تعبیر خواب غذا
خوردن غذای مطبوع در خواب، نشانه صحت و تقویت بدنی است. اگر طعام از اجزاء بدن حیوانات باشد، نیکو است و اگر از گیاهان باشد مفید است. غذا به طور کلی نعمت و روزی است ولی اگر غذایی که پیش روی داشته باشید بد رنگ و متعفن و بد بو باشد و در شما کراهت پدید آورد، تعبیر غذای سالم را ندارد و به بیماری و رنجوری تعبیر می شود.
اگر از آن غذا بخورید و شور باشد، گرفتار ندامت یا خشم می شوید و اگر ترش باشد غم می آورد. چنانچه تلخ باشد، تلخ کامی و شکست است .اگر غذایی که می خورید دارچین و فلفل داشته باشد، همین تعبیر را دارد یعنی گرفتار تلخ کامی می شوید و چنانچه زردی زعفران و زردچوبه را تشخیص دهید، غمگین می شوید. به کار گرفتن زعفران و زردچوبه اگر ندانید و به شما نگویند و زردی آن را نبینید مهم نیست و تعبیر بد ندارد.
محل خوردن غذا هم اثر می گذارد. اگر در خواب دیدید که در بیابان سفره گسترده اید و غذا می خورید و از آن غذا خوشتان می آید، در سفر مالی به دست می آورید. اگر محل صرف غذا در شهر و یا آبادی و در خانه یک دوست باشد، به پولی می رسید که تامین می شوید و احساس آرامش می کنید. اگر دیدید که در آشپزخانه غذا صرف می کنید، به وسیله همسرتان پولی به دست می آورید.
حضرت دانیال می گوید: هر طعام، که خوردن آن دشوارتر و بیمزه تر است، تاویل به خلاف خوشی است و دلیل بر رنج و اندوه کند و هر طعام که ترش بود، دلیل بیماری است. طعام شیرین به خواب، دلیل بر عیش خوش است.
جابر مغربی می گوید: اگر ببیند هر طعام که در خانه داشت بخورد، دلیل که آخر عمر او نزدیک است. اگر ببیند طعام او را مرده خورد، دلیل که آن طعام گران شود.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
محمد : سلام خواب دیدم مادرم که فوت شده داره برام غذا میپزه ولی انگشت دست خودش لاغر شده بود ازش پرسیدم چرا انگشتت لاغر شده گفت نمیتونم غذا بخورم ممنون میشم تعبیرش رو بگید. (ساعت تقریبا ۹ صبح خواب دیدم)
فریبا هراتی
: سلام. روحشان شاد. دعای خیر مادرتان پشت سر شماست تا شما به خواسته تان برسید ولی خودش نگران است که آیا با این دعاها خداوند وسائل موفقیت شما را فراهم خواهد کرد و فکر او به آرامش خواهد رسید یاخیر. او نمی داند که چطور می تواند با این اندازه قدرت و مهارت ها و تجاربی که در دست دارد، به شما کمک کند تا خیال خودش راحت شود. تشکر از همراهیتون.
