تعبیر خواب بیمارستان
لوک اویتنهاو میگوید: اگر خواب بیمارستان دیدید، دوستانتان نیازمند کمک شما خواهند شد. اگر خود را در درون بیمارستان ببینید، خبرهای غمگین خواهید شنید. اگر خواب ببینید در بیمارستان بستری هستید، نشانه آن است که باید با دقت و هوشیاری از بیماری مسری فرار کنید. اما اگر خواب ببینید برای عیادت شخصی به بیمارستان می روید، نشانه آن است که از حال یکی از نزدیکان خبرهای بدی خواهید شنید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
علی : سلام.خواب دیدم به همراه یک مردی در بازار شهرمون راه میرم و توی آینه ای که از بالای یه مغازه آویزون بود خودم رو دیدم که بصورت یه پسر ۲۰ساله خوشگل و خوشتیب شده بودم واصلا شبیه قیافه فعلیم نبودم(من ۴۲سالمه)و یک پیراهن سرمه ای تنم بود و شکمم هم بصورت تخت بود بعدش از روبرو دیدم ۲۰یا۳۰دختر دبیرستانی دارن میان و من یه خورده پیراهن و موهای لختم رو مرتب کردم و بعدش رسیدیم سر چهارراه که دیدم اون فردی که کنارم بوده ،برادرمه و میگه من باید برگردم چون خواهرم گفته باید برم توی درمانگاه کار کنم،ولی از چهار راه با هم رد میشیم و کنار اداره تامین اجتماعی خواهرم رو میبینیم و خواهرم میگه اگه برادرمون بره توی این درمانگاه کار کنه احتمالا
در آینده معاون درمان وزارت بهداشت میشه چون رییس این درمانگاه یه ماشین بنز اس ۵۰۰ و یه شاسی بلند داره ،بعدش متوجه میشم که خودمم معاون همون درمانگاه هستم با اینکه هیچ کدوم پزشک یا پرستار نیستیم.بعدش من میام سمت خونمون و سعی میکنم از یه نردبون چوبی و از بالای دیوار وارد حیاط خونمون بشم که میبینم مادرم در حالیکه یک زنبیل قرمز رنگ پر از سبزی تازه داره بهم میگه از پله بیا پایین و بعدش من از پله و دیوار میام پایین و وارد حیاط خونه میشیم.ببخشید که طولانی بود
فریبا هراتی
: سلام. قدرت و نیروی درونی شما زیاد شده و روحیه ای جوان و با انرژی دارید. به انتخاب های پیش رویتان نگاه می کنید و سعی می کنید که فکرتان آرامش داشته باشد و رفتار خوبی داشته باشید. شما می خواهید تصمیمی برای زندگی تان بگیرید و مردد هستید که کاری را انجام دهید یا خیر. شما به انجام کار خیری مبادرت می کنید و اقتدار و توانایی شما برای کنترل اوضاع و بهبود شرایط زندگی مردم بالاتر خواهد رفت. شما می خواهید به مادرتان نشان دهید که شخصیت اجتماعی قوی و با سیاستی دارید و بر مشکلات پیروز می شوید. مادر شما اما معتقد است که باید برای حفظ زندگی و شرایط موفقتان همیشه تلاش کنید و خیلی به داشته های خودتان مغرور نباشید. تشکر از همراهیتون.
