تعبیر خواب بچه
اگر خواب بچه اى را دیدید، در انجام کارها فرصت مناسبى را به دست خواهید آورد. دیدن بچه ى لاغر، نشانه دچار شدن به مشکلات است. بچه چاق، موفقیت در انجام کارهاست. اگر در خواب ببینید که بچه اى خوابیده، زندگى خوبى خواهید داشت. اگر ببینید که بچه اى را به قتل رساندید، به یکى از اشتباهات خود پى خواهید برد. بازى کردن با بچه ها نشانه موفقیت در همه کارهاست.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
masuumee : سلام.دایی من 70 سالشه.من خوای دیدم جایی بودم و اول خوابم دیدم یک بچه دیدم 3-4 ساله که جنسیتش و نمیدونم ولی به نظرم پسر میومد.دیدم که این بچه میگن بچه ی داییمه.نصف صورت بچه سالم بود.نصف دیگه ی صورتش بسیار زشت و کریح بود و ناسالم بود.
بعد دیدم تو ون مکان که راه رفتم یک جای دیگه ایی رفتم که توش پر از حموم بود و من رفتم داخل یکی از حموما دوش گرفتم و یک عالمه آدم هم دم در واستاده بودن که میخاستن بیان توی حموم که من چند تا چندتا سواشون میکردم میگفتم من مسوول اینجا هستم نوبتی میفرستادم داخل.که دیدم یکیشون خالم بود و از تو حموم میگفت قول دخترخالمو دادن.منم میگفتم مگه میشه وقتی خودش خبر نداره میگفتم شوخی میکنی.
در انتهای خوابم دیدم توی دریاچه پشت این فضا دختر پسری و میدیدم تو آب که با هم بودن و منم تو دلم میگفتم کاش منم با عشقم اوکی میشدم .بعد دیدم منم پرواز میکردم بالای محوطه و قشنگ کنترل پروازم دست خودم بود.هم اوج میگیرفتم کلی بعدم اومدم پایین.ممنون
فریبا هراتی
: سلام. دایی شما هدف و ایده و یا کار و پروژه ای در دست دارد که از جهتی به نظر مفید و خوب به نظر می رسد و از جهتی خطا و گناه بزرگی محسوب می شود. شما می خواهید شروعی تازه داشته باشید و نگرانی هایتان را بشورید برود و می خواهید به دیگران هم کمک کنید. خاله ی شما از اینکه کسی قول ازدواج بدون موافقت دختر خاله تان را بدهد، راضی نیست. شما دلتان می خواهد به آرامش برسید و ازدواج کنید. شخصیتی بلند پرواز دارید و رویابافی می کنید. تشکر از همراهیتون
Mehrsa : سلام صبح قشنگتون بخیر و خوشی این خواب رو دوستم دیدن: خواب دیدم دوتادخترعمه هام حامله ان میخواستن برن سونوگرافی منم گفتم باهاتون میام , باهاشون رفتم دخترم هم بردم نوبت اونا رسیدرفتن تو , من داشتم دخترمو شیرمیدادم بعدشیردادن یه لحظه دیدم دخترم نیست دنبالش گشتم پیداش نکردم رفتم تومطب ازشون پرسید گفتم بچم گم شده بعددکتره به دخترعمه ام گفت بچه ات پسره من بچه. رو ازتوشکمش دیدم تپل وسفیدبودیه انگشتشم ناخنش خیلی بلندبوددکتره گفت عیب نداره بدنیااومدبگیرش بادخترعمه هام دنبال دخترم میگشتیم از خواب پریدم ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دختر عمه های شما به خاطر مسئله ای فکرشان ناراحت است ولی نمی خواهند که حرفشان را به زبان بیاورند و شما کنحکاوید که از کار ایشان سر دربیاورید. شما حاضرید با جان و دل برای دخترتان از خودتان مایه بگذارید ولی حواستان را در عین حال به کار دیگران معطوف می کنید و احتیاجات دخترتان را نادیده می گیرید و این اشتباه شماست. اما دختر عمه تان می خواهد کار پیدا کند یا می خواهد کاری برایش ردیف شود و به اصطلاح گشایش کار یابد. او احساس می کند که وقتش الکی حرام می شود و عمرش بیهوده صرف می شود و منتظر است تا برود سر کار و فرصت نداشته باشد که هیچ کار دیگری را انجام دهد. قدر زندگی تان را بدانید و متوجه باشید که شرایط امروز شما آرزوی خیلی های دیگر است. تشکر از همراهیتون.
