کاربر گرامی، بخش دیدگاه تعبیر خواب روزهای دوشنبه، پنج شنبه و جمعه کلا بسته است. سایر روزها از ساعت 12 شب تا 17 عصر فعال است.باشه

یوتاب گلچینی از بهترین ها

تعبیر خواب بچه

اگر خواب بچه ‏اى را دیدید، در انجام کارها فرصت مناسبى را به دست خواهید آورد. دیدن بچه ‏ى لاغر، نشانه‏ دچار شدن به مشکلات است. بچه‏ چاق، موفقیت در انجام کارهاست. اگر در خواب ببینید که بچه‏ اى خوابیده، زندگى خوبى خواهید داشت. اگر ببینید که بچه‏ اى را به قتل رساندید، به یکى از اشتباهات خود پى خواهید برد. بازى کردن با بچه ‏ها نشانه موفقیت در همه کارهاست.

اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!

705 دیدگاه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.

bita

bita :
bita
bita : سلام من خواب ديدم با همسرم يه جايي هستيم كه يه پسر بچه ي ٣،٤ ساله داريم كه پيش همسرمه و من دارم ازشون فيلم برداري ميكنم يه گل رز قرمزم دست همسرمه و خيلي آروم و خوشحاليم تو يه فضاي باز مثل حيات دانشگاه بوديم يه حالت رمپ و رفتين خيلي كم پايين يه جايي بود نيمكت غذا خوري مانند بود بعد يه تعداد از همكلاسي ها و دوستاي پسرمون داشتن اذيتمون ميكردن كه تو واقعيت نميشناسيمشون من از اونجا ٢ تا سيب زرد برداشتم با همسر و پسرمون رفتيم يه نيمكتي يه كم دورتر از اونا نشستيم سيبم نخورده بوديم و از خواب پا شدم جالب اينجاس من يه ماهيه با همسرم قهريم و همو نديديم و اصلا بچه اي نداريم و حتي تو خواب من با همسرم تنها بوديم ولي اصلا نميدونم بچه مال من بود يا نه ولي ظاهرا اينجوري بود ممنون ميشم تعبيرش كنين

پاسخ
لینک۱۶ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۵۹:۱۷
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. همسر شما کار و هدف یا پروژه ای در دست دارد که به آن کار عشق می ورزد و یا در فکر او عشق و محبت به شماست و شما می خواهید که درک تان را در مورد روابط اجتماعی تان بالاتر ببرید و از همدیگر حمایت کنید. صبورانه نشسته اید تا ببینید که چطور باید مشکلاتتان را حل کنید و از این که فکرتان ناراحت باشد و کارها بر وفق مرادتان پیش نرود ناراحتید. شما هیچکدامتان دوست ندارید که غصه بخورید و فکرتان ناراحت باشد اما تصورات شما مبنی بر اینکه آیا همسرتان دوستتان دارد یا نه و فکرش کجاست باعث شده که این خواب را ببینید. فکر او پیش کار و پروژه ای است که در دست دارد و به آن کار عشق می ورزد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۱:۳۸:۲۴
bita

bita : سلام من خواب ديدم با همسرم يه جايي هستيم كه يه پسر بچه ي ٣،٤ ساله داريم كه پيش همسرمه و من دارم ازشون فيلم برداري ميكنم يه گل رز قرمزم دست همسرمه و خيلي آروم و خوشحاليم تو يه فضاي باز مثل حيات دانشگاه بوديم يه حالت رمپ و رفتين خيلي كم پايين يه جايي بود نيمكت غذا خوري مانند بود بعد يه تعداد از همكلاسي ها و دوستاي پسرمون داشتن اذيتمون ميكردن كه تو واقعيت نميشناسيمشون من از اونجا ٢ تا سيب زرد برداشتم با همسر و پسرمون رفتيم يه نيمكتي يه كم دورتر از اونا نشستيم سيبم نخورده بوديم و از خواب پا شدم جالب اينجاس من يه ماهيه با همسرم قهريم و همو نديديم و اصلا بچه اي نداريم و حتي تو خواب من با همسرم تنها بوديم ولي اصلا نميدونم بچه مال من بود يا نه ولي ظاهرا اينجوري بود ممنون ميشم تعبيرش كنين