بهزاد : سلام و وقت بخیر خانم هراتی این خواب حدود ساعت ۲:۳۰ بامداد دیدم و این که قبل از خواب در مورد این که رابطه ام با ایشون تمام کنم یا نه با خدا راز و نیاز کردم
خواب دیدم که با کسی که دوست ش دارم و دو تا آقا دیگر رفتی م جای سفر بعد طرف ام همش با یکی از اون ها صحبت می کرد و با کاری نداشت که اون دو تا آقا شروع کردن به سیگار کشیدن طرف من هم بعد از چند دقیقه یک سیگار روشن کرد و من با تعجب نگاه ش می کردم که اون دو تا آقا بهش اشاره کردن که جلوی من سیگار می کشه که در جواب اون ها میگه که به من اعتماد دار و براش عزیزم که بعد از گفتن این حرف من میرم سمت و دست ش می گیرم ببرمش ی گوش صحبت کنیم که با دعوا میگه بهش دست نزنم و قیافهاش عوض میشه شبیه خانم های خیابانی میشه که بعد تو شهر گریه کنان دنبالش می گشتم به این و اون زنگ میزدم تا پیداش می کنم که مریضی و می برمش بیمارستان
سپاس بابت لطف و وقتی که می گذارین
فریبا هراتی
: سلام. خواب شما می تواند بازتاب افکار شما در مورد این خانم در واقعیت باشد. اینکه شما از آزادی او در برقراری ارتباط با آقایان احساس خوبی ندارید و دلتان می خواهد که گشایش کار پیدا کنید و چشم انداز تازه ای از ارتباطتان با او داشته باشید. هم شما دارید غصه می خورید و هم آن خانم و شما در حالی که دوست دارید که او سنتی تر برخورد کند، او از عدم اعتماد شما به خودش رنج می برد و بنابر این به او شک می کنید و در این صورت، او با رفتارش باعث می شود که وجهه ی خوبی برایتان نداشته باشد. شما او را دوست دارید و فکر او هم به شدت ناراحت است و دنبال راه حل مشکلتان هستید. اگر در واقعیت به خاطر روابط آزادانه ی او در تعامل با دیگران ناراحت هستید، هیچ وقت مشکل شما حل نمی شود چون هر کسی هر خصلتی داشته باشد همیشه همانطور خواهد بود. یک آدم خجالتی هرگز بی پروا نمی شود و یک آدم بی پروا خجالتی نخواهد شد. اما اگر از اعتماد به نفس پایینی رنج می برید و فکر می کنید که همه این خانم را می خواهند و او شما را دست کم می گیرد و خودتان را کم تصور می کنید، این خصلت شما هم خوب نخواهد شد. شما در واقع ممکن است بیشتر از این که به او شک داشته باشید به خودتان شک کنید که درخور و شایسته ی او هستید یا خیر. شما باید با کسی ازدواج کنید که از لحاظ فرهنگ و رفتاری هم سطح خودتان باشد تا در کنار همدیگر آرامش بگیرید. زندگی که دعوای 24 ساعته نیست! اما اگر نه او بی پرواست و نه خودتان، خودتان را دست کم می گیرید، بیمارستان بردن او به حل مشکلات شما اشاره می کند و انشالله آشتی خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
امین : سلام وقت بخیر. ديشب خواب ديدم من و مادر و پدر و خواهرم(فرشته) توی خونه ايم. بعد خبر دادن كه یکی دیگه از خواهرام تصادف كرده يا يه چيزي تو همين مايه ها و خواهرم توی بيمارستانه. من اولش نميدونستم چي شده فقط فهميدم خواهرم بيمارستانه و متوجه عمق فاجعه نبودم. بعد فرشته به من گفت كه خواهرم از بیمارستانه زنگ زده و گفته دارم ميميرم. ديگه بعد من شروع كردم گريه كردن شديدددد و قرار شد با فرشته بريم بيمارستان ولي دم رفتن فرشته هي نشسته بود كتاب ميخوند.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما و فرشته خواهرتان و پدر و مادرتان همفکر با هم هستید و سعی می کنید که روحیه ی همدیگر را قوی کنید ولی خواهر دیگرتان به اشتباه یا گناهی مرتکب شده است که نیاز به کمک خداوند و یا راهنمایی شما دارد. او دارد دچار افسردگی می شود و فکرش ناراحت است. شما می خواهید که به خواهرتان زود کمک کنید که از این ناراحتی فکری بیرون بیاید ولی فرشته می خواهد که اول تحقیق کند و با علم و دانش کافی از خواهرتان حمایت کند و حرفی نزند که آگاهانه و خردمندانه نباشد. تشکر از همراهیتون.