آناهید : سلام
دیدم با دوست صمیمیم رفته بودیم جایی که نمیدونم خونه کی بود ولی جمع صمیمی ای بود و 2تا تخته مثل سفره خونه بود که من رو یکیشون نسشتم ولی اون نیومد پیش من و رو اونیکی نشست
بعد داشتیم غذا میخوردیم برنج و خورشت قرمز رنگ مثل خورشت مرغ بود ولی مرغی تو غذام ندیدم
بعد یه پسر بچه هم بود،من یه بشقابم که تموم شد برگشتم دیدم پشتم با یه بچه دیگه که بزرگتر بود رو اونیکی تخته نشسته و بقیه همه جلوی من رو تخته من هستن
بهش گفتم غذا میخوای گفت اره و من اول یه کم که از غذام اضافه مونده بود رو بهش دادم و بعد شروع کردم به کشیدن پلو تو بشقابم و چون دیس برنج دور بودو یکم وسایل بینمون بود،سخت داشتم انجامش میدادم و بقیه گفتن من چقدر دارم با سختی پلو میکشم و من دیگه کشیده بودم و گفتم مرسی کشیدم
توخواب طعمی از غذا حس نکردم ولی دوستش داشتم و بازم دلم میخواست بخورم
فریبا هراتی
: سلام. شما و دوست صمیمی تان نیاز به حمایت و پشتیبانی دارید و این حمایت را هم دریافت خواهید کرد. شاید زمینه ی نیازها و احتیاجات شما و دوستتان با هم متفاوت باشد. اما شما ترس و نگرانی برای رسیدن به خواسته هایتان نخواهید داشت و سعی می کنید که با انجام کار خیر و صدقه دادن یا غذای خیراتی دادن به بچه های فقیر، رضایت خدای بزرگ را کسب کنید و انشالله از حمایت خداوند در زندگی تان بهره مند خواهید شد. از لحاظ مالی شرایط شما بهتر خواهد شد و شور و شوق بیشتری به زندگی تان وارد می شود. تشکر از همراهیتون.
اشکان : سلام و عرض خسته نباشید
در خواب دیدم که دایی ام به من می گوید به حضرت زینت سلام الله علیها توسل کن ولی من بهش گفتم که نه و منظورم این بود که همه چیز را از خدا می خواهم و اون رفت و بعد در کنار پدرم بودم و یک قابلمه ی پر از ماکارانی کنارمون بود و من درب اون رو برداشتم و برای پدرم کمی از اون ماکارانی دادم ولی یادم نیست که از اون خوردم یا نه ..لطف کنید تعبیرش رو برای من بنویسید ..ممنونم.. عزت شما زیاد
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. دایی شما ( و یا فرهنگ خانوادگی شما) به توسل به ائمه ی اطهار باور دارد و شما معنی توسل را نمی دانید. توسل به معنی درخواست دعاست!! و به این معنی نیست که حضرت زینب برای شما معجزه می کند. فقط خداست که قادر به انجام معجزه است. درست است که همه چیز را باید از خدای بزرگ خواست. ولی وقتی که شما دعا می کنید، چه برای خودتان و چه برای دیگران، موجی از انرژی مثبت را از خودتان ساطع می کنید. بدن انسان مثل یک دیش ماهواره عمل می کند. دقت کنید که وقتی آنتن تلویزیون تان خوب عمل نمی کند، دستتان را روی تلویزیون می گذارید، و برفک تلویزیون قطع می شود!! این به خاطر این است که انسان مثل یک آنتن عمل می کند. تمام امواج الکترو مغناطیسی که در فضا هستند، جذب منطقه ای می شوند که این امواج به آنجا فرستاده می شود. اگر کسی برای شما دعای کند، شما این دعا را دریافت می کنید و نه آدمهای دیگر. چون فرستنده هدفدار این دعا را به شما فرستاده. حالا غرض و منظور من از همه ی این توضیحات این است که قلب ائمه ی اطهار و معصومین، به خاطر عشقی که خداوند نسبت به ایشان دارد و به خاطر اینکه گناه نکرده اند، صاف و شفاف است!! آنها مانند یک منبع انرژی قوی عمل می کنند و این امواج مثبت را به سرعت به سمت شما ساطع می کنند. وقتی که شما متوسل به حضرت زینب س می شوید و از او می خواهید که کمکتان کند، خداوند به سینه ی مهربان او دست رد نخواهد زد ( مگر اینکه، خواسته ی شما به ضررتان باشد) و دعای حضرت زینب زود مستجاب می شود چون او یک منبع بزرگ انرژی مثبت است که به سمت شما این انرژی را می فرستد و به اذن خداوند مشکلات شما از بین می رود. اما وقتی که خود آدم مستقیم دعا می کند، گاهی به خاطر گناهانی که کرده ایم و به خاطر اشتباهات گذشته مان، نمی توانیم مثل یک منبع انرژی بزرگ عمل کنیم. به این دلیل است که دعاهای معصومین زود در حق انسان مستجاب می شود ولی دعای خودتان در حق خودتان بخاطر اشتباهات و گناهان شما شاید به این زودیها مستجاب نشود. خوردن ماکارونی دو تعبیر متفاوت می تواند داشته باشد. اول اینکه انشالله به ثروت می رسید و دوم اینکه شما خودتان را گرفتار یک موقعیت ناراحت یا رابطه ی بی نظم و شلوغ می یابید که مطمئن نیستید که چگونه به این رابطه یا موقعیت پایان دهید. تشکر از همراهیتون.