پاسخ
لینک۱۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۲۸:۰۱
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب :
سلام. طبق قوانین سایت و به علت کثرت و ازدیاد کاربران عزیز و حجم بالای تعابیر، شما فقط مجاز به ثبت 1 خواب در 24 ساعت هستید و یک خواب شما برای تعبیر ثبت شد. ((در نوبت هستید)) و باید این خواب دومتان را یک روز دیگر ارسال کنید. این قوانین هنگام ثبت نام در سایت در جایی که علامت زده اید که با قوانین موافقم به شما اطلاع رسانی شده است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۴۱:۰۹
masuumee

masuumee : سلام.دیروز خواب دیدم که مادرم از کربلا اومدن و مهمون داشتیم و ولیمه میدادیم.مهمونی مصادف شده بود با یک عید.مامانمم خوشحال بود و میگفت ک هم عیده هم مهمونی کربلامه.مهمونا برام زیارت عاشورا آوردن.فکر کردم منظور مامانم اینه ک کتاب زیارت براش آوردن ولی دیدم هیچ خبری از کتاب نیست.نفهمیدم که منظورش چی بود.بعد به کفشام نگاه کردم دیدم کفش اسپرت بندی(آلستار)نو نو پام بود و رنگش توسی بود.خیلی راحت بودم توش و کفش خیلی جلب توجه کرد تو پاهام.پدرمم داشت میز خونه رو رنگ میکرد.و من تموم خونه رو مرتب میکردم.مهمونا میومدن.یکی از مهمونا دید رختخواب دو نفره وسطه اومد بهم گفت مادرت از کربلا اومده و این عیدم هست نباید با بابات باهم میخوابیدن تو این شب.گفتم مامانم خودش همه این چیزارو خوب میدونه و این رختخواب منو مامانم باهم خوابیدیم روش.یکی از مهمونا دیدم بام قهره.و علتشم این بود که میگفتن معصومه(من)خونه اونا قبلا چرا یک بچه اومده بوده غذا میخواسته من به اون بچه غذا دادم.منم بلند شدم تو جمعیت گفتم من صحبتی دارم.من ب بچه ایی که اومده دم خونه غذا دادم اینا قهر کردن.کار بدیه؟تو همین حین آقایی با یک پسر بچه وارد اون مهمونی شد.چهره اون آقا رو ندیدم.اون آقا گفت این بچه اومده اینجا برای خودش یک سرپرست انتخاب کنه.هرکی و انتخاب کنه میشه خانواده اش.من تو دلم گفتم من یک بچه خودم دارم که سرپرستشم(تو واقعیت واقعا سرپرست یک بچه ام از راه دور و خودم مجردم)یه هو اون بچه اومد از بین این همه آدم دست من و گرفت و برد بالا گفت معصومه رو انتخاب کردم.با اون بچگیش وقتی دستمو برد بالا انگار آدم بزرگا دستم از همه زد بالا.گفتم تو اسم من و از کجا میدونی؟بعد اون آقا من و بغل کرد و چرخوند تو یک مسیر چراغونی برد.من و میچرخوند و میبرد و رسیدیم به جایی که با پله میرفت بالا و دستمو اونجا گرفت و از پله ها با سرعت برق میدویدیم و میرفتیم بالا.یعنی اون آقا مسیر و به من نشون میداد(دستمو گرفته بود)و منم دنبالش.منم عشق میکردم انقد که احساسش خوب بود.انقد دور شدیم و رفتیم بالا که رسیدیم به یک سن.و آدمارو کوچولو میدیدم.میکروفون دادن و گفتن صحبت کن.اون آقا تا دم سن باهام اومد و بعد گفت حالا حرف بزن برای مردم.منم به همه جمعیت سلام کردم و گفتم از ذوق نمیدونم چی بگم.گفتم من خودم یک فرزند از راه دور داشتم ک سرپرستش بودم و گفتم ولی امروز فکر نمیکردم این بچه من و انتخاب کنه و احساس عجیبی دارم بین این همه چرا من انتخاب شدم؟و به همه گفتم ولی من از این به بعد دو تا بچه دارم.یکی قبلی و یکی این که اسمش نگار هست.بچه پسر بود وقتی انتخابم کرد ولی اسمشو ک اعلام کردم اسمش دختر و نگار شد.ممنون