عبدالله یزدانی : سلام خواب دیدم یک دختر لطفا خواب نمایش داده نشه ممنونم خانم هراتی
فریبا هراتی
: سلام. شما به ثروت بسیار زیادی خواهید رسید و دنیا به شما رو می آورد کنترل کارهایتان را به خوبی در دست خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.
Lia : با سلام خواب دیدمبازهم ممنون لطفاصورت رو پاک کنید
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. مادر شوهرتان می خواسته که شما همه بر طبق نظر او برای آینده تان برنامه ریزی کنید. شما مجبور بوده اید که هویت و شخصیت خودتان را عوض کنید و به رفتار و عادتهایی که داشته اید پایان دهید و فقط بر طبق سلیقه و نظر او که شما اصلا آن سلایق و نظرات را نمی پسندیدید، رفتار کنید. شما احساس می کنید که پسرتان به حمایت و مراقبت شما نیاز دارد و او ساده لوحی بخرج می دهد و ممکن اشت در زندگی اش با شکست و ناکامی مواجه شود و هدفش را گم کند. شما و خواهرتان سعی می کنید که به پسرتان بفهمانید که چه طوری می توانند به اسم عشق و مهربانی و دوستی، او را بفریبند تا زندگی به کامش تلخ شود. شما می خواهید که او حریم شخصی اش را حفظ کند و از خودش دفاع کند. فکر می کنید که کسی پسرتان را تحت نظر گرفته و می خواهد او را گول بزند و یا شاید مشکلاتی برای پسرتان پیش بیاید و سعی می کنید که او را هدایت و راهنمایی کنید اما پسر شما ساده لوحی به خرج می دهد و منظور شما را خوب درک نمی کند. دوست خوبم با توجه به صدها کاربر که روزانه خواب ارسال می کنند و چند ده نفری که هنوز منتظرند تا بنده تا ساعت 12 شب خوابشان را تعبیر کنم متاسفانه فرصت کافی در دست ندارم تا بخواهم برای هر کلمه در تعبیر بنویسم مثلا شستن ظرف مساوی است با برنامه ریزی برای آینده.... لذا مفهوم کلی خواب خدمتتان ارسال می شود.تشکر از همراهیتون.