دانیال سپهر : سلام.خسته نباشید
خواب دیدم پدر شوهرم که زنده هست مریض شده وسرم خون بهش وصل بودوچندتا دکتر کنارش بودند بعد دیدم مادرشوهرم اومده خونه مابرای شوهرش غذا میپزه که خیرات کنه ومن هم بهش کمک میکردم وبعدهم یکی از خواهرشوهرام اومدکمک ولی نمیدونم که پدر شوهرم مرده بود یا نه بعد من در یک ظرف کوچک پلاستیکی رو برداشتم که توش برنج پخته بود و به خودم گفتم چرا این برنجا مونده شده ومادرشوهرم به خواهرشوهرم گفت زنگ بزن رستوران که ته دیگ بیارن و یه ظرف خیلی بزرگ دیدم که گفتند صبر کنید الان ته دیگش در میاد و چندتا ظرف ته دیگ طلایی شده دیدم.تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. پدر شوهر شما از خستگی مفرط رنج می برد یا اینکه احساس می کند که هیچ انرژی در وجودش نماند و رُس او کشیده شده است. شاید با کسی دعوا کرده و اعصابش ناراحت است. او نیاز دارد که انرژی تازه ای بگیرد و با داشتن آرزوهای خوب، به خودش انگیزه ی بیشتری بدهد تا بتواند با شور و شوق بیشتر زندگی کند. مادر شوهر شما می خواهد از همسرش حمایت کند و باید برای سلامتی او نذر کند. شما به ثروت خواهید رسید و انشالله مشکلات پدر شوهرتان تمام خواهد شد. زمان خوابتان در تعبیر می توانست موثر باشد که ذکر نکرده اید. تشکر از همراهیتون.
الهه : سلام خانم هراتی گل مسیحام.قسمت دوم خوابمو این بود با همون خانم که از اشناها بود داشتیم تو یه پارک جنگلی قدم میزدیم گفتمش چه زیباس گفت اره گفت فردا یاپس فردا دوست داشتی بیا بریم اونجا قدم بزنیم گفتمش خیلی خوبه بعد محکم بغلم کرد بعد گفت میخوای بریم ماهی بخریم ببریم سرخ کنیم بخوریم گفتم عالیه(هر دو خیلی ماهی دوست داریم)منو برد فروشگاه ماهی بخریم چند پیرمرد و صندلی نشسته بودن(خیلی نگامون میکرد خوشم نیومد مراقب بودم بهشون نخورم)ماهی گرفتیم من داشتم نگاه میکردم فروشگاه چی داره دیدم اشنامون نیست خواهر شوهراین خانمو دیدم گفت میدونی کجا رفته نگاه اسمون کردم از خورشیدفهمیدم عصر هست گفتمش با شوهرش رفته نماز بخونه گفت از کجا میدونی گفتمش، از خورشید که وقت عصر رو نشون میده.مکان جایی مثل امام زاده یا زائر سرا بود یه ساعت رو دیوار دیدم ۱۰ دقیقه یا ۱۲ دقیقه به ۵عصر بود گفتم باید برم تا وقت نگدشته منم نمازمو بخونم ترسیدم نرسم وضو بگیرمو نمازم قضا شه رفتم رو یه سنگ که داخل یه اتاق بزرگ،که مردا خوابیده بودن تیمم کردم اون خانمو دیدم که نماز خودشو شوهرش تموم شده منو دید اومد گفت اینجا نماز نخون ممکنه قالیش احتیاط داشته باشه قبول کردم ولی گفت اومدی بیرون صورتتو بپوشن کسی نشناسدت انگار میترسید برام مشکلی پیش بیاد منم یه شال کرم رنگ سرم بود صورتمو پوشوندم دیدم خودشو خواهرشوهرش حایل شدن که کسی منو نبینه و نشناسه گفت سریع برو اونطرف یه اتاق هست مثل نماز خونه نمازتو بخون تو مسیر متوجه شدم انگشترامو دراوردم که تیمم بگیرم با لبام گرفتم که نیفتن دوتاش تو واقعیت دارمشون یه انگشتر نقرهی فیروزه و یه انگشتر طلا با ذکر حسبی الله و نعم الوکیل و یه انگشتر که جدید(نو) بود میدونستم مال منه،وقتی نزدیک نماز خونه رسیدم چند دختر جوون خواستن انگشترامو بدزدن با هر طرفندی بود نداشتم،تو محوطه یه اقا نمایش میداد توجهشون جلب شد راه باز شد و از اونجا خارج شدم.