تعبیر خواب فرار کردن
اگر کسی خواب دید از چیزی فرار می کند، دشمنی را مغلوب می کند.
امام صادق (ع) می فرماید: دیدن گریختن دلیل شادی است، وقتی که فریاد و زاری نکند. اگر فریاد کند، دلیل مصیبت است.
محمد ابن سیرین می گوید: گریختن درخواب، دلیل رستگاری است.
جابر مغربی می گوید: اگر دید مردان از زنان می گریختند، دلیل که بیننده از شخص بزرگی می ترسد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
sami mt : سلام خانم هراتی عزیز خسته نباشید ممنون میشم اگه متن این پیامم در سایت گذاشته نشه.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. چشم زدن خرافه نیست. بعضی از مردم افکار منفی زیاد و حسادت هایی دارند که نمی توانند خوشبختی و رفاه دیگران را تحمل کنند و انرژی های منفی مخربی از خودشان نشان می دهند. بدن انسان مانند یک آنتن قوی عمل می کندو همه ی این امواج را جذب می کند. برای دفع چشم زخم باید ان یکاد بخوانید و اسفند دود کنید. آیت الکرسی بخوانید صدقه بدهید و اگر وسعتان می رسد یک مرغ بگویید برایتان قربانی کنند و گوشتش را به فقرا ببخشید. یا می توانید یک تخم مرغ دور سرتان بچرخانید و سپس در کیسه ای قرار دهید و به زمین پرت کنید تا بشکند. انشالله چشم زخم از شما دور خواهد شد. تشکر از همراهیتون.
sami mt : سلام خانم هراتی عزیز صبحتون بخیر دیشب خواب دیدم که توی پیاده رو داشتم راه میرفتم معلم زبان چند سال پیشم با یه آقا پسری داشتن راه میرفتن و من مخواستم تند تر برم و فشار زیادی به پاهام میوردم اما چون سربالایی بود نمیتونستم با سرعت برم از معلمم و اون آقا زدم جلو بعد وارد دانشگاه شدم تو یه کلاس دو نفر میخواستن کاری بکنن در و قفل کردن بعد گفتن با وجود من در اونجا کسی نمیتونه بهشون شک کنه یهو کلاس شلوغ شد همه نشسته بودن من اومدم بیرون تو حیاط متوجه شدم چند نفر دنبال من هستن و من فرار کردم اونا هم به دنبالم از راهرو و دستشویی گذشتم اما در خروجو پیدا نمیکردم همه جا تاریک بود یهو تو حیاط یه ون دیدم چند نفر با اسلحه اونجا بودن، مامان و بابام هم اونجا بودن و من نگران مامانم بودم که تو اون شلوغی کسی چیزی به مامانم نزنه (مامانم چند ماه پیش عمل قلب باز نجام دادن) رفتم با مامانم سوار ون شدیم یه کتاب دادن دستم گفتن بخون و دوباره یه کتاب دیگه دادن، بخش دیگه خوابم این بود که بیرون بودم و یه روسری زرد و نو خوشگلی دستم بود و دوستم یه شال توسی داشت گفت اینو سرت کن که جلب توجه نکنه انگار هنوز دنبالم بودن، رفتم داخل یه خونه ای که یه خانم یه بچه داشت بچه رو گرفتم تو دستم نگاه به صورتش کردم بچه یه عالمه چشم تو صورتش داشت مثل کیبورد کامپیوتر بعد بچه رو گذاشتم رو تخت و گفتم خدایا شکرت خدا هر کسی و یه جور می آفرینه وقتی از اون خونه اومدم بیرون یه ساعت پشت دستم راستم بود که مال من نبود نمیدونم چجوری پشت دستم بود تو خیابون دوستام و دیدم یکی از اونها ساعتو دید گفت مبارکه ساعتت مارکش کاسیو یه نگاه به مارکش کردم دیدم کاسیو
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما سعی می کنید که در مسیر زندگی تان به صورتی پیوسته و آهسته مراتب ترقی و پیشرفت را طی کنید و می خواهید که از کسانی که قبلا از شما در زندگی دانش و درک بیشتر و امکانات بالاتری داشته اند هم جلو بزنید و با ایشان رقابت کنید. درک شما بالاتر خواهد رفت و باید مراقب باشید که به هوای صمیمیت با شما، سرتان را کلاه نگذارند و کاری نکنند که تقصیرها را گردن شما بیاندازند. شما از مواجهه با مشکلات خودداری می کنید و سعی می کنید که بی دردسر زندگی کنید. زندگی شما با تحولی روبرو خواهد شد و شرایط سختی پیش رو دارید و باید مراقب باشید که مادرتان دچار استرس و تنش های عصبی ناشی از این دوران نشود. باید سعی کنید که در امنیت و آرامش فضای خانواده تان زندگی کنید و دانشتان را بالا ببرید. شما شخصیتی روشنفکر دارید و