تعبیر خواب فرار کردن
اگر کسی خواب دید از چیزی فرار می کند، دشمنی را مغلوب می کند.
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن گریختن دلیل شادی است، وقتی که فریاد و زاری نکند. اگر فریاد کند، دلیل مصیبت است.
محمد ابن سیرین می گوید: گریختن درخواب، دلیل رستگاری است.
جابر مغربی می گوید: اگر دید مردان از زنان می گریختند، دلیل که بیننده از شخص بزرگی می ترسد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
sami mt : سلام خانم هراتی عزیز،صبح برفیتون بخیر.دیشب خواب دیدم که از دست یه پسر فرار میکنم و یه جایی مثل درمانگاه هستم (فقط اونجا حضور داشتم نمیدونم به چه دلیل) یه راهرو بلند بود که هر دو سمتش اتاقک های با دیوار کوتاه داشت و پرده داشت و 2 تا دختر بچه دوقلو خواستن که یه کار درمانی براشون انجام بدم و من رفتم از یه پرستار کمک گرفتم . اون دو تا دختر بچه دست منو میکشیدن به سمت ته راهرو انگار نقشه داشتن که منو برسونن به اون پسر من متوجه شدم و با یکی از اون دختر ها تو یکی از این اتاق ها پنهان شدم و به دختر بچه گفتم که صدات در نیاد حتی نمیزاشتم نگاه کنه و همینجوری که پنهان شده بودم دیدم که اون اقا توی راهرو به دنبال منه ،بعد انگار تو خونمون بودم و یه شلوار جین جذب توسی نو دارم میپوشم انقدر عجله داشتم برای فرار که فرصت نشد شلوار کامل پام کنم و قد شلوار از من بلند تر بود چون تا بالا نکشیده بودم و یه لباس عروسی پوشیده بودم که فقط دامنشو پوشیده بودم و حتی فرصت نشد بالا تنه اش را تنم کنم و یه مقنعه سفید سرم بود از خونه با عجله زدم بیرون و رفتم خونه همسایه پنهان بشم در خونه همسایه شلوغ بود انگار عروسی بود یکی داشت اسفند دود میکرد داخل حیاط شدم یه عالمه پارچه سفید مثل ملحفه از بند رخت آویزون بود من رفتم سمت زیر زمین،کنارش یه دستشویی بود من اونجا پنهان شدم انگار تو اونجا هم شلوغ بود ادم ها تو پله ها نشسته بودن و اون آقای هم که دنبالم بود اونجا نشسته بود خیلی پسر خوشگل و خوش تیپ و خوش هیکلی بود، عین ورزشکارها بود بعد یه آقایی تو دستشویی گفت از اونور برو بیرون که نبینتت دوباره از پله ها رفتم بالا که از خواب بیدار شدم که ساعت 5:30 صبح بود
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما از پذیرش مسئولیت کار خودتان فرار می کنید یا رابطه و موقعیتی برایتان پیش می آید که از آن فرار می کنید. شما نوعی کشمکش درونی با خودتان دارید و نمی توانید درست تصمیم بگیرید. دمدمی مزاج شده اید و گاهی تصمیمی می گیرید ولی همزمان با تصمیم خودتان مخالف هستید. گاهی اوقات احساساتی رفتار می کنید و گاهی سعی می کنید که منطقی باشید. نشان می دهید که فکرتان آرام است و خونسردید اما حرص و جوش می خورید و فکرتان را ناراحت می کنید. شما می خواهید وانمود کنید که آرامش کامل دارید اما اخر سر یاد می گیرید که سر باورهایتان برای پیشرفت در زندگی سازش کنید و اعتقادات تان را زیر سوال می برید. تشکر از همراهیتون.
fahime : چرا خواب بنده تعبير نميشه
فریبا هراتی
: شما در نوبت بودید و صدها نفر هر روز خواب ارسال می کنند پس انتظار نداشته باشید که خیلی زود پاسختان را دریافت کنید. هر چند که نوبت شما 1 دقیقه پیش بود و خوابتان تعبیر شد.
