تعبیر خواب دعوا (جدال)
تعبیر دعوا و جدال در خواب، دوستی و رفاقت در بیداری است. اگر خواب ببینید با عده ای دعوا می کنید دوستان فراوانی خواهید یافت و اگر مشاهده کنید که شما دسته جمعی با یک نفر سرگرم جنگ و دعوا هستید، انسان شریفی سر راهتان قرار می گیرد که همه مشتاق دوستی با او می شوند.
تعبیر دعوا با آشنا یا غریبه
اگر دعوا منحصر به عصبانیت و ابراز خشم باشد و با کسی دعوا کنید که او را نمی شناسید، از خویشاوند و عضوی از فامیل، آزردگی پیدا می کنید که بعد به صلح و دوستی می انجامد ولی اگر آن که با او دعوا می کنید آشنا و از اعضای خانواده بود، و او بود که با شما دعوا می کرد، از طرف بیگانه ای به شما خیر و نیکی می رسد و اگر شما با او دعوا می کردید شما هستید که به دیگری محبت و خدمت می کنید که ناآشنا و غریبه است. اگر دیدید دو نفر با هم دعوا می کنند، موردی پیش می آید که خوشحال می شوید.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Ad0rina : سلام خواب ديدم (لطفا خوابم نمايش داده نشه ) ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. شما و دوستتان نسبت به هم صراحت و صداقت دارید و احساساتتان را رک و پوست کنده با هم مطرح می کنید. همسایه های شما در مورد شما کنجکاو هستند و سعی می کنند که از کارتان سردربیاورند. چنانچه آنان از ارتباط شما با دوستتان با خبر شوند، از نظر دوستتان مانعی ندارد ولی شما نسبت به این مسئله احساس خجالت می کنید و دوست ندارید که دیگران از زندگی خصوصی تان با خبر شوند. تشکر از همراهیتون.
Zahra : سلام عرض ادب۵شنبه صبح درخواب باخواهرم رفته بودم محل کارکسیکه دوسش دارم درشهرماوبابته مشکلی ک گویامن ایجادکرده بودم داشتم ازرئیسش عذرخواهی میکردم ولی رئیسش صداشابردبالاومن هرچقدتوضیح دادم ایشون هنوزدادمیزدک صدامنم بلندشد،کسیکه دوسش دارم ازاتاقش آمدبیرون وداشت تلفنی تاکسی میگرفت تابرگرده شهرخودشون وکت شلوارنوتنش بودودستکش سیادستش وخیلیم شیک ومرتب بودوخیلی باعجله رفت گویاجایی قرارداشت واصلاتوجه نکردب دعواما،وقتی ایشونااینطوری دیدم ک شیک کرده بودکلاآمدم بیرون تابرگردم خونه وهمش باخودم میگفتم یعنی براکجااینطورشیک کرده بودنکنه نامزدکرده،حتی وقتی رسیدم خونه هم ذهنم درگیربودبعدیهوایشوناخونمون دیدم ولی بالباسهاعادیش وچهره معمولی نه اونطورشیک،شب قراربودبمونه خونمون وصبح بره،برادرم براش چایی گذاشت ومن بعدازاینکه برادرم رفت شروع کردم ب سوال پرسیدن ولی چون دیدم خوشش نیومدوباهام سردبودخندیدم وگفتم دخترفضولی شدم،رفتم شام درست کردم بعددرپذیرایی داشتم بامادرم حرف میزدم ک یهوایشونم پاشدآمدوچندبارسرِمادرم رابوسیدبعدرفت هال ازش پرسیدم چای یاقهوه،گفت قهوه،رفتم قهوه بیارم دیدم۱ساشه دارم باخودم گفتم این براالان،برم براصبحونش بخرم،ازخونه آمدم بیرون دیگه حیاط خونمون مثلِ خونه واقعیمون نبود(ولی داخل خونه مثل خونه واقعیمون بود)حیاط ازاون خونهایی بودک چندخانواده یجازندگی میکنن،زندایی رادیدم ک داشت میرفت خریدگویازندایی همونجاساکن بودن،باخودم گفتم
ب زندایی بگم بخره بعدگفتم نه،چون اونطوری بایدبگم اون کیه آمده خونمون،بعدزن برادرم آمدو۳تایی داشتیم۲خانم بالباس کردی ک گویادراون خونه همسایه مابودن ک دیگ بزرگی گذاشته بودن ونذری میپختن نگامیکردیم وزندایی گفت چ دیگ خوبی دارن،بپرسم ازکجاخریدن تابگیرم برانذریمون