فضا عوض شد دیدم خونه ی همون اشنا مون مهمونم از پنجره ی اتاق دیدم داره تو حیاط قالی زرشکی رنگی رو میشوره و اب شلنگ همینجور از روش میره در کنارش ظرفا رو هم میشست،ولی رنگش پریده بود معلوم بود حالش زیاد خوب نیست لباس مشکی تنش بود نگرانش شدم گفتم مهمانشم نباید بزارم همه ی کارا رو انجام بده رفتم ازش خواستم بزاره کمکش کنم چون میزبان بود نخواست اجازه بده بعد به شوخی به شوهرش که اونجا بود گفتم عجب زنی داری ها اصلا حرف گوش نمیده،هر دوشون لبخند زدن و اجازه داد کمکش ظرفا رو بشورم ظرفا رو شستم،رو همون قالی خیس تو حیاط نشستم(به یاد بچگیام) شوهر این خانم به عنوان پذیرایی تو یه سینی زیبا ۶ طرف ژله اورد و تعارف کرد منم برداشتم با یک قاشق،ولی دختر کوچولوشون که تو خواب دو یا سه ساله بود قاشقمو برد(در واقعیت دوماهشه)منم برای اینکه میزبان به زحمت نیفته بدون اینکه متوجه بشه رفتم و یه قاشق برداشتم و ژله رو خوردم.ممنون میشم تعبیرشو بفرمایید.
فریبا هراتی
: سلام مجدد. شما می خواهید به آرامش برسید و افکار منفی را از زندگی تان پاک کنید. می خواهید لذت و شادی بیشتری را تجربه کنید. مردم شما را خیلی خوش شانس می دانند و در چشم هستید. اولین و آخرین کسی که صمیمی تر از همه به شماست، فقط خداست و هرگز نباید هیچ کاری را به نماز اول وقت خواندن، ترجیح بدهید. دستاوردهای بزرگ و موفقیت شما زمانی حاصل می شود که روحتان در آرامش باشد. (تعبیر ساعتی که ذکر کردید). شما باید سعی کنید در خفا خدا را شکر کنید و همه ی جاهایی که به این منظور در نظر گرفته شده قطعا بی عیب و حلال نیستند! همینطور دقت خواهید کرد که نسبت به تعهداتی که به خدای بزرگ بسته اید، پایبند بمانید و اجازه نخواهید داد که سرگرمی ها و کارهای دنیایی حواس شما را پرت کند و شما را از یاد خدا غافل کند. آشنای شما سعی می کند که اشتباهات گذشته اش را بشوید و از خطاها و گناهان توبه کند. زمینه ی زندگی او از آلودگی ها پاک خواهد شد و برای آینده برنامه ریزی خواهد کرد. زندگی آنان از هر جهت شیرین خواهد شد و به آرامش و کمال، تعادل در زندگی و سعادت خانوادگی خواهند رسید چون در راه خداوند تلاش می کنند و ابراز خستگی نمی کنند. شما هم دوستی تان را با اینان حفظ می کنید و زندگی شما هم شیرین و موفق خواهد بود. ثروت آنان زیادتر خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
hediehh : اين خواب از يك پسر نوجوان؛ سلام
خواب دیدم که پسر عموم و دختر عموم مریض شدن و من برای آن ها غذا درست كردم و بردم و این غذا درون قابلمه بود و قرار بود به آن ها بدهم که انگار دادم و زن عموم مادرشون غذارو تحویل گرفت ولی انگار استرس خاصی داشتم که هنگام بیدار شدن هم این استرس رو داشتم.( پسر عموم در حال جداشدن از زنش هست و دختر عموم مجرده)
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید از پسر و دختر عمویتان حمایت کنید تا مشکلات آنان از بین برود و بخاطرشان احساس دلسوزی و نگرانی دارید. سعی می کنید که نصایح و یا ابراز همدردی تان را به زن عمویتان برسانید ولی نگران هستید که آنان نصایح شما را نپذیرند و خوششان نیاید که نسبت به مشکلات پسر عمو و دختر عمویتان بخواهید ابراز نظر کنید. تشکر از همراهیتون.
