تعبیر خواب بچه
اگر خواب بچه اى را دیدید، در انجام کارها فرصت مناسبى را به دست خواهید آورد. دیدن بچه ى لاغر، نشانه دچار شدن به مشکلات است. بچه چاق، موفقیت در انجام کارهاست. اگر در خواب ببینید که بچه اى خوابیده، زندگى خوبى خواهید داشت. اگر ببینید که بچه اى را به قتل رساندید، به یکى از اشتباهات خود پى خواهید برد. بازى کردن با بچه ها نشانه موفقیت در همه کارهاست.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
bita :
bita
bita : سلام من خواب ديدم با همسرم يه جايي هستيم كه يه پسر بچه ي ٣،٤ ساله داريم كه پيش همسرمه و من دارم ازشون فيلم برداري ميكنم يه گل رز قرمزم دست همسرمه و خيلي آروم و خوشحاليم تو يه فضاي باز مثل حيات دانشگاه بوديم يه حالت رمپ و رفتين خيلي كم پايين يه جايي بود نيمكت غذا خوري مانند بود بعد يه تعداد از همكلاسي ها و دوستاي پسرمون داشتن اذيتمون ميكردن كه تو واقعيت نميشناسيمشون من از اونجا ٢ تا سيب زرد برداشتم با همسر و پسرمون رفتيم يه نيمكتي يه كم دورتر از اونا نشستيم سيبم نخورده بوديم و از خواب پا شدم جالب اينجاس من يه ماهيه با همسرم قهريم و همو نديديم و اصلا بچه اي نداريم و حتي تو خواب من با همسرم تنها بوديم ولي اصلا نميدونم بچه مال من بود يا نه ولي ظاهرا اينجوري بود ممنون ميشم تعبيرش كنين
فریبا هراتی
: سلام. همسر شما کار و هدف یا پروژه ای در دست دارد که به آن کار عشق می ورزد و یا در فکر او عشق و محبت به شماست و شما می خواهید که درک تان را در مورد روابط اجتماعی تان بالاتر ببرید و از همدیگر حمایت کنید. صبورانه نشسته اید تا ببینید که چطور باید مشکلاتتان را حل کنید و از این که فکرتان ناراحت باشد و کارها بر وفق مرادتان پیش نرود ناراحتید. شما هیچکدامتان دوست ندارید که غصه بخورید و فکرتان ناراحت باشد اما تصورات شما مبنی بر اینکه آیا همسرتان دوستتان دارد یا نه و فکرش کجاست باعث شده که این خواب را ببینید. فکر او پیش کار و پروژه ای است که در دست دارد و به آن کار عشق می ورزد. تشکر از همراهیتون.
bita : سلام من خواب ديدم با همسرم يه جايي هستيم كه يه پسر بچه ي ٣،٤ ساله داريم كه پيش همسرمه و من دارم ازشون فيلم برداري ميكنم يه گل رز قرمزم دست همسرمه و خيلي آروم و خوشحاليم تو يه فضاي باز مثل حيات دانشگاه بوديم يه حالت رمپ و رفتين خيلي كم پايين يه جايي بود نيمكت غذا خوري مانند بود بعد يه تعداد از همكلاسي ها و دوستاي پسرمون داشتن اذيتمون ميكردن كه تو واقعيت نميشناسيمشون من از اونجا ٢ تا سيب زرد برداشتم با همسر و پسرمون رفتيم يه نيمكتي يه كم دورتر از اونا نشستيم سيبم نخورده بوديم و از خواب پا شدم جالب اينجاس من يه ماهيه با همسرم قهريم و همو نديديم و اصلا بچه اي نداريم و حتي تو خواب من با همسرم تنها بوديم ولي اصلا نميدونم بچه مال من بود يا نه ولي ظاهرا اينجوري بود ممنون ميشم تعبيرش كنين
فریبا هراتی
:
سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. ((در نوبت هستید)) و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.
Farid : با سلام من خواب دیدم یه بچه خیلی شیرین در محل کارم هست و من و مافوقم باهم داستیم لذت میبردیم از دیدنش ممنون میشم تعبیرشو بهم بگید.
فریبا هراتی
: سلام. اگر بچه پسر بوده ، کاری به شما واگذار می شود که از انجامش لذت خواهید برد و اگر دختر بوده به سرمایه و ثروتی می رسید که از آن لذت خواهید برد. تشکر از همراهیتون.