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. شما باعث شده اید که کسی که دوستش دارید نتواند درست کار کند و فکرش را ناراحت کرده اید. او از این بابت بسیار ناراحت است و تصمیم گرفته که خیلی مودبانه و موقرانه کارها را جوری مدیریت کند که از شما جدا شود و یا این شرایط را در زندگی اش خاتمه دهد. شما از این بابت فکرتان ناراحت می شود و می خواهید دلائل او را بدانید. او نمی خواهد رفتاری دوستانه نسبت به شما داشته باشد ولی می خواهد که با آرامش و اطمینان خاطر تصمیم بگیرد که نسبت به آینده اش چکار کند و نمی خواهد که عجله کند و تصمیمی اشتباه بگیرد. او دوست دارد که شما مهربان و خردمند باشید و شما می خواهید او شما را قبول داشته باشد و دوست دارید که تجاربتان را با هم به اشتراک گذاشته و با هم گفتگو کنید و مشکلاتتان را حل کنید. مردم در روابط عمومی شما شاید نسبت به زندگی تان کنجکاو شده باشند و مدل تازه ای با شما برخورد کنند. ( مثل زن داییتان) هر چند که شما نمی خواهید که کسی از مسائل خصوصی و افکارتان سردربیاورد. شما می خواهید که فرصت های جدیدی برایتان پیدا شود و مشکلاتتان را حل کنید و به این شرایط پایان دهید. دلتان شور می زند و باید متوسل به ائمه ی اطهار شوید و نذر کنید تا انشالله اختلافات شما از بین برود و نذری بدهید. تشکر از همراهیتون.
Fatemeh : متوجه نشدم بهش گفتم نصفه اومده بعد گفت بخدا یا امام رضاقسم ۵۹۰روزه که اصلا بقیشو یادم نیست چی گفت ولی اون حرف قبلیش نبود ینی اونو من اشتباه فهمیده بودم فکرکنم طبق معمول ناراحت ازخواب پریدم.من بامعشوقم ک پسره درارتباط نیستم میدونه دوسش دارم توخوابم خیلی ناراحت بودم توروخدا دو خواب حساب کنید ولی تعبیرشو بهم بگید مهمه برام.خواب نمایش داده نشود.
Fatemeh : سلام.خواهش میکنم اگه طولانی هم شد تعبیرکنید ولی دوتا حساب کنید.امروز بعدازساعت ۳شب تاساعت ۷:۳۰صبح خواب دیدم تویه دانشگاهیم که میخوام یه تحقیقی ارائه بدم اونجاکسی رو نمیشناختم یه دختر آبادانی راهنماییم کرد برو پیش فلان استاد رفتم بد نبود یه چی گفت متوجه نشدم میترسیدم دوباره ازش بپرسم یکیو فرستادم پرسید واومدبیرون ومنم برگشتم خونه دیدم خونه قبلیمون ساکن هستیم انگار مناسبتی بود تولد یا عزای امام حسین یا ائمه دیگر من داشتم پیام میدادم دستم خورد فرستادم برای معشوقم پسره چندتا عکس از خودم مادرمو برادرزادم بعد باخودم گفتم عیب نداره بزا ببینه یهو یادم افتاد وچرابرااون فرستادم رفتم پاک کنم دیرشده بود بازکرده بود اماکن تک تک پاکش کردم اون وسطا گفت تارافتاده بعدیهو مثله همیشه دعواهاش شروع شد قسم خدا مامان رضارو خورد و یه چی گفت
فریبا هراتی
: سلام. شما می خواهید درکتان را نسبت به مسائل بالاتر ببرید و استرس زیادی در وجودتان هست. نگران هستید و اعتماد به نفستان کم است. تمایل دارید که شخصیت خودتان را بیشتر به معشوقتان بشناسانید و به باورها و سنت های خانوادگی تان پایبند هستید. معشوق شما شخصیتی افراطی دارد و به تمایلاتش خیلی توجه می کند. او خویشتندار نیست و شما در مقابل او تمرکزتان را از دست می دهید و سرتاسر وجودتان استرس می شود. متاسفانه شما خوابتان را درست توضیح نداده اید. یه چی گفتم یه چی گفت که نشد تعریف خواب! یا یک جا نوشته اید اصلا بقیشو یادم نیست چی گفت ولی اون حرف قبلیش نبود و من اشتباه فهمیده بودم. اما اصلا ننوشته اید حرف قبلی او یعنی کدام حرف؟ ذهن شما به حدی مشوش و سرشار از استرس است که برای من که شما را نمی شناسم و از روابط و سوابق شما و معشوقتان هیچ اطلاعی ندارم؛ درک صحبت های شما تقریبا غیر ممکن است و تعبیر را بر اساس وقایعی که در خواب اتفاق می افتد باید عرض کنم. اما در خواب شما هیچ چیزی مشخص نیست جز اینکه او عصبانیست و شما می ترسید! این 590 هم گویای همان شخصیت افراطی اوست که عرض کردم. تشکر از همراهیتون.