پاسخ
لینک۱۱ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۵۹:۱۸
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. مادر شما حاجتش را از خدای بزرگ با دعای خیر امام حسین ع گرفته و دعای او مستجاب شده است. مادرتان آرزو دارد که شما ازدواج کنید و خوشبخت باشید ( یا کار خوبی پیدا کنید) و زندگی با دوام و موفقی داشته باشد. پدر و مادر شما در رابطه با شما تصمیم واحدی دارند و اختلاف نظری در این مورد ندارند. شما شخصیتی متعهد دارید و وظائفتان را به خوبی انجام می دهید. کسی از فامیل از شما ناراحت است چون هدفی داشته که به آن نرسیده و به جای او، زندگی شما متحول خواهد شد. هر چه که آرزوی مادر شما در مورد شما بوده، مستجاب خواهد شد و شما خیلی خیلی راحت به اوج موفقیت در زندگی تان خواهید رسید. گشایش کار خواهید یافت و همانطور که عرض کردم یا ازدواج می کنید یا کار دلخواهتان را بدست می آورید. اگر ازدواج کنید فرزند دختری خواهید داشت که عاشقش خواهید بود و اگر کار پیدا کنید به ثروت زیادی خواهید رسید که موجب سربلندی شما خواهد شد و وجهه ی خیلی خوبی پیدا خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۱ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۱۴:۴۵
Fatemeh

Fatemeh : سلام وقت بخیر.26روزقمری بعدازنمازصبح خواب دیدم بابرادرم رفتم بیرون باموتوربعدیه جاوایساد رفت کارداشت منم تواین مابین گوشیموچک کردم دیدم کسیکه دوسش دارم تواینستاگرام یکی ازفالوور و فالویینگاش کم شده اصلا یه حس خاصی داشتم بعدگوشیمو خاموش کردم سرمو برگردوندم دیدم توی ال نود سفید بغل یه پیرمرد یه بچه خیلی خیلی زیباهست وقتی نگاش کردم خندیدم میخاست بیاد بغلم لباسش سفیدبود بغلش کردم مادربچه نبود پدربزرگش گفت ببرخونتون آوردم خونه خونمون شلوغ بود انگارنذری می‌دادیم چیکارمیکردیم بعد خانواده رفتن بیرون زنداداشم موند رفت خوابید ازدراومدم بیرون وارد یه خونه دیگه شدم خیلی بزرگ بود خیلی یادم نیست یهوبه خودم اومدم دیدم بچه بغلم گفتم الان به جرم دزدی بچه میان میبرمون که از خواب پریدم.میدونم یه سریش ببچه مربوط نیست اما ممنون میشم هرچی گفتم تعبیرش روبگید.

پاسخ
لینک۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۱۶:۳۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما از برادرتان تبعیت می کنید و می خواهید که زود به اهدافتان برسید و شاید عجولانه در زندگی تان به پیش می روید. می خواهید آزاد باشید و ماجراجویی کنید و تا حد ممکن از مسئولیت پذیری اجتناب می کنید. شما به کسی که دوستش دارید کنجکاو هستید ولی هنوز شناخت و اعتماد لازم را نسبت به او بدست نیاورده اید. گشایش کار خواهید یافت و سعی می کنید که با خردمندی و عقلانیت هدف و پروژه ای که به شما پیشنهاد می شود را پذیرفته و روی آن خوب فکر کنید. انشالله حاجت روا خواهید شد و باید نذر کنید که در صورت حاجت روایی به اندازه ی وسعتان به فقرا کمک کنید. ( تعبیر چیکار می کردیم نمی دانم چیست چون اصلا مفهومی برای من ندارد! ) . خانواده ی شما هر کدام اهداف خودشان را دارند و زیاد به اهداف شما توجه نمی کنند و زن برادرتان اصلا متوجه ی اهداف شما نیست یا نسبت به ماهیت آن بی خبر است. شما می خواهید تحولات مثبتی در زندگی تان ایجاد کنید و به ایده های تازه ای فکر می کنید ولی همزمان به اینکه باید مسئولیت های قدیمی تان را هم به گونه ای بپذیرید و به سرانجام برسانیدشان. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۲۲:۱۰
Maryam