افکارتان را با دیگران مطرح می کنید ولی عاقلانه است که سعی کنید که کم حرف و خوددار باشید و با هر کسی قاطی نشوید تا برایتان مشکلی به وجود نیاید. کاری نکنید که همه بگویند که شما روشنفکر هستید ولی سرتان را از دست بدهید!!! شما هدفی را دنبال می کنید که اگر دست به انجام آن بزنید همه ی چشمها روبه شماست و شما را تحت نظر خواهند گرفت. کسی سعی می کند که به عنوان روشنفکر و مترقی با شما دوستی کند و از منطق برایتان بگوید. تعبیر دوم قسمت ساعت در خوابتان این است که به نفع شماست که قدر وقتتان و فرصتی را که در دست دارید را بدانید و نگذارید که منطق تان از دست برود و با انجام احساساتی کاری، خودتان را به دردسری بزرگ نیاندازید. هر قدر هم که این کار مدرن و همه پسند به نظر بیاید منطقتان را زیر با نگذارید. تشکر از همراهیتون.
فاطي : سلام خواب ديدم هوا قرمز و دريا مواج بود داشتم فرار ميكردم چون اب ميخواست وارد خونه بشه موقع فرار يه نفر ميخواست منو بكشه و دنبالم بود با چنگال حمله ور شد و يه دوست تو خواب باعث نجاتم شد و اون شخص دوستمو كشت ولي من با چنگال تو چشاش زدم و فرار كردم ولي بازم دنبالم دويد تا اينكه سوار ي اتوبوس شدم و خواهش كردم فرار كنيم ولي طرف همچنان دنبالم بود تا اينكه راننده پياده شد ولي فكر كنم راننده رو هم كشت و من پشت فرمون نشستم كه فرار كنم و بعدش از خواب بيدار شدم .
تعبير خوابم چيه؟! ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. خطری نزدیک شماست و احساسات منفی زیادی شما را تعقیب می کند. احتمال دارد پایان یک دوره برایتان فرا رسیده باشد. شما در مورد ایده ها و پیشنهاداتی که به شما می شود، خیلی مشکل پسند و باریک بین هستید. شما گول شرایط را نمی خورید ولی دوست شما ساده لوحی می کند و قربانی شرایط می شود اما شما سعی می کنید که بینش و درکتان را بالا ببرید و از مشکلات خلاص شوید. شما سعی می کنید که همرنگ جماعت شده و خودتان را به تقدیر بسپارید ولی این کار باعث حل مشکلات شما نخواهد شد. بنابراین شما تصمیم می گیرید که کنترل و هدایت زندگی خودتان را به دست بگیرید. شما فرصت های کمی برای پیشرفت و بهتر کردن زندگی تان دارید و هر کاری که مسئولیت آن زیاد باشد و مزدش کم را قبول می کنید تا از شر خطراتی که شما را تهدید می کند، خلاص شوید. تشکر از همراهیتون.
Maryam : سلام بانوی عزیز.من خواب دیدم که از اداره شادان بیرون امدم و جلو ادارمون بجای خیابون کوچه بود از جلوی مسیول نقلیه اداره رد شدم( اتفاقا همسن شوهرم هست )بهم گفت کاری نداری گفتم نه و رفتم سمت ماشینم که جلوم یه پیکان دیدم و توش شوهرم پشت رول بود و یه ادم انگار کمی لات و خلافم جلو نشسته بود .شوهرم خیلی جوانتر از الان قیافش بود و به من نگاه میگرد .(از وقتی متارکه ام و کارای جدایی انجام میدم اونو به این وضوح تو خواب ندیده بودم)زل زده بود بدون حرف .من تا دیدمش احساس ترس کردم گفتم میخواد بدزده منو.و برگستم و به سمت مسیول نقلیه مون فرارا کردم و میگفتم خدا کنه نرفته باشه و کمکم کنه .حس میکردم شوهرم با ماشین دنبالم کرد.من از ترس از خواب پریدم.(ضمنا بگم وکیل شوهرم تو دادگاه گفت طلاق نمیده و میخواد با من زندگی کنه ولی من فکر میکنم واسه فریب دادگاهه .گفت اگرم طلاق توافقی بخواد ۱۳۰ میلیون پول خسارت ازم میگیره)
فریبا هراتی
: سلام. همسر شما می خواهد شما را آزار دهد و لات بازی در می آوردو وانمود می کند که حواسش به شما هست او در واقع کم عقلی دارد می کند و اختیارات و قدرت او کم شده. شما می دانید باید چه کار کنید؟ شما باید او را ممنوع الخروج کنید و بگویید که این آقا می خواهد مرا از کشور خارج کند. بعد که گیر افتاد و نتوانست که به ایران برگردد، بروید بگویید که من طلاق می خواهم و مهرم را هم می بخشم و به این دلیل طلاقتان را راحت به شما می دهند. یک ریال پول به این دزد پرداخت نکنید. تشکر از همراهیتون.