Maya : سلام روزتون بخیر و شادی
خواب دیدم به جایی رفتم پر از بچه و در جایی ایستادم که نرده کشی شده و من از اونجا دارم پایینو نگاه می کنم (مقل جایی که بالکن داره و داری به حیاط نگاه می کنی) وقتی پایینو دیدم مردی که بهش علاقه دارمو دیدم ایشون انگار برای کار اومده بود اونجا(کارشون و شعلشون با کودک هست) ایشون متوجه حصور من نشدن جلورو نگاه می کردن و دنبال بچه هابودن انگار که ایشون از اون لحظه بخوان پستی در اینستاگرام بزارن گذاشته بود و زیر پشت نوشته بود من خیلی به ازدواج و پدر شدن فکر کردم و احساس می کنم دیگه کم کم وقتش رسیده ممنون میشم تعبیر بفرمایید سپاس
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما درک بالاتر و بینشی قویتر نسبت به زندگی تان پیدا می کنید و کارها و اهداف زیادی پیش رو دارید. امکانات مالی تان بهبود پیدا می کند و امنیت شما بیشتر می شود. کسی که دوستش دارید هم به ازدواج فکر می کند و دوست دارد بچه دار شود. تشکر از همراهیتون
Sana : سلام
دیشب خواب دیدم رفتم ارایشگاه که موهام و شنیون کنم کارم تموم شد دیدم یکی از خانمهای فامیل که خیلی پلید هست هم اونجاست و داره پول میده به ارایشگر و یه چی در مورد من میگه من هم با همسرم تلفنی صحبت کردم گفت اومده دنبالم پول خانم ارایشگر رو دادم بیشتر گرفت و چیزی نگفتم و اومدم بیرون یهو دیدم فضا مثل خونه قدیمی خودمون از پله ها بالا رفتم جلوی در اتاق بابابزرگم که فوت شده وایستادم یکی گفت اینجا یه خانم دکتر هست همون موقع خانم دکتر بیرون اومد و باردار بود گفت وقت میوه ام برم میوه بیارم میام وقتی اومد تو اتاق بودم گفت شما بارداری شوک شده بودم گفتم یعنی چی یهو دیدم یه بچه که داخل یه لایه نازک بود کنار میزش رو زمین و میگه بچه شماست واقعا حس میکردم من به دنیاش اوردم ولی همچنان شوک بودم بعد اون لایه رو باز کرد بچه کثیف بود ولی یه چیزی مثل پوشک خیلی نازک تنش بود یه پارچه یا پوشک فوق العاده نازک که کنارش مثل قفل کوله پشتی بود و مشکی بود تو تن بچه بود و بچه قدش بلند بود خانم دکتر گفت تموم پسرهای خانواده شما به پدرتون میرن و تو کمرشون این کمربند هست بعد اون و باز کرد و بهش گفتم این و به من بدین نگهش دارم دیدم بند ناف بچه داخل یه نایلون محافظ رو تنش هست همچنان شوک بودم خانم دکتر بچه رو با لباس و تمیز داد به من و یه کلاه داد بذارم روی سرش گفتم چقدر خوشگله موهای براق مشکی و بلند و تیزی داشت و چشمای کشیده و پوست سفید بغلش کردم خواستم کلاه و بذارم روی سرش یهو شروع به حرف زدن کرد و گفت من کلاه دوست ندارم مگه خودتون دوست دارین با حالت شوک گفتم باشه عزیزم نمیزارم
اومدم تو خیابون دیدم خواهرم با اون زن پلید اومده دنبالم سوار شدم به من گفتند بچه دار شدی گفتم لطفا به کسی نگید. گفتند همه میدونن پیاده شدم و به طرف همسرم رفتم از کنار مسجدی رد میشدم و صدای اواز می اومد صورت و دستم رو روی گوش بچه ام میزاشتم که اذیت نشه بعد تو فکر بودم به دیگران و مادرم چی بگم من دو روز پیش ازمایش دادم چطور ممکنه یهو باردار شدم و زایمان کردم بعد همسرم و دیدم که با مامانم اومده بودند دنبالم مادرم مقنعه و چادر سفید گل دار نماز سرش بود همسرم پیاده شد و بوسیدم و تبریک گفت بعد مادرم بچه رو گرفت و چیزی نمیگفت یهو دیدم مادر بچه رو به دو نفر خانم مسن که از دوستای مادربزرگم بودند داد تا ببیندش وقتی رفتم بچه رو بگیرم اون و قنداقی کرده بودند و