تعبیر خواب ازدواج
اگر دختر دم بختی خواب ببیند که او را آرایش می کنند و شب عروسی اوست، به زودی خواستگاری مناسب برای وی خواهد آمد. اما اگر در حال آرایش چهره خود را در آینه دید، خوشایند نیست و ازدواج با مرد دلخواهش، به طول می انجامد. اگر دختری خواب ببیند عروس شده است اما هیچ احساس خوشحالی نمی کند، در مسائل عاطفی شکست خواهد خورد.
اگر دختری ببیند با پیرمردی ازدواج می کند، با مشکلات روبرو خواهد شد. اگر مرد مجردی در خواب دید که قصد ازدواج دارد، به خواستگاری می رود و اگر در حال گفتگو با خانواده عروس بود، ازدواج وی با دختر دلخواهش به زودی سر انجام می پذیرد. اگر ببینید در مهمانی ازدواج کسی هستید، شادی در زندگی به شما رو می آورد. دیدن جشن ازدواج به همراه رقص تند و آواز، نشانه ناراحتی کسی است که خواب دیده اید که ازدواج می کند.
-
امام صادق (ع) می فرماید: تعبیر زن گرفتن در خواب بر چهار وجه است:
- بزرگی و مقام،
- افزایش مال،
- آسایش،
- شادی و سرور.
لوک اویتنهاو می گوید: تعبیر ازدواج، رسیدن به اهداف است.
محمد ابن سیرین می گوید: اگر کسی خواب ببیند ازدواج کرده، شرف و بزرگی پیدا می کند. اگر کسی خواب ببیند که زن خواست، دلیل که شرف و بزرگی اش زایل شود. اگر خواب دید با زنی که مرده است ازدواج کرد، دلیل که از دارایی و مال آن زن، چیزی به او می رسد.
اگر زنی ببیند که با کسی که مرده است، ازدواج کرد و آن مرده در خانه زن با وی همبستر شد، دلیل که از ثروت و مال زن کم شود یا حال وی متغیر شود.
ابراهیم کرمانی می گوید: اگر زن شوهردار در خواب ببیند که شوهری دیگر دارد و عروسی را ندید، دلیل است بر شرف و عزت و زیادتی مال. اگر ببیند می خواست عروسی کند و عروسی را ندید و محل عروسی را نشناخت، برایش خطر مرگ وجود دارد. اگر کسی دید که زن او شوهر کرد و آن شوهر را به خانه برد، دلیل که مالی بسیار به شوهر او خواهد رسید.
جابر مغربی می گوید: اگر ببیند با دختری دوشیزه ازدواج کرد و دوشیزگی او را گرفت، دلیل که اندر آن سال او را زنی حاصل شود و از پادشاه یا بزرگی خیر و نیکی ببیند. اگر ببیند به حرام دوشیزگیِ دختری را گرفت، دلیل که مالی حرام بدست آورد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
افسون : با سلام و عرض احترام خدمت شما.خواب ديدم زن دوم پسري بودم ( غريبه بود.).زن اول او و مادر زنش را هم در خواب ديدم. در خوابم آن پسر حس مي كردم زن اولش را بيشتر دوست دارد و من هم چندان به آن پسر علاقه نداشتم. به مادر زن او گفتم كه خوب است ما جدا شويم ولي او و زن اول گفتند نه نمي شود و زشت است . من هم قبول كردم و در خواب به زودي عروسي ام بود و به فكر آرايشگاه براي عروسي بودم.( زن اولش هم جوان بود و كمي تپل بود .). ممنون مي شوم خوابم را تعبير كنيد.
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. شما به کاری دست می زنید که برای انجام آن انتخاب شده اید و باید آن کار را با موفقیت به سرانجام برسانید و باعث شوید که به سود دهی برسد. اما در اصل کسی دیگر هم هست که باعث سوددهی این کار می شود و اهمیت او در انجام این کار بیشتر از شماست. یا به انجام کاری متعهد می شوید که سرمایه خوبی پشت آن است و شما حالا باید سعی کنید که اینکار را به خوبی انجام دهید و به سرمایه اولیه اضافه کنید. تشکر از همراهیتون.
b : سلام خانم هراتی .