kimia : سلام خانوم هراتی عزیز .روزتون پر برکت.خانوم هراتی عزیزم تعبیر این خواب خیلی برام مهمه چون این خواب رو من بصورت های متفاوت چند بار دیدم .خواب دیدم یجایی هستم که زمینش بصورت نیم دایرست و بزرگه و تخت های چوبی تفریحی هست که مردم روش نشستن و و بالای سرمون اکواریم بزرگ بصورت همون زمین نیم دایره که منتظریم چیزیو ببینیم.همسرم کمی اونطرف تر نشسته بلوز سفید تنشه وانگار من بهش زیاد مهل نمیدم و قهرم ولی حواسم بهش هست (الان معمولا زیاد باهم قهر میکنیم )یکدفعه یه وال بزرگ از تو اکواریم عظیم رد شد و یه کوسه هم تو یه دهنش بود و شکار کرده بودو همه از دیدنش به وجد اومدن یکدفعه یه کوسه دیگه اومد و با دهن ضربه ای به اکواریم زد و ترک برداشت ولی کسی جدی نگرفت ومن فهمیدم جدیه چند ثانیه از بقیه زودتر پاشودم بلند گفتم الان میشکنه و فرار کردم به سمت ورودی و میدونستم همسرمم داره میاد ولی نمیتونستم برگردم حتی یه ثانیه.یسری پله بود رفتم بالا و از در خارج شدم و وارد کوچه باریکی شدیم که به سمت راست پیچیدم و همینکه من از کوچه خارج شدم اکواریوم که شکسته بود کلا زمین نشت کرد و همه لای گل و لای موندن و تنها کسی که از این سمت اومد بیرون من بودم شروع کردم یدونه یدونه افرادی که رویه همن نجات بدم هفت هشت نفرو که همه زن و دوتا پسر نوجون در اوردم یکی از همسرم خبر داشت با گریه گفت حامد داشت میومد اما یکدفعه کنار یه سنگ پناه گرفت دیگه ازش خبر ندارم .اومدم نفر بعدو نجات بدم یدفعه از زیر کشیده شد و دیدم کوسه تو خشکیه و همرو یکی یکی کشیده بود پایین خورده بود .کوچه در داشت سریع دروبستم و به چند نفری که نجات داده بودم گفتم بدویین فقط سر خیابون میدونیستم تا اونجا نمیتونه بیاد .ممنون عزیزم همسرم برام مهمه شاید اگه کنارم بودو قهر نبودیم اونم بامن نجات پیدا میکرد
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. شما هیچ وقت نتوانسته اید با همسرتان احساس کمال و جاودانگی کنید و با موانع بسیاری در راه رسیدن به اهدافتان روبرو شده اید و زندگی تان عالی نبوده است. همسر شما ظاهری صلح طلب و متمول دارد ولی او حریص و بی پرواست و رفاه حال دیگران برایش مهم نیست و فقط به خودش فکر می کند. او احساسات منفی سخت و طولانی را در دراز مدت در وجودش نگه داشته و به نوعی تهدیدی عاطفی برای خودش و دیگران محسوب می شود. ولی رابطه یا پروزه ی بزرگی برای او پیش می آید که مدیریت کردنش خیلی سخت است و شما سعی می کنید که در مقابل همسرتان مقابله به مثل کنید و این حفاظی را که برای خودتان در نظر گرفته اید خواهید شکست و تصمیم می گیرید که این دور باطلی را که دارید بشکنید و خودتان را از سختی ها رها کنید. شما با محدودیت ها و شرایط بغرنجی مواجه خواهید شد و نگرانیها و مشکلات زیادی برای همسرتان بوجود می آید و در نهایت شما سعی می کنید که به خودتان و عاقبتتان فکر کنید و مسیر زندگی تان را از او جدا خواهید کرد. تشکر از همراهیتون.