Reyhan : سلام خانم هراتی گل امیدوارم که حالتون بهتر باشه و به لطف خدا سالم و سلامت باشین.جمعه شب گذشته خوابی دیدم که حدسم براینه که یه لحظه از خواب بیدار شدم ولی مطمئن نیستم ولی از باب احتیاط که مدیون سایت و اعضا نشم قسمت اول خوابمو با این اکانت میفرستم و ادامشو با اکانت دیگم تو همین صفحه میفرستم چون خوابم بهم مرتبط هست که شما اذیت نشید که تو دو روز بفرستم و دوباره خوابمو پیدا کنید و بخونید.خواب دیدم تو خونمون که خیلی بزرگ بود تعداد زیادی مهمون دارم سر سفره نشستن و گرسنه هستن و من تدارک غذاشون رو دیدم حدودا 40 نفر سر سفره بودن ولی چون دختر کوچیکم بهونمو میگرفت نمیذاشت غذا بکشم رفتم دنبال دختر بزرگم،تو مسیر آشپزخونه و اتاق متوجه شدم حجاب ندارم و یکی از مهمونا که اقا بود متوجه شد ولی بقیه منتظر غذا بودن و حواسشون نبود خجالت شدم سریع رفتم تو اتاق ،به دخترم گفتم بچه رو بگیره تا من به مهمونا غذا بدم گفت بچه رو بده بابا منم درگیر مهمونام گفتم به بابا اعتماد ندارم حواسش پرت میشه از بچه غافل میشه بعد دیدم انگار شوهرم پیش دوستاش بود،گفتمش پیش تو باشه خیالم راحتتره.برگشتم تو آشپزخونه دیدم یکی از آشناها(خانم)که منم خیلی دوسش دارم و خیلی با محبته،دیده بود بچم نمیزاره کارامو انجام بدم ظرفا رو شسته بود و غذا ها رو گذاشته بود تو فر گرم بشن گاز رو هم تمیز کرده بود خیلی خوشحال شدم در فر رو باز کردم دیدم پر از کباب کوبیده و یه غذایی که لالی نون تافتون به شکل 4گوش تا شده و خیلی عالی به نظر میرسه هست،دیدم چند نفر دیگه که جزو مهمونا نبودن خیلی گرسنن و ضعف دارن(هنه مهمونا و اونایه که جزو ممهمونا نبودن تقریبا هنه اقا بودن)ازم میخوان بهشو غذا بدم خانم هراتی جان این قسمت اول خوابم بود.