فرزان : سلام دیدم زود پز روی گاز هست یکدفعه صدای بدی داد مادرم رفت که ببینه چی شده من نذاشتم دیدم که اون قسمت آتش گرفته همه راآوردم بیرون خوابیدم روی زمین شروع کردم به گریه کردن که چرا اینکارومیخوای بکنی صدای شکستن شیشه اومد ولی اتفاقی برای ما نیافتاد دیدم رفتم برای کار که قبلش تست میگرفتن منتظر بودم یه خانم رفت وقتی اومد دیدم ازش خواستن که دوتا حوله حمام (زنونه و مردونه)را تا کنه یکیش صورتی بود بنفش.یه بچه بغلم بود بهش غذا میدادم وتمییزش میکردم و میبوسیدمش ومنتظر بودم صدام کنن بعدچند تا کارمندهای اونجا بودن اومدن بازی کردن (اول فکر کردم دعوا می کنن)یکیشون حالت عقب افتاده داشت اومد به من گفت حمید نیومده(دوبار اومد دم گوشم گفت من و میبوسید )من رفتم دم در دیدم به آقای لبخند به لب و جوون و لباس زرد ایستاده اومدم بهش گفتم اومده اون اومد بیرون.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. مادر شما عصبانی خواهد شد و زود جوش می آورد و از کوره در می رود. ممکن است به خاطر مسئله ای دلش بشکند و دعوا راه بیافتد. قسمت دوم خوابتان را به حدی خلاصه کرده اید که برای من مفهوم نیست. خوابتان را جوری بنویسید که من هم که در ذهن شما نیستم بفهمم چه دیده اید. اگر در تعبیر اشتباه بوجود بیاید و بخواهید با کامنت آن را اصلاح کنید ، آن را به عنوان کامنت نخواهم پذیرفت. مضافا به اینکه اگر در یک کامنت شما 2 خواب ثبت کنید این کار خلاف مقررات سایت است و باید به بنده اطلاع دهید وگرنه خدای نکرده مدیون سایت و کارمندان آن خواهید بود. شما می خواهید به هدفی برسید و برای آن نیاز به حمایت و پشتیبانی دارید. رفتار شما را نسبت به دیگران مورد تحلیل و بررسی قرار می دهند و نگرش های مختلف راجع به روابط زن و مرد را از شما خواهند پرسید. شما با چالشی روبه رو می شوید و عقلتان به جایی قد نمی دهد که چطور باید آن را حل کنید. اما بعد موفق خواهید شد که این مشکلات را حل کنید و گشایش کار خواهید یافت. خدا را شکر خواهید کرد. تشکر از همراهیتون
masuumee : سلام.دیروز خواب دیدم که مادرم از کربلا اومدن و مهمون داشتیم و ولیمه میدادیم.مهمونی مصادف شده بود با یک عید.مامانمم خوشحال بود و میگفت ک هم عیده هم مهمونی کربلامه.مهمونا برام زیارت عاشورا آوردن.فکر کردم منظور مامانم اینه ک کتاب زیارت براش آوردن ولی دیدم هیچ خبری از کتاب نیست.نفهمیدم که منظورش چی بود.بعد به کفشام نگاه کردم دیدم کفش اسپرت بندی(آلستار)نو نو پام بود و رنگش توسی بود.خیلی راحت بودم توش و کفش خیلی جلب توجه کرد تو پاهام.پدرمم داشت میز خونه رو رنگ میکرد.و من تموم خونه رو مرتب میکردم.مهمونا میومدن.یکی از مهمونا دید رختخواب دو نفره وسطه اومد بهم گفت مادرت از کربلا اومده و این عیدم هست نباید با بابات باهم میخوابیدن تو این شب.گفتم مامانم خودش همه این چیزارو خوب میدونه و این رختخواب منو مامانم باهم خوابیدیم روش.یکی از مهمونا دیدم بام قهره.و علتشم این بود که میگفتن معصومه(من)خونه اونا قبلا چرا یک بچه اومده بوده غذا میخواسته من به اون بچه غذا دادم.منم بلند شدم تو جمعیت گفتم من صحبتی دارم.من ب بچه ایی که اومده دم خونه غذا دادم اینا قهر کردن.کار بدیه؟تو همین حین آقایی با یک پسر بچه وارد اون مهمونی شد.چهره اون آقا رو ندیدم.اون آقا گفت این بچه اومده اینجا برای خودش یک سرپرست انتخاب کنه.هرکی و انتخاب کنه میشه خانواده اش.