نرگس کوهی : سلام بزرگوار ممنون از محبتتون
خواب دیدم به خاطر همون مساله کمک به کسی که خواب قبلی گفتم رفتم پیش کسی اما متوجه نشدم عالم بود یا دعانویس غیر از من عده ای نشسته بودند و بعدا اضافه شدند اکثر اونا قبلا اون شخص رو میشناختند موهاش تقریبا جو گندمی بود همون جا از لای در دیدم دو برادرم باهم دعوا میکنند و مادرم گریه میکنه مهدی لباس نداشت و ناله میکرد من رفتم پیش حسین و التماسش کردم کاری نکنه دیدم قمه برداشته و عصبانی هست گفتم بابا اومده خوابم گفته مراقبت باشم و تو در این دعوا اسیب میبینی
گویا دعوا سر اختلاف مالی درباره فروش چیزی شراکتی بود که داشتن و زن مهدی گفته بود اینا گرون فروختن و به ما پول کم دادن بعدبه اون عالم گفتم اجازه بده من برم گفت نه صبرکن نگران خانوادت نباش درونشون پاک هست واینا ظاهرشون هست دیدم شله زرد جلوم مونده بود خوردم ترش شده بود
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما برای حاجت روایی هیچوقت نباید به دعانویسان در بیداری مراجعه کنید. اینها از شیاطین و جنیان کمک می گیرند و موکلانی از جن دارند و طبق آیه 6 سوره ی جن کمک گیری از جنیان بی فایده است. برادران شما با هم به خاطر مسائل مالی شاید اختلاف پیدا کنند ولی باید با آرامش و منطق مشکلاتتان را حل کنید وآیت الکرسی بخوانید تا خداوند به شما آرامش را برگرداند. با هم دشمنی نکنید. دعایی که دعا نویسان به شما می دهند مثل شله زرد ترش، فاسد است و برایتان گناه می خرد!!! خداوند به واسطه ی جنیان انسان ها را آزمایش می کند تا بداند که کدامیک از آنان به خداوند توکل می کنند و کدامیک به جنیان و شیطان متوسل می شوند. تشکر از همراهیتون.