من خواب میبینم تو یه چادری دارم زندگی میکنم که نمیشه گفت چادر تو بیابونه و نه میشه گفت تو شهره . یجاهایی احساس کردم لب جادس و یه جاهایی احساس کردم تو یه محله . من تنها زندگی میکردم و دوتا توله حیوون داشتم . یکی توله ببر که اندازه نصف گوسفند شده بود و کاملا وابسته به من بود و یکی هم گربه داشتم . اینوسط یکی بود که باهاش رابطه ی خوبی ندارم و یجوری منو دشمن خودش حساب میکنه و بزور اومده بود هم خونه ی من بشه . یادمه بهش تهش گفته بودم که فقط میتونی خودت باشی و مهمون و خونواده و اینا نمیتونی بیاری باشن .خواب میبینم انگار تو خونمون عروسیه ولی یه جای کار کاملا میلنگه . داماد خونوادمو میبینم تو خوابم که تو خونه ی قدیمیمون بهمراه مهمونا نشستن و ماتم دارن . انگار سر یه چیزی مشکلی پیش اومده هنوز غذا رو پخش نکردن و بخاطرش زانوی غم بغل کردن انگار. البته دسر و میوه و چیزی هم پیششون نبوده . دامادم دست زیر چونه و گردن کج منتظر انگاری غذا بود بهمراه مهمونا . والا من هنوز متقاعد نشدم عزا بوده باشه . من برای چک کردن چیزی از خیابون پشتی خونمون رفتم که ببینم چی شده که یه درخت انجیر داره پشت خونونمون تو واقعیت هم داره ، با کمکش اومدم رو دیوار ولی اینقد شلوغ بود من چیزی نمیدیدم .دقیقا خاطرم نیست زنان زیادی بود با چادر های سیاه یا زنان و مردان قاطی بود، در هر صورت خیلی شلوغ بود. برگشتم بهمراه یه خواهرزادم که بچه ی این دامادم نمیشد باهم رفتیم بیرون با موتورش . به نظر هوا بیرون بارونی میومد یا بارون زیادی زده بود قبلش .میشد از خیابون گلی و اب جمع شدش و نم هوا براحتی فهمید اینو. یجایی وایساد بهم گفت ببین چی داره درخت . قبل از اینکه کامل نزدیک بشم به نظر درخت پرتقال یا نارنج میومد بخاطر برگاش، ولی وقتی نزدیک شدم دیدم رو درخت سیب قرمز داره. و برگاشم مال خود درخت سیبه . خواهرزادم مشغول شد به چیدن و خوردن سیب های قرمز ولی من دلم نیومد و گفتم دزدیه و من اینکارو نمیکنم .من برگشتم و از درخت دور شدم که از دور صدای صاحب باغ رو میشنیدم با حالت عصبانی داشت میومد . در هرصورت با هر مشقت ازون مکان فرار کردیم و برگشتیم خونه . وقتی رسیدیم خونه من اومدم تو چادر خودم و گربم اومده بود به استقبالم گرفتمش نوازشش کردم . بعدش لباس پوشیدم مستقیم منو بردن یه جایی انگار سر محضر عقد بود . پدر عروس همونی بود که درخت و باغ سیب مال اون بود . من نمیشناختمش ولی قویا اینجوری احساس میکردم تو خوابم . انگار بخاطر اوون کارم( همینکه دزدی نکردم سیبو ) حاضر شده بود موافقت کنه با عقد هرچند بازم روی خوش نشون نمیداد .