من تو دلم گفتم من یک بچه خودم دارم که سرپرستشم(تو واقعیت واقعا سرپرست یک بچه ام از راه دور و خودم مجردم)یه هو اون بچه اومد از بین این همه آدم دست من و گرفت و برد بالا گفت معصومه رو انتخاب کردم.با اون بچگیش وقتی دستمو برد بالا انگار آدم بزرگا دستم از همه زد بالا.گفتم تو اسم من و از کجا میدونی؟بعد اون آقا من و بغل کرد و چرخوند تو یک مسیر چراغونی برد.من و میچرخوند و میبرد و رسیدیم به جایی که با پله میرفت بالا و دستمو اونجا گرفت و از پله ها با سرعت برق میدویدیم و میرفتیم بالا.یعنی اون آقا مسیر و به من نشون میداد(دستمو گرفته بود)و منم دنبالش.منم عشق میکردم انقد که احساسش خوب بود.انقد دور شدیم و رفتیم بالا که رسیدیم به یک سن.و آدمارو کوچولو میدیدم.میکروفون دادن و گفتن صحبت کن.اون آقا تا دم سن باهام اومد و بعد گفت حالا حرف بزن برای مردم.منم به همه جمعیت سلام کردم و گفتم از ذوق نمیدونم چی بگم.گفتم من خودم یک فرزند از راه دور داشتم ک سرپرستش بودم و گفتم ولی امروز فکر نمیکردم این بچه من و انتخاب کنه و احساس عجیبی دارم بین این همه چرا من انتخاب شدم؟و به همه گفتم ولی من از این به بعد دو تا بچه دارم.یکی قبلی و یکی این که اسمش نگار هست.بچه پسر بود وقتی انتخابم کرد ولی اسمشو ک اعلام کردم اسمش دختر و نگار شد.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. مادر شما حاجتش را از خدای بزرگ با دعای خیر امام حسین ع گرفته و دعای او مستجاب شده است. مادرتان آرزو دارد که شما ازدواج کنید و خوشبخت باشید ( یا کار خوبی پیدا کنید) و زندگی با دوام و موفقی داشته باشد. پدر و مادر شما در رابطه با شما تصمیم واحدی دارند و اختلاف نظری در این مورد ندارند. شما شخصیتی متعهد دارید و وظائفتان را به خوبی انجام می دهید. کسی از فامیل از شما ناراحت است چون هدفی داشته که به آن نرسیده و به جای او، زندگی شما متحول خواهد شد. هر چه که آرزوی مادر شما در مورد شما بوده، مستجاب خواهد شد و شما خیلی خیلی راحت به اوج موفقیت در زندگی تان خواهید رسید. گشایش کار خواهید یافت و همانطور که عرض کردم یا ازدواج می کنید یا کار دلخواهتان را بدست می آورید. اگر ازدواج کنید فرزند دختری خواهید داشت که عاشقش خواهید بود و اگر کار پیدا کنید به ثروت زیادی خواهید رسید که موجب سربلندی شما خواهد شد و وجهه ی خیلی خوبی پیدا خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
مریم : سلام میبخشید من اگه پشت سر هم خواب ارسال میکنم نه اینکه هرشب خواب میبینم،این خواب ها را طی چند وقت دیدم بعضا از اون ها یک سال هم گذشته ولیکن اونا رو یاداشت کردم تا اینجا عضو شدم،چند وقت پیش خواب دیدم که مادرم دختری به دنیا آورده و اسم من رو برا اون انتخاب کرده بود (در واقعیت مادرم مسن هستش و نوه داره). اونوقت این بچه رو انگار داد به من که برا من باشه و یه دونه پوشک هم بهم داد که برو خودت تمیزش کن. خانواده دور هم بودیم برادرم که متاهله خونه ما بود و اون بچه ایستاده سر پا بودکمی تپل و زیبابود و داداشم در حالی که خودش نشسته بود با دستاش زیر بغلش رو گرفت کمی بلندش کرد و لپ بچه رو یه بوسه زد . در واقعیت ما رفت و آمد داریم امامن و برادرم اصلا ارتباط خوبی نداریم
فریبا هراتی
: سلام. استدعا می کنم. مادر شما در ارتباط با شما آرزویی کرده است که شما به خوشبختی و به ثروت برسید. آرزوی او برآورده می شود و مادرتان از غم رها خواهد شد. شما باید مراقب سرمایه و زندگی تان باشید. برادر شما هم آرزو خواهد کرد که مثل شما شرایط زندگی اش خوب شود. تشکر از همراهیتون.