Maryam : سلام وقت بخيرخداقوت، من مقدار زيادي ازاصل پولم در بورس ضرركردم وخيلي ناراحتم وخيلي زمان بابت پيگيري اخباربوزس ميزارم تا اينكه امروز ظهربه خودم قول دادم تا مدتها ديگه سراغ پرتفوم نرم و پيگيري هم نكنم تا زمانيكه خودش برگرده و خوابيدم ، خواب ديدم با ماشين در كوچه هاي شلوغ و پرپيچ و تاب و تنگ رانندگي مي كنم ولي با اينكه يك بار سر ماشين منحرف شدولي تونستم اونو كنترل كنم و به راحتي از كرچه عبور كنم كه نميدونم چي شد يه دفعه ديدم دارم دوچرخه سواري ميكنم و وارد كوچه تنگي شدم كه يه طرفش سوپرماركت بود و طرف ديگه ميوه فروشي بود كه چندنفر داخل ميوه فروشي بودن و وسط كوچه يه نَفَر دستفروش ايستاده بود بايه ميز جلوش و جلوي اون هم يه موتور سيكلت پارك كرده بود كه سر موتوره جلوي سوپرماركت بود (به صورت أفقي)و عملا كوچه بسته شده بود و نميشد عبوركني و منم كه عصباني و بي حوصله بودم به دستفروشه گفتم كه يا نبايد ميزاشتي اين موتوريه اينجوري پارك كنه يا خودت بايد بري كنار و اونم كه زير بارنرفت با هم داشتيم لفظي جروبحث ميكرديم كه ميوه فروشيه خودشو قاطي كرد و گفت چي شده منم گفتم نبايد بزاريد مشترياتون اينطوري پارك كنن و ميوه فروشه هم كه ميخواست قلدري كنه با حالت فوق العاده عصباني شروع كرد بحث كردن و منم با جسارت تمام براي اينكه كم نيارم و نشون بدم نميتونه زور بگه و جلوش واميستم رفتم داخل مغازه و با جسارت روبروش وايسادم و جوابشو دادن كه شروع كرديم بحث كردن وكم كم بحثمون اروم شد و شروع كرديم همديگرو قانع كردن و سه چهارنفرديگه هم اونجا بودن(بعضياشون جزصاحباي ميوه فروشي بودن)و در آخرش آشتي كرديم و اونا قانع شدن كه درسته نبايد سدمعبركرد و اين حرفا كوتاه اومدن و همه چيز با مسالمت به پايان رسيد بعد از اونم رفتم رستوراني كه ظاهرا ادماي گنده و پولداري اونجا رفت و امدميكردن (بعضياشونم ادمايي بودن كه خيلي قديمترا اونا روً مي شناختم و الان مسن ترشده بودن و پولدار شده بودن) ولي من زياد بهشون توجه نميكردم و دوست نداشتم فكركنن به خاطر پولشون بهشون توجه ميكنم ، كه يه خورده نشستم و پشتم بهشون بود بعد كه بلندشدم بيام سرجاشون نبودن و منم اومدم بيرون و بقيه خواب رو خرشبختانه درست يادم نمي ياد:))) فقط يادمه يكي از همكاراي خانومم كه خيلي اهل اخلاق و نظمه رو هم ديدم كه حرفايي زِد كه من و دوسه نفرديگه به حرفاش احترام ميزاشتيم .موفق و پايدارو سالم باشيد،بي نهايت سپاسگذارم بابت راهنماييها و تعابيرتون.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. خواب شما در واقع بازتاب ذهنیت شما در مورد همین بورس است و گویای این است که در این محدودیت ها و شرایط بغرنجی که برای پیش روی شما به سمت اهدافتان، موانع و مشکلات زیادی وجود دارد، شما نمی توانید مستقیم به اهدافتان برسید و پیچ و خمها و بالا پایین های زیادی را مجبور می شوید تحمل کنید. تا جایی که ضرر زیاد در بورس به شما احساس تنگی و فشار وارد می کند. شما مجبور می شوید برای حفظ تعادل در زندگی تان با امکانات کمتری به پیش بروید و محدودیت های بیشتر سد راه رسیدن شما به موفقیت می شود. تا زمانی که شرایط و تحولاتی که خارج از حیطه ی عملکرد و اختیارات شماست، موانع موجود را در بازار از بین ببرد و شما بتوانید دوباره به سود برسید. شما هم تمایل دارید مثل خیلی از پولدارهایی که از آنان حمایت می شود، امکاناتی قوی داشته باشید و احساس امنیت کنید. همکار خانمتان احتمالا نصایح ارزنده ای در این موارد می تواند به شما ابراز کند. تشکر از همراهیتون.