به من گفت امضا کن و من انگار چیزیم بوود دودل نبودم زیاد اون مدلی با اخم و تخم عقد کردن بهم خوش نمیومد . بعدش دستمو گرفت با مداد سیاه روی میز درحالیکه مداد تو دستام بود ، با کمک اون و سعی خودم یه امضای کج و کوله ایی کشیدم و مداد ررو رو میز گذاشتم بعدش. دختره هم تا اون موقع من ندیده بودمش ، از پشت سرم از حاش رو نیمکت نشسته بود ، پاشد و لباس عروسم تنش نبود و اومد اون مداد سیاه رو گرفت و روی میز یکم پایینتر از امضای من امضا کرد و لبخند رضایت داشت. فقط خانم هراتی جایی که امضا میکردم یه میز چوبی بود که انگار روش قبلا ادمای زیادی امضا کرده باشن یا یجوری بود که انگار میز عمر کرده ایی بود و از بالا شیب داشت میرفت پایینتر و سطحش صاف میشد . مثل نیمکتای مدرسه ی قدیمی بود چوبش یا خیلی بهتر بگم شبیه کلیساهای دوره ی قرون وسطی بود و آدمای اونجا هم لباس یه سره داشتن شاید از جنس پوستین و شایدم لباس خرقه پوشا . رنگشونم به رنگ همون چوب یا سفیدی که به سمت قهوه ایی و طلایی میزد . نمیتونم بگم جنس چوبش چی بود بابت طولانی شدن خوابمم عذر خواهی میکنم . هنوزم متقاعد نیستم بهتون بگم مراسم خونه ی پدریم عزا بوده یا نه . میخوام بگم عزا بوده ولی آحرش ازدواج داشتم ممکنه هم عزا بوده باشه ولی تو خواب اینجوری احساس نمیکردم . ببخش خوابم خیلی طولانی شده . سعی میکردم کلا خوابم طولانی نشه ولی ...
ممنونم مثل همیشه که راهنمایی میکنید منو .
فریبا هراتی
: سلام. قبل از هر چیز خواهش می کنم از توضیحات اضافه خودداری کنید 33 خط خواب معادل 3 صفحه آ4 است :(( شما به دنبال احساس تعلق به یک گروه هستید و همزمان دلتان می خواهد که بی نیاز و مستقل عمل کنید. در روتین روزمره تان تغییراتی به وجود خواهد آمد. در موقعیت فعلی تان احساس بی امنی و ناثباتی می کنید و نمی خواهید که یک جا بنشینید. بعضی وقتها احساس قدرت بیشتری دارید و می خواهید کارها را رهبری کنید و بعضی وقتها فقط می خواهید سودببرید و به فکر خودتان باشید و سکوت می کنید. فکر دشمنتان هم ذهنتان را خسته کرده. داماد شما به مشکلات مالی دچار شده و شما می خواهید سعی کنید دنبال راه حل مشکلات او باشید و ایده های مختلفی در این زمینه به ذهنتان می رسد. شما به کاری متعهد می شوید که بتوانید به دامادتان کمک کنید. اما نمی خواهید به خاطر او سرتان کلاه برود. موقتا محبت شخص با ارزشی از شما سلب خواهد شد و با او به مشکل برخواهید خورد. شما به فکر منافع خودتان هم باید باشید و نباید بگذارید که سرتان کلاه برود چون می خواهند سرتان را کلاه بگذارند. در خواب معمولا باید نکاتی را بنویسید که دیده اید و نه صرفا نظرات خودتان یا اما و اگرهایی که مثلا در 3 خط مانده به اخر خواب ذکر کرده اید. تشکر از همراهیتون.
b : بازم ببخشید که طولانی شد . ولی طولانی بود خوابم و سعی کردم اطلاعات دقیق بدم تا اطلاعات دقیق بگیرم . ممنونم بابت راهنماییتون مثل همیشه .
فریبا هراتی
: خواهش می کنم. تشکر از همراهیتون.
b : جسارتا همین خونوادم و دامادم قصد کلاه گذاشتن به سرمو دارن؟ شخص با ارزش خواهرم میتونه باشه؟ توضیح ی راحبشون هست بهم بگید لطفا؟
فریبا هراتی
: بله ممکن است ایشان باشند احساس من همین بود ولی در خوابتان چیزی واضحتر برای توضیح بیشتر نیست. به احساس خودتان و شناختی که از ایشان دارید رجوع کنید. حدس من همین است که فرمودید.