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. تشکر از محبت شما. زندگی شما تحولی مثبت خواهد یافت و شرایط اقتصادی شما قویتر خواهد شد. عدد 40 بیانگر این است که دور دور شماست و اوضاع به نفع شماست. دوره ی تذهیب، مهیا شدن و رشد رسیده است. شما باید به شکرانه ی این تحول مثبت، نذر کنید که غذا درست کنید و به فقرا نذری بدهید. کارهای شما طبق برنامه هایتان پیش خواهد رفت و مشکلات زندگی تان محو می شود. دستاوردهای مالی و مادی زیادی خواهید داشت. سعی کنید که این نذرتان را خیلی زود عمل کنید و مردم فقیر و مستاصلی که مدتهاست غذای خوبی نخورده اند را کباب بدهید انشالله خداوند فقر و سختی را هرگز به زندگی تان راه نخواهد داد. تشکر از همراهیتون.
sara : سلام خدمت شما. من دیشب نزدیک صبح خواب دیدم دو نفر آقا که برادر هستن و آشنای دور خونه مادرم بودن( تو واقعیت با آنها ارتباط نداریم زیاد) این دو نفر مشغول درست کردن غذا بودن قرار بود برنج و کباب غاز درست کنن. من و یکی از داداشام بهشون کمک کردیم و کباب و برنج آماده شد. قرار شد تو حیاط سفره بندازیم یهو انگار صدایی یا از بلندگو پخش شد یا از آسمان دقیق یادم نیست.صدای خانومی بود که گفت الان بمباران میشه. ما هم گفتیم پس سفره رو بندازیم تو هال که بمباران بهمون آسیب نزنه. سفره انداختیم و بعد انگار به من گفتن برو بیرون به مردم بگو بیان سر سفره. رفتم چندتا زن بودن هم آشنا هم ناآشنا دعوتشون کردم هیچکس نیومد. برگشتم دیدم همه برنج و کباب غاز رو خوردن فقط ته مونده بود. یه تیکه کوچک گوشت و برنج هم ته دیک بود. دیگه بیدار شدم.و فکر کنم مشغول خوردن همون ته مونده شدم. سپاس از شما
فریبا هراتی
: سلام. ایشان می خواهند که پایه ی محکمی در زندگی شان داشته باشند، عشق بیشتری را تجربه کنند و می خواهند ازدواج کنند. به احتمال قوی همزمان با برگزاری تدارکات ازدواج آنها، استرس ها و نگرانیهای اجتماعی به طریقی به وجود خواهد آمد و همه نگران هستند که شرایط به سمت منفی به پیش برود. به همین جهت شما نخواهید توانست اخبار زیادی در رابطه با آنان کسب کنید و یا در جشن های ایشان شرکت کنید چون مشغولیت های فکری دیگری خواهید داشت. اما اگر به اخبار در ارتباط با جنگ فکر کرده اید و این خواب را دیده اید، شاید خوابتان بازتاب افکار شما در بیداری باشد. تشکر از همراهیتون.
sara : سپاس از تعبیر شما. اون دو نفر آقا زن و بچه دارن و داداشم هم همچنین. ازدواج کی منظورتون هست؟
sara : به جنگ اصلا فکر نکردم
فریبا هراتی
: سلام. دوست عزیزم لطفا همیشه خوابتان را کامل توضیح دهید که در تعبیر اشتباه نشود! من در ذهن شما نیستم که از افرادی که صحبت می کنید اطلاعی داشته باشم. در صورتی که ایشان متاهل هستند، کباب غاز درست کردن ایشان خبر از اهل زندگی بودنشان و عشق به خانواده شان خبر می دهد. اما اگر مجرد بودند تعبیر به ازدواجشان می شد. تشکر