مریم : سلام من خواب دیدم من و عشقم سر ارتباطش با یه خانم دیگه بحثمون شد پیامکی و از هم جدا شدیم و در واقعیت این اتفاق افتاد اما ایشون هیچ عکس العملی نشون نداد و من پیام دادم و کات کردم ایشون هیچی نگفت برعکس خواب بعد در همین حین تو خوابم یهو آقا رو تو مراسم هیئت عزاداری برای فاطمه زهرا دیدم که سینه میزد انگار خودم حضورن دیدم سینه زنی رو ولی دوباره انگار به صورت فیلم در پیج اینستای خودشون دیدم عجیب غریب بود خوابم آیا تعبیری داره؟؟؟
فریبا هراتی
: سلام. شما به این آقا اعتماد ندارید و فکر می کنید که با کسی ارتباط دارد. شما در ذهن خودتان سعی می کنید که این مسئله ی حل و فصل نشده ی با او را حالا تحلیل کنید و بفهمید که چرا اینطور رفتار کرده و بدون اینکه به شما توضیحی بدهد، ارتباطش را با شما تمام کرده است. شما هنوز از این مسئله عصبانی هستید. او البته از اینکه شما اینطور با او رفتار کرده اید متاسف است و به نظر نمی رسد که او لاابالی و بی قید و بند باشد. اما او می تواند گذشته را رها کند و این موضوع را فراموش کند و زندگی بهتری برای خودش بسازد. اگر شما بدون هیچ دلیل و مدرکی صرفا به او اتهام زده اید که تماس او با یک خانم دیگر به خاطر این بوده که این آقا از آن خانم هم خوشش می آید، سکوت او به نشانه ی تصدیق حرف شما نیست بلکه به این معنی است که تو که اینقدر به من اعتماد نداری، پس من هم حرفی ندارم! و سینه زنی او هم یعنی از اینکه به من تهمت زدی متاسفم و هنوز ناراحت هستم. اما اگر شما با دلیل و مدرک می دانستید که این آقا واقعا از آن خانم خوشش می آید، سکوت او هم یعنی خوب همین است که هست!! و سینه زنی او هم در خواب یعنی من تو را فراموش کردم و حالا می خواهم زندگی بهتری برای خودم بسازم. تشکر از همراهیتون.
محمد : سلام . خواب دیدم که منو و شایدم پدر و مادرم بیرون بودیم وقتی به خونمون اومدیم با کمال تعجب نامزد خواهرم (رابطه ی خوبی با اون نداریم و خواهرم با اون در شرف طلاق هستش ) را در پارکینگ روی کاپوت ماشینمان که در پارکینگ بود , لمیده داده بود(انگار زمین گیر شده بود). وقتی اونرو دیدم از خود بی خود شدم و یقه او را گرفته بودم و او را کتک میزدم و او هم توانی در جانش برای دفاع نداشت ولی کمی ترس داشتم وقتی به صورت او نگاه میکردم انگار صورتش استخوانی و لاغر شده بود وقتی که میخواست از خود دفاع کند خواهرم میآمد و با جیغ یا فریاد حرفی میزد و اون از خواهرم اطاعت یا فرمانبرداری میکرد و شایدم میگفت چشم . فک کنم حتی توانی در حرکت نداشت. جزییات بعدی رو در ذهن ندارم ولی فک کنم قد بلند بود البته بلند قد هستش.
با تشکر از زحمات ارزشمندتون
فریبا هراتی
: سلام. شا به این درک می رسید که نامزد سابق خواهرتان در مقابل شخصیت خانوادگی شما احساس استیصال می کند و خودش را کوچک و بی لیاقت می داند. او حسابی متنبه شده و شما از او عصبانی هستید. می خواهید که او شخصیتش را عوض کند و سعی می کنید که نظراتتان را به او تحمیل کنید. همینطور خواهرتان می خواهد مطمئن شود که صدایش شنیده می شود و او با خواهرتان مخالفتی نمی کند. او یا پشیمان شده و یا در مقابل دفاعیات شما از خواهرتان کم آورده است. تشکر از همراهیتون.
Fati : سلام.من این خواب برای دوسم هست.سالهاست عقد هست ولی عروسی نگرفتن.با شوهرش خوبن ولی با خانواده همسرش اختلافات کمی داره هر شب یه سری خواب های تکراری میبیته که ممنون میشم راهنمایی کنید.تو خواب با اشنا یا غریبه در حال دعوا هست.یا این دعوا میکنه یا اونا میخان بزننش و اذیتش کنن.و حتی گاها بشکل جنگ ایران و عراقم میشه.و یکی هم اینکه پسرهایی هستن در خواب که میخانش حتی با اینکه میدونن متاهله.عاشق میشن و خودشونم نااشنا و حتی اونا هم گاها قصد اذیت کردنشو دارن.گاهی چیزی رو نمیخاد(مثل جواب دادن به عشق این پسرا)ولی بهش تحمیل میشه تو خواب که مجبوره یه کارایی رو خلاف میلش بکنه.این موضوعات هی در خوابش تکرار میشن.