Maryam : باسلام دیشب حدود ساعت ۳تا۴صبح خواب میدیدم دختر یکساله ای که دارم مدفوع کرده و من سرگرم کار بودم که خاله اش داشت باهاش بازی میکرد و از فشار و بغل اون بچه تمام لباساش و بدنش کثیف شد و من فورا مجبور شدم بچه رو ببرم داخل حمام و اونجا بشورمش. بعدازاین خواب بیدار شدم ودوباره ساعت حدود ۵ خوابیدم که مجددا خواب دیدم پسرم که تقریبا ۹ سالشه رفته از خونه بیرون و داره با یه گربه بازی میکنه صداش زدم که بیاد خونه که یکدفعه دیدم همراهش یک مرد قد کوتاه و دوتا بچه کوچیک که انگار دوقلو بودن و یکیشون واضحا عقب مونده بود و اون یکی هم بچه ی خیلی سالمی نبود بدون اجازه وارد خونه من شدن. مرده اومد نشست با دستگاه بازیps4پسرم بازی کرد که هرچی من میگفتم برید بیرون گوش نمیکرد منم بچه ای که به ظاهر سالمتر بود رو برداشتم که از خونه بندازمش بیرون از مرده که انگار پدرشون بود پرسیدم اینا چند وقتشونه که گفت ۸ ماه منم اون بچه رو خواستم بندازم بیرون که یکدفعه دیدم از چشما و بینی و دهن بچه همینجوری اب روان میومد. نگران شدم اب بدن بچه اینچوری از دست بره و بچه بمیره... یک لحظه که به بچه نگاه کردم دلم سوخت و احساس کردم این بچه کمبود یه آغوش داره که تو بغلم گرفتمش و نوازشش کردم. دوخواب بود که به دنبال هم دیدم و مربوط به بچه میشدن بخاطر همین باهم اوردمشون. ممنون از تعبیرات خوبتون
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیز همانطور که هنگام ثبت نام در سایت به شما اطلاع رسانی شده، شما فقط مجاز به ثبت یک خواب در هر 24 ساعت هستید یعنی یکی از خوابهای هر شب در 24 ساعت. هزینه ی کسر خواب با توجه به کاراکترهای هر خواب محاسبه می شود و 750 کاراکتر یک خواب است. ولی اگر شما 2 خواب ارسال کنید و یکی از آنها یک خواب محسوب شود و دیگری 2 خواب یعنی بیشتر از 750 کاراکتر باشد، ولی در مجموع هم باز شامل 2 خواب شوند، شما نمی توانید 2 خواب محسوبشان کنید. الان خواب اول شما که یک خواب است و خواب دومتان معادل 840 کاراکتر است. ( با حذف تمام تشکرها و عباراتی که به خوابتان ربط ندارند) یعنی شما در مجموع 3 حق خواب باید به سایت بپردارید. اما شما فقط دو حق خواب داشتید. بنابراین با توجه به این که نباید خدای نکرده مدیون سایت و کارمندان آن باشید ( شرعا اینکار حرام است)، فقط خواب دومتان را برایتان تعبیر میکنم. کسی سعی دارد پسر شما را فریب دهد و سرتان را کلاه بگذارد. شما باید مراقب باشید که از پسرتان سو استفاده نکنند. عدم توجه شما باعث خواهد شد که کسی که دمدمی مزاج است و رفتار بسیار بدی دارد، به زندگی شما راه پیدا کند و حماقت ها و رفتارهای بد او برای شما و فرزندتان شر و ناراحتی فراهم خواهد کرد. به پسرتان بیاموزید که به هر کسی اعتماد نکند تا سرتان کلاه نرود. تشکر از همراهیتون.
ندا : سلام دیشب خواب دیدم خونه مادربزرگم جمع شدیم.برادرم(که در واقعیت بچه دار نمیشه)یه بچه داره ولی بچه اش نخواسته ومن چون همیشه دوست داشتم یه بچه بیارم بزرگ کنم بااینکه مجردم بچه اونوبه سرپرستی گرفتم از اول . وهنوزبا برادرم قهرم چون در واقعیت هم قهرم. بچه خیلی شیرین زبونه و به من وابسته ست.ولی احساس میکنم بقیه خانواده زیاد بهش مهر و محبت ندارن یا اینجوری نشون میدن که مهرو محبت ندارن.بانی مجلس هم یه آدم معروف بود که ازمن خواست آشپزی کنم چون دست پختم خوبه.منم آشپزی کردم و همه تا آخرین لقمه غذاوخوردن ولی من خودم چیزی نتونستم بخورم و داشتم غذای بچه ام بهش میدادم. مادربزرگم توی خواب یه دخترجوون داشت که توی عطرفروشی کارمیکرد ویه شیشه خیلی بزرگ عطر به مادر بزرگم داده بود.اومد یه خرده از عطراونوبرای خودش ریخت بهش گفتم بیا منم بو کنم عطر رو از خواب پریدم
فریبا هراتی
: سلام. شما سعی می کنید که عاقلانه و خردمندانه و مطابق با افکار و فرهنگ خانواده تان فکر و رفتار کنید. برادر شما هدف و یا مسئولیتی که به او واگذار شده را پس می زند و شما به جای او تقبل می کنید که کاری را به پیش ببرید. برای باقی فامیل هم مهم نیست که برادرتان سلب مسئولیت کرده و کاری هم برای بهبود اوضاع انجام نمی دهند. ولی شما سعی می کنید که خردمندانه رفتار کنید و از همه حمایت و از آنها پشتیبانی کنید. آنان نظرات شما را خواهند پذیرفت. شما به خردمندی و نیکوکاری شناخته خواهید شد و در حد یک شخص مجرب شما را تحسین خواهند کرد. تشکر از همراهیتون.