Sana : با رییسم و شریکش به رستورانی رفته بودیم و شریکش خودش را به من نزدیک کرد و گفت دوستت دارم بعد رییسم آمد و گفت این شریکش دارد خودکشی میکند منظورش کنایه ای بود سینی غذا رو گرفتم که بشینم آنها را پیدا نکردم غذا کمی زمین افتاد و از نون باقی مانده در سینی کمی خوردم نون و خیارشور را از زمین جمع کردم و به گوشه گذاشتم دیدم یه خانمی آمد و منو تهدید میکنه حس کردم همسر شریک رییسم است گفتم برو و خیارشور سمتش پرت کردم .در برگشت بامادرم سوار ماشینی بودم و خیابون پر از گل و برف بود و ماشینها با شدت حرکت میکردند پیاده شدیم و در جمع مدیران شرکتها بودیم صحبت همکاری میکردیم که باد شدیدی وزید مقنعه سر میکردم یهو مقنعه رو کنار زد و گوشی ام پرت شد برداشتمش دیدم قاب گوشی کمی شکسته و همسرم و دیدم که صورتش تیره شده و از روی گونه به بالا صورتش پر شده بود از تاول
فریبا هراتی
: سلام. شما و رئیستان و شریک او نیاز به حمایت و پشتیبانی در موردی خاص دارید. شریک او ممکن است بخواهد از شما به نوعی سو استفاده کند و رئیستان که شناخت کافی روی شما دارد، می داند که با این تفکر شریک او، احتمالا وجهه ی شریکش پیش شما خراب می شود و او دیگر هیچ شانسی در مقابل شما برای اینکه از او حمایت کنید، نخواهد داشت. شما با دست و دلبازی و سخاوت می خواهید که ارتباط خوبی با آنها داشته باشید ولی به خاطر بی احترامی که نسبت به خودتان حس می کنید، فقط به این نتیجه می رسید که حقوقتان را بگیرید و کارتان را انجام دهید بدون اینکه خیلی انتظار بالایی از آنها به عنوان دوستان خودتان داشته باشید. شما سعی می کنید که رفتار بد آنان را نادیده بگیرید و راجع به آن حرف نزنید. شما ممکن است نگران باشید که با بی توجهی به شریک رئیستان، ممکن است شرایط مالی تان به خطر بیافتد و از این جهت دلشوره دارید. شما شخصیتی مهربان و خردمند دارید و به ناراحتی ها و نگرانی ها و رکود اقتصادی و بی مهری ها و روابط سردی که از جانب رئیستان ممکن است با شما داشته باشند ؛ فکر می کنید و دلتان شور می زند. شما می خواهید زود به اهدافتان برسید و شاید عجولانه قضاوت می کنید یا تصمیمات عجولانه ای اتخاذ می کنید. به خاطر آشفتگی فکری و استرسی که شما آن را تجربه می کنید، ممکن است ناخودآگاه حرمت ها از بین برود و شما افکار واقعی تان را نسبت به کسی بیان کنید و در نتیجه ارتباط شما با آن شخص مختل شود. شاید حرمت ها از بین برود و همسر شما به خاطر این که با شما بد رفتاری شده، عصبانی خواهد شد و به شدت دچار استرس و نگرانی می شود. تشکر از همراهیتون.
Sayyeh : خواب دیدم روی ایوان خونه قبلی پدرم بودیم مهمان داشتیم.یکی از آقایون مسن بازیگر داشت اونجا غذا قیمه می پخت ولی خودش میگفت اسم این غذا قیمه نیست ی چیز دیگست. توی خواب نسبتِ ایشون با ما شوهردخترخالم بود.
توی ظرف خورش کشید خیلی خوشرنگ و خوشگل بود.
داخل هال سفره انداختن و نشستن غذا خوردند(ناهار یا شام بود نمیدونم). منم نشستم غذا بخورم دیدم خورش من مثل اونا خوشگل و خوشرنگ نبود و ناراحت شدم(پلو رو توی خواب یادم نیست)
فریبا هراتی
: سلام. کسی از فامیل شما با استفاده از فرهنگ صمیمی و دوستانه و اجتماعی شما، برای شما نقش بازی می کند و می خواهد گولتان بزند. او به شما می گوید که از نظر احساسی یا فیزیکی می خواهد از شما حمایت کند. شما هم از اینکه چشم انداز تازه ای نسبت به یک مسئله یا موقعیت در زندگی تان داشته باشید خوشحال می شوید و می خواهید که هارمونی و کامیابی و شادی و نشاط به زندگی تان بیاید و زندگی تان رنگ و بویی تازه پیدا کند. اما در نهایت متوجه می شوید که سرتان کلاه رفته و این شخص بیشتر از این که به شما فایده برساند، به نفع خودش کار کرده است. تشکر از همراهیتون.