فریبا هراتی
: سلام. دوست شما از نوعی آشفتگی درونی رنج می برد. مسائل حل نشده ای در مورد حق و حقوق او وجود دارد که هرگز به آنها رسیدگی نشده. بعضی از دعواهای خواب او، موازی با جنگها و دعواهای بیداری اوست و استرس ناشی از این دعواها گاهی به صورت تنش های شدید تر مثل جنگهای بین کشورها نمایان می شود. در مورد عاشق شدن، قضیه متفاوت است و به این صورت کلی گویی قابل تعبیر نیست. چون من از توضیحات شما می توانم بفهمم که تعبیر چیست اما اینکه عاشقم می شوند!! فقط گویای این است که من خوب هستم ولی دیگران به من بدی می کنند. یعنی همین احساسی که او امروز دارد. او خودش را در "یک عمل انجام شده" قرار داده که راه حلی هم برایش نیست. تشکر از همراهیتون.
رعنا : سلام بر شما. امروز بامداد خیلی زود بیدار شدم و ساعت ۹:۳۰ صبح دوباره خوابیدم و تمام مدت، کابوسی ادامه دار دیدم: در روز به تنهایی سوار تله کابین بودم و لذت می بردم. اما تله کابین در ایستگاه توقف نکرد و طنابش به لباسم وصل شد و منو می کشید. درحالیکه به شدت ترسیده بود درخواست کمک کردم اما هیچکس اونجا نبود. طناب منو از ساختمون کشید بیرون و داشتم پرت می شدم، اما مقاومت کردم. وحشت زده می گفتم کمک، ولی بین اون همه ادم هیچکس منو نمی دید و صدامو نمی شنید. چندبار و به چندجا کشیده شدم و مردم رو از اون بالا میدیدم، کماکان پایداری کردم و بالاخره نجات یافتم. همسرم در بین جمعیت بود، درحالیکه شدیدا عصبانی بودم بهش گفتم «چرا پیگیر من نشدی و به درخواست های کمکم توجهی نکردی؟» اما اون تمام مدت سرش تو گوشیش بود و خوشحال، متوجه موضوعی دیگه. چندتا دوست جدید پیدا کرده بود و خیلی هیجان زده بود. ج داد: حالا که نجات پیدا کردی! رسیده بودیم دم در شهربازی و هوا تاریک بود. بی تفاوتیش و این جمله اش خیلی بیشتر عصبانیم کرد، به قدری که میخاستم گوشی رو از دستش بگیرم و بشکنم اما اون مانع میشد. در نهایت یه دونه محکم زدم رو دستش و ازش جدا شدم. در کمال تعجب دنبالم نیومد و سرش با موبایلش گرم بود. در خیابان های شلوغ پیاده می رفتم و تاکسی های خوشرنگ و زیبا و خارجی می دیدم: قرمز ها برای یک محله و ابی ها محله ای دیگر. به خونه رسیدم و دیدم هنوزم با گوشیش سرگرمه در حالیکه لبخند به لب داره و به من اهمیت نمی داد.(در خوابم طوری بود که گویی در یک خونه باهم زندگی میکردیم)
ناگهان از خواب پریدم و دوباره که خوابیدم ادامه کابوس رو دیدم!! درحالیکه اصلن حس خوبی به این ادمای جدید نداشتم قرار شد بریم و دوستاش رو بهم نشون بده. ۴تا مرد که یکیشون اسپانیایی بود و ۳تاشون ایرانی (در واقعیت چنین دوستانی نداره). و اینکه جدیدن یه ماشین مشکی خریده، در خوابم سوار اون ماشین بودیم، اون می روند و من صندلی عقب نشسته بودم. از جلوی دوستای جدیدش رد شدیم، مرد اسپانیایی زمانی که همسرم نمی دید، برای من زبونشون در اورد.(به حالت لاس زدن). بیشتر مطمئن شدم که ادمای کثیفی اند. دور زدیم که برگردیم پیش این مردها. اما من پیاده شدم و گام زنان می اومدم، همسرم با ماشین هم اهنگ با من دنبال جای پارک می گشت. بهش گفتم تندتر برو، اونم گازشو گرفت و منو قال گذاشت و رفت پیش دوستاش. در خوابم داشتم فکر میکردم که باید به این رابطه ناسالم پایان بدم. به خودم می گفتم: مهم نیست که الان همه می دونن، بهتره تمومش کنم... می بخشید طولانی شد و سپاس