Ghoncheh : سلام من خواب ديدم توي بيمارستان بودم براي اينكه مريض وضعيف بودم بعد ديدم مردي اومد توي بيمارستان كه توي بيداري من مي شناسم با دو تا بچه كه ظاهرا بچه اون مرد بود بعد من توي خواب اون بچه ها و مرد احساس خوبي داشتم و دوستشون داشتم وبعد بچه ها با من روبوسي كردن و رفتن و بعد من شيريني كه خيلي لطيف و خوشمزه بود داشتم مي خوردم نمي دونم اون مرد داد ويا نه ولي اون لحظه خوردن شيريني اون مرد پيش من ايستاده بود
فریبا هراتی
: سلام. شما از لحاظ روحی احساس می کنید که نیاز به حمایت دارید و دست به دعا برمی دارید تا افسردگی و ناراحتی از شما دور شود. شاید شما این مرد را در واقعیت دوست دارید و احساستان این است که او و بچه هایش می توانند به شما آرامش ببخشند. شما از وجود او احساس شوق و آرامش دارید. تشکر از همراهیتون.
khorshid : سلام.خواب دیدم انگار قسمت داروخونه یه بیمارستان کار میکنم و حسابدار بودم ولی حسابداری کردنش واسم سخت بود و داشتم فکر میکردم که چکار کنم برم با کامپیوتر و با برنامه فوتوشاپش اونجا کار کنم بجای حسابداری کردن که کار راحت تر باشه،و مونده بودم چی بگم به پرسنل اونجا و نمیدونستم اونجا موندگارم یا نه.بعد عموم اومد اونجا اتفاقی منو دید بهش گفتم من اینجا کار میکنم اونم منو بوسید و گفت آفرین خیلی خوشحال شد و لبخند داشت.(در واقعیت من چند وقته حسابدار مغازه ای شدم و همه چی خوب پیش میره ولی یبار خواب دیدم صاحب مغازه با اینکه خیلی ازم راضیه میگفت من خودم اینارو بلدم خودم انجام میدم! رشتش حسابداریه ولی بلد نیست کار کنه. و اینکه هر لحظه اگه کار بهتری بهم معرفی کنن میرم اونجا) .بعد خواب دوست دوران دبستانمو دیدم که ازش بیخبرم، و مادرامونم همو میشناسن، به مادرم گفتم دلم میخواد دوستمو ببینم گفت من مادرشو میشناسم باهاش هماهنگ میکنم خونشونم همین بغل دست خونمونه،بریم تو یهویی دوستتو غافلگیر کن.(در واقعیت خونشون جای دیگس) رفتیم خونشون یه دختر 10 ساله درو باز کرد که خواهرش بود با اینکه در واقعیت یه برادر کوچیکتر داشت،و رفتیم نشستیم،هنوز منو نشناخته بود منم گفتم این نمیدونه من کدوم دوستشم وگرنه الان گریه میکرد و عکس دوران بچگیمون تو مدرسه رو آورد گفت حالا فهمیدم تو کی هستی و گریه کرد منم با گریه اون اشک میریختم و خیلی از من خوشش میومد، ولی مادرش انگار خوشش نمیومد چون یه تعریفی از یه اخلاق خوبم کردم ولی مادرش اصلا بهم نگاه نکرد و لبخند نزد.و من بعدش پیش خودم میگفتم نکنه مادرش بخاطر ظاهر شیطونم فکر میکنه من منحرفم، کاش از عقاید مذهبیمم حرف بزنم .و دیدم بجای اینکه خونه اونا باشیم خونه خودمونیم انگار از اول خونه ما بودیم و دیدم اونا مبلاشونم کامل با خودشون آوردن و چیدن تو حال که مدلش ازین مبلای سلطنتی معمولی و کوچیک و طرحدار کرم طلایی رنگه و متوجه شدم دوستم اسمشو چیز دیگه ای صدا میکنن یادم نمیاد مثل اسمای کردی یا عربی بود و من آروم به مادرم میگفتم اسم اصلیش که لاله هست که قشنگتره من میخوام اونو صدا کنم،و موهای دوستم فر ریز و مشکی رنگ شده بود تو خواب،در واقعیت قبلا صاف بود.