Maryam : باسلام دیشب حدود ساعت ۳تا۴صبح خواب میدیدم دختر یکساله ای که دارم مدفوع کرده و من سرگرم کار بودم که خاله اش داشت باهاش بازی میکرد و از فشار و بغل اون بچه تمام لباساش و بدنش کثیف شد و من فورا مجبور شدم بچه رو ببرم داخل حمام و اونجا بشورمش. بعدازاین خواب بیدار شدم ودوباره ساعت حدود ۵ خوابیدم که مجددا خواب دیدم پسرم که تقریبا ۹ سالشه رفته از خونه بیرون و داره با یه گربه بازی میکنه صداش زدم که بیاد خونه که یکدفعه دیدم همراهش یک مرد قد کوتاه و دوتا بچه کوچیک که انگار دوقلو بودن و یکیشون واضحا عقب مونده بود و اون یکی هم بچه ی خیلی سالمی نبود بدون اجازه وارد خونه من شدن. مرده اومد نشست با دستگاه بازیps4پسرم بازی کرد که هرچی من میگفتم برید بیرون گوش نمیکرد منم بچه ای که به ظاهر سالمتر بود رو برداشتم که از خونه بندازمش بیرون از مرده که انگار پدرشون بود پرسیدم اینا چند وقتشونه که گفت ۸ ماه منم اون بچه رو خواستم بندازم بیرون که یکدفعه دیدم از چشما و بینی و دهن بچه همینجوری اب روان میومد. نگران شدم اب بدن بچه اینچوری از دست بره و بچه بمیره... یک لحظه که به بچه نگاه کردم دلم سوخت و احساس کردم این بچه کمبود یه آغوش داره که تو بغلم گرفتمش و نوازشش کردم. دوخواب بود که به دنبال هم دیدم و مربوط به بچه میشدن بخاطر همین باهم اوردمشون. ممنون از تعبیرات خوبتون

پاسخ
لینک۱۹ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۰۷:۳۱:۴۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. دوست عزیز همانطور که هنگام ثبت نام در سایت به شما اطلاع رسانی شده، شما فقط مجاز به ثبت یک خواب در هر 24 ساعت هستید یعنی یکی از خوابهای هر شب در 24 ساعت. هزینه ی کسر خواب با توجه به کاراکترهای هر خواب محاسبه می شود و 750 کاراکتر یک خواب است. ولی اگر شما 2 خواب ارسال کنید و یکی از آنها یک خواب محسوب شود و دیگری 2 خواب یعنی بیشتر از 750 کاراکتر باشد، ولی در مجموع هم باز شامل 2 خواب شوند، شما نمی توانید 2 خواب محسوبشان کنید. الان خواب اول شما که یک خواب است و خواب دومتان معادل 840 کاراکتر است. ( با حذف تمام تشکرها و عباراتی که به خوابتان ربط ندارند) یعنی شما در مجموع 3 حق خواب باید به سایت بپردارید. اما شما فقط دو حق خواب داشتید. بنابراین با توجه به این که نباید خدای نکرده مدیون سایت و کارمندان آن باشید ( شرعا اینکار حرام است)، فقط خواب دومتان را برایتان تعبیر میکنم. کسی سعی دارد پسر شما را فریب دهد و سرتان را کلاه بگذارد. شما باید مراقب باشید که از پسرتان سو استفاده نکنند. عدم توجه شما باعث خواهد شد که کسی که دمدمی مزاج است و رفتار بسیار بدی دارد، به زندگی شما راه پیدا کند و حماقت ها و رفتارهای بد او برای شما و فرزندتان شر و ناراحتی فراهم خواهد کرد. به پسرتان بیاموزید که به هر کسی اعتماد نکند تا سرتان کلاه نرود. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۹ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۵۹:۰۴
مایکل