fahime : سلام .من چند وقته همش خواب ميبينم روي پشت بام هستم و از دست كسي فرار ميكنم كه يا من را پيدا نميكننن يا كاري به من ندارن .ديشب خواب ديدم روي پشت بام نشسته بودم با دوستام و دوستم براي كسي تتو ميزد همون موقع پليس رسيد من از بالا نگاه كردم ديدم پليس أمده وسايلم را جمع كردم و فرار كردم و تصميم داشتم از پشت بام به داخل حياط بپرم .بعد از اونً امدمً روي كُوهي و از اونجا وقتي ديم دنبالمه از كوه پايين اومدم
فریبا هراتی
: سلام. شما به اوج موفقیت خواهید رسید. اگر دوست شما در بیداری تتو کار نیست، او سلایق و تجارب عجیب و غریبی دارد که می خواهد نسبت به دیگران متفاوت باشد ولی از سوی جامعه به روش زندگی او مثبت نگاه نمی کنند. شما نمی خواهید درگیر مشکلات باشید و یا مسئولیت کارهایتان را بپذیرید و نمی خواهید که دیگران شما را محدود کنند و نظراتشان را به شما تحمیل کنند. شما با چالشی مواجه خواهید شد ولی ختم به خیر خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
فاطي : سلام خواب ديدم هوا قرمز و دريا مواج بود داشتم فرار ميكردم چون اب ميخواست وارد خونه بشه موقع فرار يه نفر ميخواست منو بكشه و دنبالم بود با چنگال حمله ور شد و يه دوست تو خواب باعث نجاتم شد و اون شخص دوستمو كشت ولي من با چنگال تو چشاش زدم و فرار كردم ولي بازم دنبالم دويد تا اينكه سوار ي اتوبوس شدم و خواهش كردم فرار كنيم ولي طرف همچنان دنبالم بود تا اينكه راننده پياده شد ولي فكر كنم راننده رو هم كشت و من پشت فرمون نشستم كه فرار كنم و بعدش از خواب بيدار شدم .
تعبير خوابم چيه؟! ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. خطری نزدیک شماست و احساسات منفی زیادی شما را تعقیب می کند. احتمال دارد پایان یک دوره برایتان فرا رسیده باشد. شما در مورد ایده ها و پیشنهاداتی که به شما می شود، خیلی مشکل پسند و باریک بین هستید. شما گول شرایط را نمی خورید ولی دوست شما ساده لوحی می کند و قربانی شرایط می شود اما شما سعی می کنید که بینش و درکتان را بالا ببرید و از مشکلات خلاص شوید. شما سعی می کنید که همرنگ جماعت شده و خودتان را به تقدیر بسپارید ولی این کار باعث حل مشکلات شما نخواهد شد. بنابراین شما تصمیم می گیرید که کنترل و هدایت زندگی خودتان را به دست بگیرید. شما فرصت های کمی برای پیشرفت و بهتر کردن زندگی تان دارید و هر کاری که مسئولیت آن زیاد باشد و مزدش کم را قبول می کنید تا از شر خطراتی که شما را تهدید می کند، خلاص شوید. تشکر از همراهیتون.
