت گوشواره بدل آورده بودیکیش پرنگین یکی ساده وفکر کنم جنسش پلاستیک بود ولی اونیکی فلزی. منم واسه سوغاتی که با خودش ببره یه بسته پولکی و یه چیزی شبیه نون ولی کوچیکش بهش دادم.
فریبا هراتی
: سلام. او شما را برای خوشی های کوتاه مدت و لحظه ای می خواهد و از نظر او شما انعطاف پذیر و مهربانید و از شما تعریف می کند تا شما را جذب خودش کند. هدف او کلا از ارتباط ، همان خوشگذرانی کوتاه مدت است ( او به زن ایرانی اینطور نگاه می کند که خارجی ها شنیده اند؛ که در مشهد ازدواج موقت شایع است). شما صرفا از او خاطره ی هر چند شیرین ولی شکننده و بی داومی دارید. تشکر از همراهیتون.
تینا : با احترام شارژ شد لطفا خوابم را تعبیر کنید
تینا : ببخشید در مورد خوابم فراموش کردم بگویم وقتی آن گوشواره را دیدم با خودم گفتم این گوشواره خیلی بزرگ است و اصلا به من نمآید چون خیلی بزرگ است
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما می خواهید در کارتان موفق باشید و نسبت به انجام کارهایتان احساس تعهد می کنید. اما کسی به شما نصیحیتی می کند که شنیدن این نصیحت که به ظاهر بسیار قیمتی و با ارزش است، هیچ سودی به حال شما ندارد و می خواهند سرتان را اساسی کلاه بگذارند. اما شما خردمندتر از این هستیدکه اعتبارتان را کم کنید و به این نصایح گوش کنید. تشکر از همراهیتون.
تینا : سلام وقت بخیر
خواب دیدم در یک طلا فروشی هستم یک زن و یک مرد صاحب آن هستند. زن پشت دخل است و مرد در وسط مغازه مشتریها را راهنمایی میکند من یک انگشتر طلا میخرم و آن را با جعبه اش داخل کیفم میگذارم وقتی میخواهم بروم آن مرد به من میگوید آن سری طلاها ، ارزان قیمت است و به قیمت قبل میدهم فقط نگینهایشان مصنوعی است که موقع فروش از آن کسر میشود .
جلوی ویترینی که نشان داده میروم زن فروشنده یک جفت گوشواره بزرگ را به من نشان میدهد هم پهن بود و هم خیلی بلند و در سمت راست هر گوشواره یک ریسه از مهره های آبی رنگ هم آویزان بود به مهرها دست میزنم و میگویم این مهره ها خیلی سنگین هستند و در هنگام فروش طلای آن وزن پایین خواهد داشت چون تمام وزن گوشواره به این مهرههای مصنوعی است .
مرد فروشنده گفت نه زیاد نیست چون طلا الان خیلی گران شده دو دل بودم بعد مرد میگوید که زودتر سفارش بده تا چند روز دیگر برایت آماده شود گفتم یعنی چه مگر الان نمیدهید گفت نه اینها را باید الان حساب کنی چتد روز دیگر یک نمونه برایتان میسازیم اگر الان میخواهی باید به نرخ روز بگیری . از خرید پشیمان میشوم . بعد زن و مرد که دوددلی من را میبینند باهم جر و بحث میکنند و من هم از آنجا خارج میشوم و با خودم میگویم بهتر است بقیه پولم را از یک طلافروشی معتبر خرید کنم.
متشکرم
فریبا هراتی
:
سلام . در نوبت هستید. تشکر.