به من دادند خاله کوچکترم هم با همسرم اومده بود دیدم پشت ماشین نشسته و داره گریه میکنه تو دلم گفتم این دوست داشت بچه دار بشه و من شدم بعد دوباره یهو دیدم مادربزرگم تو یه ماشین پراید داره رانندگی میکنه و من و خالم هم کنارش نشستیم یهو با سرعت کم زد به ماشین جلویی و باز هم میرفت راننده جلویی از اینه نگاه میکرد گفتم مامانی چیکار میکنی ماشین و خاموش کردم ولی باز میرفت پاشو از رو گاز برداشتم ولی باز میزد به ماشین جلویی و هولش میداد و اون هم به ماشینهای پارک جلوتر میخوردند گفتم پیاده شیم ببینیم چی شده مادربزرگم گفت محال و یهو حرکت کرد با سرعت زیاد از بین ماشینها میرفت بعد یهو حرکتها و مکانهایی که رفته بودم به سرعت از جلوی چشمم میگذشت تا رسیدیم به کوچه قدیمی خونه پدربزرگ مادری ام و دیدم خالم کنار یه خونه خرابه ایستاده و بهش میگفتم قسم میدمت مواظب بچه ام باش تا برم کارم و انجام بدم و برگردم میخواستم برم از دکتر اون کمربند بچه رو بگیرم
البته باید بگم در واقعیت مادربزرگ من یه خانم فوق العاده مومن و نظر کرده است و به سختی حرکت میکنه
فریبا هراتی
: سلام. فکر شما ناراحت است و می خواهید افکارتان را متمرکز و جمع کنید و نیاز به نصیحت و راهنمایی دارید. ولی برای کسی درددل می کنید که به درددلهای آن خانمی که از او خوشتان نمی آید هم گوش می دهد. نباید هرگز حرفتان را برای هر کسی بگویید. شما باید مشکلاتتان را با همسرتان مطرح کنید و با او درددل کنید و اگر از خود او ناراحتید هم با آرامش با خود او صحبت کنید نه اینکه حرفتان راجایی پخش کنید. شما خیلی ناراحت هستید و برای خودتان مشکلی را به وجود آورده اید و می خواهید به آرامش برسید پس باید به نصایحی که خدمتتان عرض می کنم خوب گوش کنید. شما احتمالا خیلی به دیگران وابسته هستید و نگرش و عملکرد کودکانه و بچگانه ی شما باعث شده که الان در زندگی تان مشکلی برایتان به وجود آمده. شما باید رفتارتان را تروتمیز کنید و افکار کودکانه تان را تغییر دهید. باید نظرتان را راجع به یک ایده یا پروژه ی جدید تغییر دهید و خرابکاری را که در اثر بچگی کردنتان به وجود آورده اید رفع و رجوع کنید. شما بعضی وقتها در مورد مشکلاتتان عرصه را به خودتان تنگ می کنید. شما یک جور فکر می کنید و واقعیت جور دیگری است!! آنچه که شما خیال می کنید، واقعی نیست حقیقت را متوجه نمی شوید. باید رفتارتان را عوض کنید و خودتان را بیشتر در قبد و بند بگذارید که پیش قضاوتی نکنید. باید دیسیپلین و نظم داشته باشید و اینطور نیست که صرفا بخواهید ظاهر داری کنید و مردم متوجه افکارتان نشوند. بلکه اخلاق تند و بد شما باعث می شود که همه بفهمند که چه چیزی در ذهن شماست. شما سعی می کنید که خردمندانه رفتار کنید و گاهی به نصایح خاله تان گوش می دهید و گاهی می خواهید مثل مادر بزرگتان خردمندانه رفتار کنید ولی کم طاقت و عجول هستید و قبل از اینکه کاری کنید، باید اول خوب فکر کنید. بی فکری شما باعث می شود که شما به هر چیز که سر راهتان می آید نامنصفانه، تهمتی بزنید و او را قضاوت کنید و مرتکب گناه شوید. این روش شما، شما را به خوشبختی نمی رساند و افکارتان از خیلی جهات سرشار از اشتباه است و اگر خودتان را عوض نکنید، خوشبخت نخواهید شد. شما باید نظم و دیسیپلین داشته باشید و درست فکر کنید و آرامشتان را حفظ کنید. لطفا منبعد هم خوابهایتان را خلاصه تر ارسال بفرمایید. حداکثر در 10--15 خط. تشکر ازهمراهیتون.