hana : سلام خانم هراتي عزيز
من ديشب تو خواب ديدم در يه مكاني كه نميشناسم در واقعيت هستم ولي احساس ميكردم خونه مادر شوهرم هست ووپسراش وخانوادهههاشون اونجا زندگي ميكنند خونه ويلايي بزرگي بود من تو ته يه اتاق فكر ميكنم در حال صاف كردن يه قاليچه بودم جاري كوچيكم كه در واقعيت خيلي من رو اذيت كرده بهم نزديك شد (تو خواب چهرش با خودش كمي فرق داشت چهرش كمي سبزه تر وقدش كمي كوتاهتر از خودش وكلا از خودش بچه تر به نظر ميرسيد) ومتوجه شد كه من دارم خيلي اروم گريه ميكنم من اول خواستم كه صورتم روپنهان كنم ولي صورتم كامل از اشك خيس بود وبرام مهم نبود كه بفهمه خواست براي ارامش من پشتم رو ماساژ بده ولي يه دفعه ناخن يه انگشتش رو به پشتم فشار داد ومن از اين كارش خيلي ناراحت شدم وبهش پرخاش كردم وقتي برگشتم ديدم يه خانمي تو استانه در ايستاده در واقعيت نميشناسم ولي تو خواب فكر ميكردم كه بزرگ خانواده هست واز اينكه ايشون اين صحنه رو از نزديك ديده بود خيلي خوشحال بودم وازشون خواستم پيش مادرشوهرم (كه تو واقعيت مرده ) وبقيه به نفع من شهادت بده تا همه بفهمن كه ايشون بي دليل من رو اذيت ميكنن اون خانم اومد وشهادت داد وهمه حق روبه من دادن ومن گفتم اگه اين خانم روبيرون نكنيد (چون فكر ميكردم از فتنه هاي اون در امان نيستم) والا من از اينجا ميرم رفتم داخل يه اتاق نشستم بيرون از اتاق هياهو بود صداي بازي بچه ها مي اومد همه بيرون در حال تدارك غذاي زيادي براي شام بودن يكي اومد گفت باز خانواده جاريت قشون كشيدن براي دعوا اومدن (البته تو واقعيت هم همينجوري بودن) از بيرون صداهاي زيادي ميشنيدم يه لحظه از جلوي در دخترم رو از بين بچه ها اوردم داخل نميدونم ديگه تو اين قسمتهاي خوابم با اينكه همه چي رو ميديدم چرا فكر ميكردم كورم رفتم توي يه انباري چند تا كيف سامسونت واداري بود كه ميدونستم براي برادر شوهر بزرگم هست دنبال شناسنامم ميگشتم پيداش نكردم وبه خودم گفتم فعلا فرار كنم تا كسي من رو نديده بهتره بعدا شوهرم شناسنامه هام رو مياره واز اونجا فراركردم به همراه دخترم نگران بودم دنبالم بيان پيدام كنن ازيه جا رفتم چند تا شبيه يه كوچه بود ولي پر مغازه بن بست بود بعد يه كوچه پيدا كردم كه راه داشت واز خواب بلند شدم ( درواقعيت به خاطر اذيتهاي جاريم به خواست همسرم چندين سال هست با كل خانواده شوهرم قطع رابطه هستيم)
فریبا هراتی
: سلام. شما در شرایط روحی و احساسی جدیدی قرار می گیرید. روح مادر شوهرتان شاد. جایگاه او در آخرت خوب است و در رفاه زندگی می کند و شما سعی می کنید که زمینه ی زندگی صادقانه و یکدستی داشته باشید و مشکلاتتان را حل کنید. جاری شما مرموز است و احساسش را بروز نمی دهد و احترامش نسبت به قبل کمتر شده و بچه گانه برخورد می کند. شما نمی توانید نگرانی ها و ناراحتی هایتان را مخفی کنید و جاری تان وانمود می کند که می خواهد از شما پشتیبانی و حمایت کند ولی برای دفاع از خودش پشت سر شما ممکن است حرف بزند. خداوند نیت ها و کارهای همه را می بیند و الان مادر شوهرتان می داند که شخصیت واقعی شما چیست و شخصیت واقعی جاریتان چگونه است. شما می خواهید این قائله را ختم کنید و تکلیفتان را مشخص کنید. شما نمی توانید درک کنید که باید چکار کنید و هویت خودتان را دست کم گرفته اید و فکر می کنید که به تنهایی از پس مشکلاتتان بر نمی آیید. شما فکر می کنید که کاش می شد از برادر شوهرتان راهنمایی بگیرید. اما نمی توانید از او هم راهنمایی بگیرید و هر کار می کنید می خورید به بن بست و راه چاره ای نیست. این خواب شما در واقع مربوط به گذشته است و اینکه چه وقایعی رخ داده که شما مجبور به قطع رابطه با آنان شده اید. تشکر از همراهیتون.