و بعد دیدم که با خانواده پدریم تو ماشینیم داریم از خیابون رد میشیم دیدیم یجا تو پیاده رو شبیه دریاس سنگای بزرگی داشت که آب بهشون برخورد میکرد و مردم مینشستن اونجا و منم گفتم بریم اونجا مثه دریای شماله با اینکه من ظاهرشو مثه دریا ندیدم ولی حسم این بود و رو زمین نشستیم و متوجه شدم اونجا یه خانواده با شخصیت از دختر عمم خواستگاری کردن و منم حسودی میکردم میگفتم چرا از من خوششون نیومد و پیش خودم گفتم حتما با این چکمه هام جلب توجه میکنم و یه چکمه اسپرت نیمه ساق خیلی خاص و گرون پام بود که رنگش عدسی رنگ بود و پشت ساقش یه نوار باریک شبرنگ گلبهی یا عسلی رنگ داشت و موهامم که مشکی رنگه کمی بلندتر شده بود تا زیر کمرم اومده بود و لخت ریخته بودم دورم و وقتی از کنار اون خانواده رد شدم میگفتن نگاه چکمه هاشو، براشون جدید و عجیب بود چکمه هام.و بعد دیدم یه زن شیک و مو بلوند اونجا داره آواز آمریکایی میخونه و دو سه تا پسر جوان هم بودن اونجا و فکر میکردم جای اون زنم،یا شایدم منم میخواستم بخونم .ممنون
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیزم مجددا از شما خواهش می کنم به هیچ وجه خوابهایتان را طولانی ارسال نکنید همیشه خوابتان را خلاصه نویسی کنید در غیر اینصورت از تعبیر آن معذور خواهم بود. شما می خواهید در حساب و کتاب زندگی، راجع به کسانی که شما را اذیت کردند و روابط اجتماعی تان با دیگران، مسائلی را مرور کنید و نیاز دارید که عده ای را ببخشید یا عده ای شما را ببخشند تا خیالتان راحت شود. شما از اینکه با شما بد تا شده ناراحت هستید. شما به دوران کودگیتان فکر می کنید که چقدر زندگی راحت تر بود و آدمها شیله پیله نداشتند. دوست کودکیتان الان شرایط اقتصادی خیلی خوبی دارد و شما را هم به خاطر می آورد. شما اما به خاطر افکاری که در سرتان دارید و تناقضاتی که در افکار شما که مدرن تر شده، با افکار سنتی بعضی از دوستانتان، وجود دارد، نگران هستید که شما را دوست نداشته باشند و گاهی سعی می کنید که رفتاری متدین از خودتان نشان دهید. از لحاظ روحی آنها شباهت زیادی با شما دارند و فرهنگ خانوادگی شان با شما همخوانی دارد. دوست شما سیاستمدارانه رفتار می کند و احساساتش را بروز نمی دهد و افکار زیادی در ذهن اوست که راجع به آنها حرف نمی زند ولی شخصیت او مثل قبل نیست و ذاتا عصبی شده است و دیگر با شما روراست نیست. در زندگی روزمره تان احساسات پاکی جریان خواهد یافت و به ثروت می رسید و موفقیت به زندگی تان می آید. شما از لحاظ مالی مشکلی ندارید و دختر عمه تان موقعیتی خواهد یافت که ثروت بیشتری به زندگی او راه پیدا کند. شما گاهی ناراحت هستید گاهی شاد گاهی مهربان و دوستان و احترامتان نسبت به قبل زیادتر شده است. دنیا به شما رو می آورد و می خواهید که اجتماعیتر و مدرنتر باشید و همه ی کارهایتان به نفعتان پیش برود. تشکر از همراهیتون.