Eli : سلام خانم هراتی خسته نباشید .......(با عرض معذرت من داشتم خوابم رو تایپ میکردم که توی خط اول دستم اشتباهی خورد و ارسال شد الان همون خواب رو کامل مینویسم)......من خواب یکی از اقوام رو دیدم که یه آقای متاهله....خواب دیدم که انگار قراره خواهر کوچکتر این آقا رو بدن به برادر زنش ( در واقعیت این آقا اصلا خواهر کوچکتر نداره فقط یه خواهر بزرگتر داره که متاهله و بچه های بزرگ داره.)...تو خواب متوجه شدم که یکی انگار گفت یه دختر دادن یه دختر میگیرن.... و گفتن برادر زن این آقا مثل خواهرش دریده است....در ضمن در واقعیت این آقا که فامیل ماست چند بار تا پای طلاق رفتن ولی به زور خانواده آشتی کردن...و رابطه خوشی با خانواده زنش به خصوص برادر زنش نداره... وهمیشه زن و شوهر دعوا دارن.....گفتم شاید در تعبیر شما تاثیر داشته باشه.....تشکر از تعبیر شما
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواهش می کنم. قرار است سرمایه ای به برادر خانم او برسد که احتمالا این سرمایه در اصل باید در زندگی این آقا استفاده شود. شاید خانم این آقا می خواهد به برادرش پول قرض دهد و کسی هم فکر می کند که چون این آقا با این خانم ازدواج کرده حالا باید خانواده ی او را هم تامین مالی کند. تشکر از همراهیتون.
fatemeh : سلام
دیشب خواب دیدم که توی لابی یک هتل نشسته بودم و منتظر کسی بودم که دوسش دارم .تو زمانی که منتظر بودم یادم اومد که من شب قبل رو با عشقم توی هتل گذروندم و باهم رابطه جنسی داشتیم و بعد یادم اومد که ما دیروز باهم ازدواج کردیم و حالا میخواستیم بریم خونه پدری اون آقا .
بعد دیدم که توی خونه ی اونا هستم و منتظریم که پدر و مادرش بیان و من خیلی خجالت میکشیدم .بعد یهو دیدم تو کوچمون هستیم و ماشین های خانواده اون اقا هم تو کوچمون بود مثل اینکه اومده بودن خونه ی ما و برای یک مراسمی اومده بودن.
بعد از اون دیدم که توی حیاط یک قصر نشسته بودم و ساعت از نیمه شب گذشته بود و مردم در حال رفت و امد بودن ولی من نشسته بودم و تکیه داده بودم به یکی از دیوارای قصر و اسمون رو نگاه میکردم و دلم گرفته بود.بعد مادرم هم اومد کنارم نشست.بعد دوباره به آسمون نگاه کردم دیدم آسمون پر ستاره هست و دارن آتش بازی میکنن.خیلی خوشم اومده بود از آتش بازی تو آسمون و با خودم میگفتم چرا این مردم به آتش بازی دقت نمیکنن،اینکه خیلی زیباست.و یکمی حالم بهتر شد .درست یادم نیست ولی انگار مادرم بهم لبخند زد و حس میکردم برای امیدواری دادن به من کنارم اومده.
ممنون واسه تعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. حالت ذهنی شما تازه شده است و در هویت شخصی شما تغییراتی به وجود آمده است. شما سعی می کنید که چیزی را بشناسید. زندگی شما دارد متحول می شود و می خواهید از عادات و طرزفکرهای قدیمی بیرون بیایید. شما به خاطر مسئله ای از عشقتان ناراحتید و البته هنوز نسبت به او متعهد هستید. سعی می کنید روحیات و عقاید عشقتان و خانواده اش را بشناسیدو درک کنید و گزینه های شما محدود هستند. شاید خودتان را در شرایط بغرنجی می بینید. ولی موقعیت درستی در دست شما قرار گرفته و به رفاه و امتیاز و برتری می رسید. آرمانهای شما و آرزوهایتان برآورده خواهد شد و مادرتان هم با افکار شما موافق است و تاییدتان می کند. تشکر از همراهیتون.