Mansoure : سلام .من رابطه ام رو كه چند وقت باهم قهر بوديم رو دوباره شروع كردم ولى خوب نيست زياد، ديشب خواب ديدم كه با دوست پسرم با هم هستيم جا خونه اونه، بعد يه پسرى كه مياد از يه اتاق بيرون مى گه فاميلشونه بايد برسونم جايى،بعد من سوار يه ماشين وانتى كه پشتش اتاقك داره مى شم اونم سوار ماشين خودش،راه مى افتيم، ولى شهرپره از دايناسور كه وحشين، بكى از اونا كه خيلى بزرگ هست دنباله منه، حمله مى كنه به ماشين منم پشت خيلى ترسيدم،تا در ماشين رو مى كنه، ماشين با سرعت داره مى ره كه يه تيكه از در كنده مى شه مى خوره به اون دايناسور مى ميره، جلوتر ماشين نمى دونم چى مى شه خراب مى شه من پياده مى شم دنبال يه جاى امن مى گردم مى رم تو يه جوبى كه پره آبه تا پيدام نكن ، زنگ مى زنم به دوست پسرم مى گم كه تو راه موندم ولى نمى دونم قطع مى شه يا قطع مى كنه، بعد هر چى سعى مى كنم دوباره بگيرمش نمى تونم ترسيدم شماره رو اشتباه مى گيرم،،، مى پرسم از آدماى اونجا چجورى برم تهران مى گن ديگه نمى شه رفت تهران ....
فریبا هراتی
: سلام. شما نتوانسته اید مسائل و مشکلات قدیمی تان را با دوست پسرتان به طور کامل حل کنید و همان نگرشهای قدیمی که قبلا ناراحتتان می کرده هنوز هم شما را در زندگی تان تعقیب می کند. شما می ترسید که دوست پسرتان شما را نیاز نداشته باشد. دوست پسر شما و شما طرز فکرهایتان با هم تناسب ندارد. شما به او خیلی فکر می کنید و او به شما کمتر اهمیت می دهد و دنبال گشایش کار خودش است. شما خاطرات قدیمی تان را به دوش می کشید و مسئولیت حمایت و کنترل زندگی خودتان را به دست می گیرید و از او تبعیت و پیروی نمی کنید. شما از رازها و نگرانیهایتان برای دیگران گفته و د درددل می کنید و حریم خصوصی تان را می شکنید. ارتباط شما با همدیگر قطع خواهد شد و شما نخواهید توانست به آرمانها و اهداف بالایی که در رابطه با او دارید، برسید. تشکر از همراهیتون.
پیمان : سلام من خواب دیدم که یه جای سری رفتم یه چیز خیلی مهم بود اونو بردارم من رفتم اونجا بعد رفتم اونو برداشتم رفتم بیرون بدون اینکه گیر بیوفتم از پشت نگهبانا فرار کردم بعد رفتم تو مدرسه درس میدادم بعد خواستیم با چندتا از بچه ها پروژه انجام بدیم بعد با چندتا از بچه هایی که بهشون درس میدادم قرار شد باهاشون رو پروژه کار کنم یکی از اونجا تو همونجایی که گفتم زندگی میکرد که اخرش فامیل زن داییم دراومدن خونشون خیلی قشنگ بود یه جای امنیتی بود زیر زمین در اخر من و داییمو بابام از اونجا اومدیم بیرون از یه راه زیر زمینی با ماشین رفتیم یه جایی بود بسته دنبال راه بیرون بودیم که پیدا کردیم و اخرین دفه نزدیک بود گیر بیوفتم که کاپیشنمو موبایلمو جا گذاشته بودم یه زنه باهام اومد که ببینه راست میگم یا نه چون موقع بیرون رفتم دو نفر نگهبان بودن که فک میکردم گیر میوفتم زنه اومد گفت که تو اینجا چی کار میکنی که رفتیم سمت خونه فامیلامون که بعد شهادت اونا که این اشناس گذاشت برم از یه پل هوایی رد شدم که برم سمت مترو بممنونمرای ویلچریا بود جاش منم از اونجا رفتم یه معلول داشت به سختی میرفت بالا میخواستم کمکش کنم که از خواب پریدم ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. فرصت جدید یا رابطه ی جدید و هیجان انگیزی در زندگی بیداری شما رخ خواهد داد و نگرش جدیدی نسبت به مسائل پیدا خواهید کرد. شما بلد هستید که چطور باید از فرصت های جدید استفاده کنید و اهدافتان را عملی کنید. شما و دوستانتان با هم احساس همفکری زیاد خواهید کرد و رازهایتان را با هم در میان خواهید گذاشت. پدر شما حامی و راهنمای شماست و با او مشورت می کنیدو باعث می شود که احساس حمایت و پشتیبانی بیشتری در زندگی تان داشته باشید. شما به ثروت می رسید. زندگی تان متحول خواهد شد و خیلی سریع به اهدافتان خواهید رسید و شما هم به نوبه ی خودتان به کسانی که احتیاج به یاری و پشتیبانی شما دارند کمک خواهید کرد که در زندگی شان پیشرفت کنند. تشکر از همراهیتون.
سید علی : سلام، من جلوتر از همسرم از یک ماشین ون سفید فرار میکردیم ، میدونستم که عده ای داخل اون ماشین قصد آسیب به ما دارن و از خانومم میخواستم تند تر بدوه با خودم میگفتم تو هیچ چیزت نمیشه اما خانومت میمیره ، تا اینکه ماشین ون به ما رسید و دو مرد از اون خارج شدن و به طرف هردوتای ما شلیک کردن و تیر هم به هردومون اصابت کرد و من از شدت ترس و اظطراب بیدار شدم . ممنون
فریبا هراتی
: سلام. شما از دور همی های خانوادگی و ارزشهای خانوادگی و مسئولیت تامین رفاه و مایحتاج کل خانواده فراری هستید. نمی خواهید یا نمی توانید مسئولیت های مراقبت از کل خانواده (پدر مادر فامیل) را به عهده بگیرید و هر قدر هم آنها خوب باشند، شما می خواهید به فکر خودتان و زندگی و رفاه خودتان باشید و این قید و بندهای خانوادگی خانمتان ( با وجودی که آدمهای خوبی هم هستند) شما را فراری داده. به خانمتان هم می گویید که مثل شما فکر کند. در عین حال خانواده تان شما را دوست دارند و می خواهند کارها و زندگی تان را طبق دستورات آنها عملی و مدیریت کنید. هر دوی شما بالاخره مجبور می شوید به بعضی از خواسته های خانواده تان تن بدهید :)))))) سخت نگیرید. تشکر از همراهیتون.
Sara : سلام در واقعیت بتازگی کلاس زبان انگلیسی ثبتنام کردم بعد خواب دیدم رفتم خونه ی معلم زبانم که البته خودشون در واقعیت مدیر موسسه زبان هستن... خواب دیدم رفتم خونش یه دختر کوچولو داره تو خونش میگردم به وسایلش نگاه میکنم دخترش یه اتاق پر از وسایل سفید سلطنتی با لبه های طلایی داره بعد کلی دختر هم سن منهم اونجا بودن ولی بمن یه توجه خاصی داشت در واقعیت دختر با حجابی نیستم ولی بین اون همه دختر من یه مقنعه سفید با چادر سفید گل گلی رو سرمه و میخندم و ب دخترای دیگه نگاه میکنم ... بعد انگار در جای دیگه هستم انگار چند نفریم که یه سری ادم یا دقیق یادم نیست یه موجودایی دنبالمون میکنن و هممون در حال فراریم یه جا یه قایق پیدا میکنم سعی دارم فرار کنم یهو مسیح اون خواننده معروف ایرانی رو میبینم ک همراهمه با هم در حال فراریم یه لحظه انگار اون افراد نزدیک بود من رو بگیرن و بیافتم تو دریاچه ناخوداگاه میپرم و به گردنش اویزون میشم میپرم اون سمت بهش میگم واقعا عذر میخوام چون نزدیک بود من رو بگیرن بهتون اویزون شدم بعد بغلم میکنه بلوز تنش نبود و دقیق یادم نیس فکر کنم همو میبوسیم.