شهرام : سلام خواب دیدم بچه یی زیبا و با صورتی روشن و تپل چشمان براق و خندان درحال بازی بود ولی دماق این بچه از مخاط دماقش کیپ و بصورت خشک شده بود
فریبا هراتی
: سلام. شما پروزه و هدفی را در نظر دارید که به نظر مثبت و پولساز می رسد و ذوق و درایت و بینش کافی برای عملی کردن آن دارید و اشتیاق و علاقه ی کافی هم برای اینکار دارید ولی به دلیلی فکرتان برای عملی کردن این هدف راحت نیست و یا احساس می کنید که کسی یا چیزی تلاش می کند که شما را عقب نگه دارد و نگذارد که هدفتان را عملی کنید. تشکر از همراهیتون.
Suri : سلام و وقت بخیر ، این خواب خواهرم هستش دیده ک در جایی ک خیلی شلوغه ی دختر بچه یکساله ک گرسنه بود شیر بهش میده از هر دو سینه و خیلی شیر خورد بچه و میگه سینه هام خیلی بزرگ شده بود ، ممنون میشم تعبیرش کنيد
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواهر شما با جان و دل برای افزایش سرمایه ی کسی یا برای کمک به کسی از خودش مایه خواهد گذاشت. شاید این خواب به خواهرتان می گوید که چنانچه توان مالی دارد باید به بچه های شیرخوارگاه کمک هزینه ی مالی بدهد. این کار قدرت و سرمایه و اقتدار خواهرتان را بالاتر خواهد برد. تشکر از همراهیتون.
ریحانه : سلام خانم هراتی جان، من پریشب خواب دیدم که حدودا بعد از نماز صبح بود فکر کنم ولی مطمئن نیستم، خواب دیدم که زایمان کردم و یه نوزاد دارم که پسر بود و روی تختم خوابیده بود و من اومدم بهش شیر بدم خیلی حس خوبی بود ولی با خودم فکر میکردم که دو سه روزه یادم رفته به طفلی شیر ندادم، بعد سینه مو درآوردم که شیر بدم احساس میکردم توی سینه م شیر هست ولی سرش هنوز باز نشده که شیر بیاد بیرون ، یه کم سراشو فشار دادم تا شیر دربیاد، بعد فکر میکردم که این شیر براش کمه باید شیر خشک هم بگیرم بدم بخوره جون بگیره، بعد صحنه بعدی دیدم پسرم شده سه چهار ساله و راه میره ولی یهو فهمیدم که توی شلوارش خرابکاری کرده ببخشید مدفوع کرده و من داشتم فکر میکردم که الان از توی پاچه ش میریزه روی فرش
فریبا هراتی
: سلام. شما از غم فارغ خواهید شد و هدف یا پروژه ای به شما واگذار می شود که از جان و دلتان برای آن مایه خواهید گذاشت و تمام سعی و هم و غم شما این خواهد بود که این کار را با موفقیت به پیش ببرید. کاری که شما برای آن زحمت می کشید خیلی زود گسترش خواهد یافت و از بابت آن به ثروت و سرمایه ای می رسید که خرج زندگی تان می شود. تشکر از همراهیتون.
ریحانه : سلام، خانم هراتی جان ایشالا که حالتون خوبه، من چنشب پیش خواب دیدم بچه دار شدم و بچه مم دختر بود ولی نمیدنم که دنیا اومده بود یا میدونستم که حامله م، میخواستم براش اسم انتخاب کنم بین اسم ریحانه و طلیعه گیرکرده بودم که کدوم رو انتخاب کنم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما نگرانی های مالی دارید ( اگر حامله بودید) و به ثروت خواهید رسید ( اگر بچه تان به دنیا آمده بود). به هر جهت پروژه ای در دست اجراست که شما به واسطه ی آن به ثروت خواهید رسید و انشالله خبری خوش یا شروعی تازه خواهید داشت. تشکر از همراهیتون.