محمد : سلام . من خواب دیدم که به علت یک بیماری روانی (توهم زایی) در بیمارستان هستم بر روی یک تخت بیمارستان بستری شدم و یک پرستار مرا معاینه یا رسیدگی میکرد یک امپول بیهوشی بهم زد و دکتری مرا یک چکی کرد و اونجا رو ترک کرد خانوم پرستار همواره ازم پرستاری میکرد دکتر آمد و مرا به قسمت دیگر بیمارستان روی یک تخت دیگر خواباند درست دقیق یادم نمی آد چه شد ولی با یکی از پرستار های مرد به شدت دعوا کردم بعدا انگار از لحاظ بیماری(روانی) بهبود یافته بودم ولی بعدش بیشتر آشنایانی که آنها با ما کدورت و دشمنی دارند به قصد عیادت من وارد شدند من در اون لحظه با انها حرفی نزدم و فقط نگاه میکردم و گوش میکردم به گفته های توهین امیز و کنایه های مسخره کننده .به تک تک انها نگاه میکردم و از من جویای بیماری من شده بودند گویا مادر و پدرم برای انها توضیح دادند که من دچار شکستگی پا شده ام .من مادرم را به گوشه ای کشاندم سرزنش کردم و به او گفتم که چرا انها را دعوت کرده است
فریبا هراتی
: سلام. شما نیاز به بازسازی ذهنتان و استراحت دارید. اگر در واقعیت شما بیماری توهم زایی ندارید، خوابتان گویای این مسئله است که شما از قبول مسئولیت هایتان طفره می روید و قدرت و رشد شخصی خودتان را دست کم می گیرید. شما در مورد چیزی مردد هستید و نمی توانید تصمیم بگیرید و می خواهید که یک موضوعی را روشن کنید ولی نمی دانید چطور باید اینکار را بکنید. شما باید سعی کنید که زمانی را برای آرامش بدن و روحتان کنار بگذارید و از خودتان سخت کار نکشید یا به خودتان فشار نیاورید. شاید امروز فکر کنید که نمی توانید روی پای خودتان ایستاده و مستقل عمل کنید ولی لزومی ندارد که احساس درونی تان را جز به خانواده ی نزدیکتان که می توانند دوستانه از شما حمایت کنند، با کسی از فامیل مطرح کنید. تشکر از همراهیتون.
نیکو : سلام وقتتون بخیر.خانم هراتی من خواب دیدم معشوق خواهرم لباس زرد پوشیده رو تخت بیمارستان بود داداششم بالا سرش وایساده بود بعد در ادامه دیدم من تو حیاط خونه کودکی خواهرم وایساده بودم همون داداشه در حیاطو باز کرد و معشوق خواهرم با ماشینش اومد تو حیاط و اومد داخل خونه من با دلخوری بش سلام کردم و اونم جوابمو داد از کنار هم رد شدیم تعبیرش چیه.ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. فکر این آقا ناراحت است و می خواهد برای زندگی اش تصمیمی بگیرد یا عملی را انجام دهد که احساس ناتوانی و ضعف می کند و از خدای مهربان می خواهد که مشکلات او را حل کند و برادر او رازدار این آقاست. برادر او آرزو دارد که این آقا و خواهرتان به هم برسند و هر کاری در این مورد می تواند انجام می دهد و با شما دشمنی ندارد شما هم نباید نسبت به او فکر بدی بکنید. تشکر از همراهیتون.