مایکل : سلام وقت بخیر مادر من خواب دیده که تو منزل قدیمیمون هست(الان اونجاساکن نیستیم دیگه)مادربزرگم هم که در واقعیت فوت شدن اونجا هستن با چندتا زن دیگه بعد دختری که قبلا با من درارتباط بوده ولی الان ازم جدا شده هم اونجا هست و یه بچه داره ولی شوهرش رو ندیده تو خواب و اون دختر داشته تو خونه ما کار میکرده و تمیز میکرده و مرتب میکرده خونه رو ممنون میشم تعبیرش رو بگید ممنون.

پاسخ
لینک۱۹ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۳۹:۵۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. مادر شما احساس وابستگی و آرامش بیشتری نسبت به زندگی قدیمی اش و سنت ها و فرهنگش دارد. روح مادر بزرگتان شاد. او به زندگی شما با خبر و آگاه است و کسی که قبلا با شما در ارتباط بوده، به شما فکر می کند و حرفتان را می زند. او از شما تعاریف مثبتی می کند و با توجه به اهداف امروزش و نیز با توجه به دستاوردهایی که امروز در زندگی بدست آورده، به این نتیجه رسیده که شما چقدر خوب هستید. مشکلات از زندگی شما پاک خواهد شد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۹ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۲۱:۵۳:۴۹
ندا

ندا : سلام دیشب خواب دیدم خونه مادربزرگم جمع شدیم.برادرم(که در واقعیت بچه دار نمیشه)یه بچه داره ولی بچه اش نخواسته ومن چون همیشه دوست داشتم یه بچه بیارم بزرگ کنم بااینکه مجردم بچه اونوبه سرپرستی گرفتم از اول . وهنوزبا برادرم قهرم چون در واقعیت هم قهرم. بچه خیلی شیرین زبونه و به من وابسته ست.ولی احساس میکنم بقیه خانواده زیاد بهش مهر و محبت ندارن یا اینجوری نشون میدن که مهرو محبت ندارن.بانی مجلس هم یه آدم معروف بود که ازمن خواست آشپزی کنم چون دست پختم خوبه.منم آشپزی کردم و همه تا آخرین لقمه غذاوخوردن ولی من خودم چیزی نتونستم بخورم و داشتم غذای بچه ام بهش میدادم. مادربزرگم توی خواب یه دخترجوون داشت که توی عطرفروشی کارمیکرد ویه شیشه خیلی بزرگ عطر به مادر بزرگم داده بود.اومد یه خرده از عطراونوبرای خودش ریخت بهش گفتم بیا منم بو کنم عطر رو از خواب پریدم

پاسخ
لینک۹ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۰۷:۵۸:۴۹
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما سعی می کنید که عاقلانه و خردمندانه و مطابق با افکار و فرهنگ خانواده تان فکر و رفتار کنید. برادر شما هدف و یا مسئولیتی که به او واگذار شده را پس می زند و شما به جای او تقبل می کنید که کاری را به پیش ببرید. برای باقی فامیل هم مهم نیست که برادرتان سلب مسئولیت کرده و کاری هم برای بهبود اوضاع انجام نمی دهند. ولی شما سعی می کنید که خردمندانه رفتار کنید و از همه حمایت و از آنها پشتیبانی کنید. آنان نظرات شما را خواهند پذیرفت. شما به خردمندی و نیکوکاری شناخته خواهید شد و در حد یک شخص مجرب شما را تحسین خواهند کرد. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۹ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۷:۱۹:۲۰
Parvane

Parvane : سلام. وقتتون بخیر. خواب دیدم یه آقایی اومده بود خونمون که در واقعیت نمیشناسم اما توی خواب مثل اینکه آشنا بود و بچه اش رو آورده بود پیش من و مادرم. بچه زیر یه پتو بود که من یه لحظه ترسیدم که نکنه خفه بشه و تا آوردمش بیرون یه پسر بچه چند ماهه خیلی خوشگل بود که چشمهای آبی داشت. حالت چشمهاش در واقعیت شبیه چشمهای یه آقایی بود اما چشمهای اون آقا سبزه. بعد من شروع کردم به بغل کردن و بازی کردن با اون بچه و یه لحظه ترسیدم که نکنه از دستم بیوفته اما اتفاقی نیوفتاد. وقتی از خواب بیدار شدم یه حس خوبی داشتم از بودن با اون بچه.