Samaneh : سلام من خواب دیدم که توی خونمون مراسم عقد من و خواهرمه(من مجردم و خواهرم متاهله)من و خواهرم آماده بودیم برای عقد.کسی که قرار بودبا خواهرم ازدواج کنه یک مرد جوان خوشتیپ بود که روی صندلی نشسته بود و هنوز همسر من نیومده بود که یکباره دیدم یک روحانی سن بالا(تقریبا۵۵ ساله)اومد و نشست جای داماد و اونجا بود که فهمیدم قراره با اون روحانی ازدواج کنم و واقعا ناراحت شدم و خواهرم سعی میکرد من رو قانع کنه که اون مورد خوبیه.بعدش از خواب بیدار شدم
فریبا هراتی
: سلام. شما و خواهرتان متعهد خواهید شد که کارهایی را انجام دهید. خواهرتان گشایش کار خواهد یافت و احساس قدرت و ثبات در زندگی خواهد داشت. شما نسبت به یک سری مسائل دینی احساس مسئولیت خواهید کرد. انسانیت در وجودتان بیشتر خواهد شد و باعث خواهید شد که خودتان و دیگران در زندگی به آرامش و شادی برسند و به مردم کمک های انسانی خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
Samaneh : سلام من خواب دیدم که توی خونمون مراسم عقد من و خواهرم است(من مجردم وخواهرم متاهله) من و خواهرم لباس زیبا پوشیده بودیم و آرایش کرده بودیم.کسی که قرار بود با خواهرم ازدواج کند یک مرد جوان خوشتیپ بود که روی صندلی نشسته بود و هنوز همسر من نیومده بود که یکباره دیدم یه روحانی سن بالا(تقریبا۵۵ ساله) با محاسن سفید اومد و نشست جای داماد و من اونجا بود که فهمیدم قراره با اون ازدواج کنم و واقعا ناراحت شدم.و خواهرم سعی میکرد من رو قانع کنه که اون مورد خوبیه.و بعدش از خواب بیدار شدم
فریبا هراتی
:
سلام. طبق قوانین سایت که شما آن را هنگام ثبت نام در سایت اخیرا مشاهده فرمودید، و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بسیار بالای تعابیری که فرستاده می شود، هر کاربر فقط مجاز به ثبت یک خواب در 24 ساعت است. در صفحه پرداخت قسمتی که که تیک می زنید قوانین رو قبول دارم بالای اون قسمت قوانین نوشته شده. و یک خواب شما امروز تعبیر شد. لطفا مجددا خواب خود را فردا ارسال کنید . تشکر از همراهیتون.
Leyla : سلام و خسته نباشید خانوم هراتی
خانوم برادر من خواب دیدن که من با یک بازیگر مشهور دارم ازدواج میکنم و دنبال برگزاری مراسم عروسی هستیم خریدو این چیزا و خانوم برادرم تعجب کرده با یک آدم مشهور ازدواج مخام بکنم و با خودش میگه همه تعجب میکنن اگه بفهمن ک با ی آدم مشهور مخاد ازدواج بکنه... و ت حیرت بوده
سپاس از تعبییر خوابتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. کسی می خواهد شما را فریب دهد و سرتان را کلاه بگذارد. شما هم دارید گول او را می خورید و به نظرتان می آید که او خیلی آدم خوبی است. این خواب هشداری به شماست. تشکر از همراهیتون.
Mahsa : سلام و عرض ادب.خواهرم خواب دیده باخانواده همه رفتیم محضروعقدکنان من هست ومن با یه آقایی که خیلی خوشتیپ وجوان هست عقد کردیم توی محضرو این آقاغریبه هست ونمیشناختش.ومن یه آرایش غلیظ هم داشتم.درضمن من مجردم.ممنون ازتعبیرتون
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما مجبور به تعهد به کاری می شوید که اصلا دوست ندارید آنکار را انجام دهید و خیلی ناراحت خواهید شد. فورا برای دفع شر صدقه بدهید و بگویید برایتان یک مرغ قربانی کنند و گوشتش را به فقیر ببخشید. تشکر از همراهیتون.
سونیتا : سلام خانم هراتی عزیز.
خواب دوستم رو فرستادم
خواب دیدم شب عقدم هست لباس سفید پوشیدم نشستم پای سفره عقد داماد مشخص نبود عقد کردیم بعدش من تو ذهنم داشتم میگفتم که داماد ندیدم شاید نخوامش چطوری عقد کردم نکنه خوب نباشه اون وقت چیکار کنم خیلی هم شلوغ بود مراسم بزرگی بود انگار خونه برادرم برگزار شده بود و زن داداشم هم داخل مراسم بود و لباس خوبی پوشیده بود و داشت خیلی از کارهای مراسم رو انجام میداد برام.