آرتمیس : با عرض با عرض سلام و احترام
روز پنج شنبه خواب دیدم در بیمارستان هستم ۲ تا دایره هم داشتم (شکل هندسی ) که تو بیمارستان پرتاب کردم رفتم به طرف میز پذیرش و ی لباس سفارش دادم ( لباس بیرون یا مجلسی ) خانمی که تو پذیرش بود سفارش همه جور جنسی گرفته بود سفارش ماشین حساب که برنگ آبی بود تموم شده بود ی بارونی مشکی هم روی دستم بود و آقایونی که در بیمارستان رفت وآمد داشتن به من توجه می کردند ی بلوز پشمی سفید به تن داشتم و ۲ تاسنجاق سر به موهام زده بودم بعد ی آقا و خانمی داشتن معاشقه می کردند حرفهای عاشقانه میزدند و همدیگر رو میبوسیدند خانم پذیرش به من گفت برو طبقه بالا تا لباست حاضر بشه من و خواهرم با هم بودیم سپس در حالیکه آجیل میخوردم اومدیم بیرون در بیمارستان من ۳ دانه از همون آجیلها روی خاک انداختم به منظور اینکه رشد کند و سرسبز شود ی تیکه قیر هم روی خاک پخش شده بود سعی کردم دانه ها طوری بیافتد که روی خاک باشد.ممنون از تعبیرتون .خانم هراتی عزیز خوابی ۱۴ یکی از ماههای شمسی دیدم به نقل از سلمان فارسی ۲۶ روز بعد تعبیر میشه ولی از اون زمان یکماه گذشته و هنوز تعبیر نشده میتونم امیدوار باشم؟
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. شما ناامیدی و احساس گیر کردن و دور خودتان چرخیدن را به واسطه ی توکل به خداوند از دست خواهید داد. می خواهید رفتاری با پرستیژ و اجتماعی از خودتان نشان دهید. شما می خواهید حساب کتاب کارهایتان را بدست داشته باشید و وفادار و از خود گذشته رفتار کنید. احساساتی نباشید. از شما به خوبی حمایت شود، فکرتان متمرکز و دقیق باشد و گشایش کار پیدا کنید. شما و خواهرتان به خواسته هایتان خواهید رسید و موفق خواهید شد. آرمانهایتان را عملی می کنید و گذشته های سخت را فراموش می کنید. از نظر من رفرنس های زمان های خوابها و زمان تعبیر آنها نمی تواند برای همه ی خوابها صحیح باشد و به این رفرنس ها باور ندارم. شاید مثلا در خوابهای 15 ماه که می گویند باطل است، از هر 100 خواب، بنا به تجربه ی من یکی باطل باشد. تشکر از همراهیتون.
Xanum : سلام بانو وقت بخیر...خواب دیدم با زنداییم سر سفره با بچه هاش داریم غذا میخوریم که یهو متوجه شدم زنداییم شکمش خوش فرم و لاغر شده به مامانم نشوندادم اونم دید گفت چقد خوشگل شدی زنداییم سیاه پوشیده بود بعدش یهو نمیدونم چطور شد مریض شد رفتیم بیمارستان رو تخت بیمارستان استراحت میکرد که سه نفر یکیش اسمش وزیر بود و زن میانسال بود خیلی اذیتش میکردن که من با صدای بلند چندبار صدا کردم آقای دکتر، پرستار ولی کسی جواب نداد، حالش بهتر شد درومدیم و منم همراه اونا بودم سوار شدماشین داییم شدیم که ماشین داییم شاسی بلنده ولی تو خواب یه پیکان سفید بود تو حیاط بیمارستان که شبیه قبرستون شهرمون بود یه سگ سفید صورت درازی هم بود که میلرزید از مریضی داشت میمرد نزدیکش شدم گفتم طفلک بو گندم گرفته داشت میلرزید بعدش بیدار شدم.ممنون از تعابیرتون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. زن دایی شما از بی محبتی و بی تفاوتی کسی در زندگی اش به شدت رنج می برد و روحیه ی او افسرده و فکرش خراب شده است ولی به کسی اعتماد نمی کند که بخواهد حرفش را به او بزند. او نیاز به حمایت و کمک خداوند دارد. افکار و احساسات سرکوب شده ی او بی محلی دیگران و دخالت آنان در کارهای او و نیز مشکلات مالی باعث شده که او کاملا اعصابش خراب شود. دایی شما متمول است ولی امکاناتی که در اختیار خانمش می گذارد محدود و پیش پا افتاده است. او احساس می کند که دنیایش مثل قبر سوت و کور است و با وجودی که زن دایی تان از بینش و درک و فهم بالایی برخوردار است ولی به او بسیار بی مهری می شود و دایی تان از او بد می گوید. تشکر از همراهیتون.
zia : سلام خواب دیدم بیمارستان بستری هستم روی تخت و دارن سروم به دستم وصل میکنن تعبیر کنید ممنون میشم
فریبا هراتی
: سلام. شما فکرتان ناراحت است و نیاز به آرامش و اشتیاق و اراده ی بالاتر و لذت بیشتر از زندگی تان دارید و به همه ی اینها هم خواهید رسید. به خدای بزرگ توکل کنید او شما را درمان خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.