فریبا هراتی
: سلام. شما به این فکر می کنید که در زندگی تان بر سر چه مسائلی باید سازش کنید و چطور می توانید با شرایط جدیدی که پیش رو دارید وفق پیدا کنید؛ چه توافقاتی با همسرتان می توانید داشته باشید و گاهی اوقات برای اینکه همه چیز در آرامش باشد و صلح و صفا حفظ شود، باید با توده ی مردم کنار بیایید. شما می دانید که در مسیر درستی قدم گذاشته اید و می خواهید بروید سر زندگی تان ولی به تمام ارتباطاتی که شما در آینده با دیگران می توانید داشته باشید؛ فکر می کنید. به اینکه آیا این رابطه را می توانید به خوبی حفظ کنید و این رابطه باعث بالا رفتن شما می شود و یا به ناامیدی شما ختم خواهد شد. شما از اسارت و محدودیت های احتمالی نگران هستید و با وجودی که می توانید قضاوت خوبی نسبت به مسائل داشته باشید، اما تصمیماتتان را از روی احساس قلبی تان اتخاذ می کنید. احساس می کنید که این مشکل شماست که به تنهایی همه ی معضلات احتمالی آینده را حل کنید و شاید همسرتان در آینده آنقدر که انتظار دارید، نتواند از شما حمایت کند و مشغولیات زندگی او را از درک آنچه که شما در دلتان احساس می کنید، منحرف کند. او در محیطی زندگی می کند که برای خودش عادیست ولی شما هنوز با آن سازگار نشده اید و نیاز به توجه و حمایت دوچندان دارید و همسرتان خود بخود نخواهد توانست زندگی نرمال خودش را کنار بگذارد و به احساس عمیق ترس در دل شما پی ببرد. شما از این کار او عصبانی خواهید شد. مردم در اجتماعی که شما قصد دارید به آنجا مهاجرت کنید، دو دسته خواهند بود. عده ای آرام و خونسرد و عده ای مضطرب و یا با هیچانات سیاسی و اجتماعی قویتر. شما هم دوست دارید که آرامش داشته باشید ولی نمی دانید که اخر و عاقبت کار چه خواهد شد و سعی می کنید که پیشرفت ثابت و آهسته ای به سمت اهدافتان داشته باشید. در قسمت دوم خوابتان همسر شما 3 قسمت از توجهش به سمت درک شماست و سعی می کند که مطابق با روحیات شما خودش را وفق دهد ولی به ناچار بخش چهارم از احساسات او، با فرهنگ شما تضاد دارد. او سعی خواهد کرد که خیلی جدی و قوی و با اراده کنترل زندگی تان را به دست بگیرد و همین یک بخش تضاد فرهنگی شما برای شما گران تمام می شود. شما شاید فکر کنید که با قهر کردن با او می توانید او را مجاب کنید که همه ی 4 وجه شخصیتی اش را مطابق شما تنظیم کند ولی او اینکار را نخواهد کرد. شاید فکر کنید که نظرات شما برای او مهم نیست. همسر شما می خواهد مثل شما آرامش داشته باشد ولی اگر به او بگویید که برود و مجاب به این شود که تصمیمات عجولانه ای برای زندگی اش اخذ کند، او هم همینکار را خواهد کرد و نمی خواهد که درگیر یک سری عادات بی نتیجه شده و فکرش را ناراحت کند؛ و شاید مسیر دیگری را در زندگی اش انتخاب کند. بنابر این خواب شما به شما می گوید که اگر قصد دارید با او زندگی کنید باید 50-50 به پای هم با تمام اختلافات فرهنگی تان کنار بیایید. سعی نکنید که او را وادار کنید که تمام و کمال، همانی باشد که شما می خواهید چون اینکار، او را فراری خواهد داد. تشکر از همراهیتون.