ممنون.
فریبا هراتی
: سلام . شما به انجام کاری متعهد می شوید و خانواده تان هم موافق این کار هستند ولی خودتان دودل هستید که این کار را چشم بسته پذیرفته اید و نمی توانید تشخیص دهید که از پس آن بر می آیید و یا نه. از این جهت نگران هستید. تشکر از همراهیتون.
zahra : سلام خواب دیدم در اتاقی با مادر شوهر برادر شوهر و همسرم هستیم . مادر شوهرم برایمان کیک خیلی خوشمزه ای پخته بود که همه خوردیم. برادر شوهرم خیلی میخواست به من نزدیک بشه یا باهام حرف بزنه ( در حقیقت اینگونه نیستن) من هم به بهانه آوردن فرزندم به اتاقی دیگر رفتم رفتم که بالای جایی قرار داشت موقع پایین آمدن خواستم از پله ها بیام که دیدم پله ها از نرده هایی بافاصله بود که ارتفاع از زیر آن مشخص بود اما به ترسم غلبه کردم ولی دیدم وسط راه سه گربه خشمگین نشستن منم ترس از گربه داشتم و برگشتم همسرم و برادرش فقط میگفتن از اینجا نیا در حالیکه میتونستن گربه ها رو دور کنن. از مسیر دیگه ای اومدم بیام که کمی تاریک و ترسناک بود اما چند نفر داشتن از اونجا میرفتن منم با اونا امومدم . وسط راه یه تمساح یا اژدهای بزرگی میخواستن به من حمله کنن. همراهان کاری نکردن و رفتن اما خودم به خاطر بچم وحشی شده بودم انگار و دندونام و نشون دادم و ترسوندمش تا رسیدیم پایین. اونجا همسرم بچه رو گرفت و رفتیم مهمانی خانه عمه ش . برام عجیب بود چرا سر سفره همش سبزی و سالاده و غدا نبود یا داشتن میاوردن. بعد اون داشتیم به خونه دیگه ای وارد میشدیم اینبار تنها بودم و انگار همسر پسرعموم بودم ( زمان ابتدایی راهنمایی بهش علاقه داشتم ولی زود ازدواج کردو سه تابچه داره) از اینکه همسر اونم خوشحال بودم وارد اتاق شدیم عموم کنار خودش برام جا باز کرد و نشستم. بعد مهمونی متوجه شدم پسرعموم مجرده یا انگار طلاق گرفته به پدرم گفتم نمی بخشمت اگر میدونستم موقع ازدواج من مجرد بوده هرگز ازدواج نمی کردم تو دلم با خودم گفتم اون دنیا حتما همسر اون میشم ( من از همسرم خیلی راضیم و اصن بهش فکر هم نکردم تاحالا) بعد دیدم با مامانم در جایی داریم میریم و مامانم علت مخالفتشون با ازدواج مارو داره میگه بعد هم دوتا شربت خریدیم و داشتیم با هم میخوردیم و همه فامیل از جمله زن عموم هم لیوان شربت تخم شربتی دستش بود..
فریبا هراتی
: سلام. مادر شوهر شما در رابطه با مسئله خاصی از هر کدام از شما ، همسرتان و برادر او، انتظار دارد در تقسیم کار به صورتی که مادرشوهرتان اراده می کند، عمل کنید. شما احساس می کنید که به خاطر فرزندتان مجبورید خیلی چیزها را نادیده بگیرید. و در مقابل بعضی دشمنانتان کوتاه بیایید. شما احساس می کنید که روحیه عمه همسرتان هم با شما خیلی مساعد نیست. ذهن انسان گاهی خودش گذشته را کندوکاو می کند و بعضی خواسته ها را از پس زمینه ی ذهنی به تصویر می کشد. چنانچه نسبت به او احساسی ندارید باقی خوابتان ساخته پرداخته ی ذهنتان است و تعبیر خاصی ندارد. تشکر از همراهیتون.