پاسخ
لینک۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۰۰:۳۸:۳۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. تشکر. شما گشایش کار پیدا می کنید و به هدف و آرزویی که دارید بسیار نزدیک خواهید شد. کار یا پروژه ای به شما واگذار می شود که از انجامش احساس رضایت خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۰:۱۴
ستاره

ستاره : سلام ببخشید من خواب دیدم پدر شوهرم قد یه بچه هشت نه ساله شده ولی صورتش پیر و داغونتر از الانشه و من بهت زده شدم اینم بگم پدرشوهر و مادرشوهر من کلی همسرم ومن رو اذیت کردن بی احترامی زیاد و پولهای همسرمو ازش گرفتن و دیگه پس ندادن و ما خیلی دچار مشکل و سختی شدیم اما کوچکترین بی احترامی نکردیم بهشون خلاصه خیلی دل مارو شکوندن خواستم ببینم تعبیر خوابم چیه که پدر شوهرمو اونطور تو خواب دیدم یکبار هم مادر شوهرمو با اون وضع دیدم حساس شدم شاید تعبیری داره

پاسخ
لینک۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۴:۴۱:۳۶
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. پدر شوهر شما احترام و ارزش خودش را پایین آورده و با وجودی که ظاهری پیر و مجرب دارد ولی کم عقلی و بی خردی می کند. او عقلش را به کار نمی اندازد و از ارزش خودش پیش شما کاسته است. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۲۵ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۲۳:۱۷:۰۵
چکاوک

چکاوک : با سلام سابقا مردی تو زندگیم بود که الان ازدواج کرده دیروز خواب دیدم دارم از سر کار برمیگردم پسر پنج سالش رو میبینم که با بجه ها بازی میکنه ولی در جایی دورتر از خونه شون نگرانش میشم میرم بهش میگم اینجا خطرناکه من میبرمت خونتون بچه ی قشنگی هست بور و سفید مثل فرشته ها دستش رو به من میده که انرژی خیلی خوبی داشت بردم رسوندمش در خونشون ولی تا در زد بسرعت دور شدم مادرش منو نبینه فکر بد کنه .در خونشون تقریبا سفید بود ولی انگار خونه ی ما چسبیده به خونشون بود..اما اون لحطه من دور شدم .در جای دیگه میدیدم در اتاقی هستم اسیب دیدم طوریکه دستهام بی حرکته این بچه بازم کنارمه ولی کمدهای تو اتاق که کج بودن شروع به افتادن کردن از ترس اینکه اون بچه اسیب ببینه با پاهام هر جوری بود جلوی افتادنشون رو گرفتم بچه بشدت گریه میکرد و من تلاش میکردم ارومش کنم ممنون

پاسخ
لینک۱۶ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۱۵:۲۰:۴۲
فریبا هراتی

فریبا هراتینویسنده یوتاب : سلام. شما به این آقا فکر می کنید و اینکه اگر با شما ازدواج کرده بود الان بچه ی او، بچه ی شما بود. شما شخصیتی حمایتگرایانه نسبت به این پسر دارید و دوست دارید که خوشبخت باشد و قلبتان نزدیک اوست. اما نمی خواهید که مشکلی در زندگی او به وجود بیاورید. شما در خلوت خودتان، احساس استیصال می کنید و هیچ سعی نمی کنید که ارتباط تان را با این آقا قوی کنید. اما به خاطرات قدیمی که فکر می کنید، ناراحت می شوید و نمی خواهید که رازها و افکار و خاطرات قدیمی دوباره رو شوند و با به یاد آوری آن خاطرات، شما دست به کاری بزنید که زندگی این بچه خراب شود. شما به پسر او علاقمند هستید. تشکر از همراهیتون.

پاسخ
لینک۱۶ شهریور ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۰۹:۰۲
ادامه

فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.