مینو : با سلام خواب دیدم یه دختر بچه کوچک چند ماهه بسیار زیبا و عزیز و توی دل برو دارم سرخ و سفید و تپلی و لخت، احساس میکنم تا حالا ندیده بودمش چه مادری هستم که یادم نمیادش و تا الان کی پوشک اینو عوض میکرده ، مادرم مهمون ما بود و یه اتاق لوازم و خرید زندگی بوداز لابه لاش پوشک بچه میگیرم.شبیه بچگی دختر خودم که الان بزرگه بود .دیدم اواز میخونه انگار صدای خوبی هم داره توی دلم میگم پس شبیه خواهرش میشه خوش صدا.میبرم حموم بشورمش سرپا میگیرم ادرار میکنه و منم، ادرار بچه تموم میشه ولی برای من نه، خیلی طولانی ادامه داره و بسیار پررنگه.قطع نمیشد.همش فکر میکردم بچه سوخته ولی تعویض میکنمش نسوخته و پوشک دولا بسته بود بهش و کثیف نبود.ممنون از تعبیر شما
فریبا هراتی
: سلام. شما به ثروت و سرمایه ای می رسید که به واسطه ی آن احساس آرامش شدید می کنید و نگرانی هایتان را دور می ریزید. بار احساسی منفی که در وجودتان ذخیره کرده بودید را تخلیه می کنید از غم رها شده و شروعی تازه خواهید داشت. خبرهای خوشی به واسطه ی این سرمایه به زندگی تان خواهد رسید و از شما حسابی مراقبت خواهد شد و نازو نوازشتان خواهند کرد و احساس آرامش زیادی خواهید داشت. شما سعی می کنید که خردمندانه رفتار کنید و پولتان را حرام نکنید. تشکر از همراهیتون
چکاوک : با سلام سابقا مردی تو زندگیم بود که الان ازدواج کرده دیروز خواب دیدم دارم از سر کار برمیگردم پسر پنج سالش رو میبینم که با بجه ها بازی میکنه ولی در جایی دورتر از خونه شون نگرانش میشم میرم بهش میگم اینجا خطرناکه من میبرمت خونتون بچه ی قشنگی هست بور و سفید مثل فرشته ها دستش رو به من میده که انرژی خیلی خوبی داشت بردم رسوندمش در خونشون ولی تا در زد بسرعت دور شدم مادرش منو نبینه فکر بد کنه .در خونشون تقریبا سفید بود ولی انگار خونه ی ما چسبیده به خونشون بود..اما اون لحطه من دور شدم .در جای دیگه میدیدم در اتاقی هستم اسیب دیدم طوریکه دستهام بی حرکته این بچه بازم کنارمه ولی کمدهای تو اتاق که کج بودن شروع به افتادن کردن از ترس اینکه اون بچه اسیب ببینه با پاهام هر جوری بود جلوی افتادنشون رو گرفتم بچه بشدت گریه میکرد و من تلاش میکردم ارومش کنم ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما به این آقا فکر می کنید و اینکه اگر با شما ازدواج کرده بود الان بچه ی او، بچه ی شما بود. شما شخصیتی حمایتگرایانه نسبت به این پسر دارید و دوست دارید که خوشبخت باشد و قلبتان نزدیک اوست. اما نمی خواهید که مشکلی در زندگی او به وجود بیاورید. شما در خلوت خودتان، احساس استیصال می کنید و هیچ سعی نمی کنید که ارتباط تان را با این آقا قوی کنید. اما به خاطرات قدیمی که فکر می کنید، ناراحت می شوید و نمی خواهید که رازها و افکار و خاطرات قدیمی دوباره رو شوند و با به یاد آوری آن خاطرات، شما دست به کاری بزنید که زندگی این بچه خراب شود. شما به پسر او علاقمند هستید. تشکر از همراهیتون.