فریبا هراتی
: سلام. معلم شما به موفقیت های زیادی در زندگی اش رسیده و البته این برای او تازه شروع کار است. شما احساس می کنید که می توانید خودتان را در زندگی بالا ببرید و گشایش کار داشته باشید و از این جهت به خودتان افتخار می کنید و خودتان را بالاتر از دیگران می دانید. باید دقت داشته باشید که نسبت به مسائل احساسی عاقلانه فکر کنید و خودتان را درگیر موضوعات احساسی نکنید چون در غیر اینصورت از موفقیت شما کاسته خواهد شد. شما البته عاقلانه فکر خواهید کرد و سعی می کنید که آوازه ی خوش نامی و عقل شما به دیگران برسد و شما را نادان و احساساتی تصور نکنند. شما خودتان را از شر افکار منفی و نادانی ها در سایه ی عقلانیتی که دارید حفظ خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
یاسمن : با سلام و احترام.من و همسرم توی ماشین داشتیم میرفتیم.من برای انجام کاری وارد یک ساختمان شدم.بعد خودمو همسرم رو دیدم که وارد یکی از واحد های اون ساختمان شدیم.یک نفر اونجا خواب بود و ما پشت ستون بودیم که مارو نبینه.انگار شخصی که میخواستیم ببینیم یا چیزی که دنبالش بودیم ، نبود.بعد اون شخص بیدار شد و دیدیم دو نفر هستن انگار ،ما هم رفتیم بیرون و در رو محکم بستیم.برای همین فرار کردیم که ما رو نبینن.همسرم کفشش رو پوشید اما من گرفتم دستم کفش هامو(اسپورت سفید بود)و با عجله از پله ها اومدیم پایین.چند طبقه پایین اومدیم من دکمه آسانسور یکی از طبقات رو در همین حین زدم که اونا گمراه بشن.بعد رسیدم به حیاط.من خواستم کفشم رو بپوشم که باز گفتم ولش کن وقت گیر هست.دوباره گرفتم دستم.یک نفر غریبه که یک لیوان یبار مصرف پلاستیکی دستش بود و تهش کمی آب بود میگفت من این رو قیچی میکنم که آبش بریزه ولی به شما نمیدم.داشتیم از خیابون رد میشدیم که بریم تو ماشین که بیدار شدم.(من در واقعیت از یک شرکت پول طلب دارم که هر چی به منشی و ...زنگ میزنیم جوابگو نیستنن ایا به این خواب مرتبطه؟)
فریبا هراتی
: سلام. احترام متقابل. شما و همسرتان می خواهید ایده ای را که در ذهنتان دارید را عملی کنید و شاید از کسی کمک بگیرید که به واسطه ی او بتوانید به حقی یا به خواسته تان برسید. اما نقشه ی شما عملی نخواهد شد و کسی که می خواهید از او حقتان را بگیرید متوجه نقشه ی شما خواهد شد. شما احساس خواهید کرد که جاپای قرصی در موقعیتی که در آن قرار گرفته اید ندارید و شما سعی می کنید که از مواجه با موقعیتی که برایتان دردسرآفرین بشود فرار کنید. کسی که خودش را دوست شما جا می زند، متقلب و غیر قابل اعتماد است و هیچ کمکی به شما نخواهد کرد. نقشه ای که برای رسیدن به پولتان به شما پیشنهاد می کنند عملی نیست. بله مرتبط با مشکل مالی شماست. تشکر از همراهیتون.