کوروش : سلام و عرض ادب
روزتان بخیر
خواب میدیدم در یک خیابان ایستاده بودم . و بصورت اتفاقی مادرم را دیدم(حدودا یک سالی هست که با هم سرو سنگین هستیم یعنی بیشتر من بعلت اینکه ایشان بقیه اعضا خانواده رو یخاطر لجبازی ترک کرده و تنها زندگی میکنند ) گفتم اینجا چکار میکنید گفتند آمده ام این ملک را ببینم برای خرید چون ۲میلیارد بدهی دارم باید خونه را بفروشم ( خانه ای که بقیه اعضا خانواده در آن زندگی میکنند ) و اینجارو بخرم تا بدهی ها رو بدهم الان اوضاع مالی خوب نیست و حتی قیض آب و برق را هم مانده ایم . با هم به داخل یه ساختمان ویلایی بزرگ ولی قدیمی رفتیم ،مردی که بنظر بنگاه دار بود هم مارا راهنمایی میکرد و کلی از ملک تعریف میکرد و تعریف بیخودی چون اصلا ملک نمی ارزید و کهنه بود من با آن مرد که خیلی هیکل درشتی داشت بحثم شد و او به سمت من حمله ور شد من چون میدیدم زورم به او نمیرسد پا به فرار گذاشتم و در حال فرار اورا مسخره هم میکردم طوری که خیلی عصبانی شده بود و مانند یه دیو نعره زنان دنبالم میدوید توی خواب حس میکردم این بیشتر از یه بنگاهی ذینفع است که اینطور از مخالفت من ناراحت است در ضمن هنگام فرار کردن متوجه شدم که این محل مثل یه باغ بزرگی است که اطرافش دیوارکشی شده و نگهبانی هم دارد ممنون میشم تعبیر بفرمایید .
فریبا هراتی
: سلام. عرض ادب متقابل. مادر شما فکرش بسته است و ذهنش ناراحت است. او به خاطر تناقضاتی که در رفتار و افکارش داشته الان نه می تواند به زندگی با شما برگردد و نه می تواند تنها زندگی کند. او ایده ای داشته که موفق نشده که آن را عملی کند و هیچ نسبت به بهبود شرایطش در آینده، امیدوار هم نیست. اما او به خاطر آرامش، از افکار قدیمی خودش پیروی کرده و مجبور است که خودش را قوی و عصبانی نشان دهد تا شما او را به خاطر شکست در ایده هایش مسخره نکنید. شما هم نمی خواهید که با مشکلی مواجه شوید و شاید ترجیح می دهید که به جای تماس با مادرتان و حل مشکلات او، به کار او کاری نداشته باشید تا خودش سر عقل بیاید. تشکر از همراهیتون.
لاله : سلام خوبین.وقت به خیر .خواب دیدم من و مامانم تو خونه بودیم و مامانمداشت با تلفن حرف میزد. در حیاط باز بود ولی نرده داشت و نرده اش بسته بود . یه گربه ی نارنجی رنگ جلوی نرده بود . یه لحظه دیدم گربه بزرگ شد و پوستش شبیه پلنگ . ینی سرش همون گربه بود ولی بدنش قوی و پلنگ بود .وحشی و قدر تمند نرده رو کشید بالا پرید داخل خونه . من فریاد زدم و فرار کردم اتاق و در رو بستم . مامانم ولی تو پذیرایی موند و فرار نکرد.از لابه لای در هی نگاه میکردم و خیلی پر از استرس و وحشت زده بودم . وقتی به سمت در اتاق نزدیک شد و خواست به من چنگ بندازه یه لحظه کوچیک و تبدیل به همون گربه ی کوچک شد ومنم بهش یه لگد زدم . تعبیرش چی میتونه باشه ؟ خیلی ممنون
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. مادر شما شخصیتی اجتماعی دارد و با دیگران رفت و آمد می کند ولی به هر کسی اجازه ی دخالت در زندگی تان را نمی دهد. شما هم شخصیتی اجتماعی دارید و برونگرا و خوش برخورد هستید و در عین حال بسیار مصمم و قوی عمل می کنید. شما همانی هستید که هستید و با حرف این و آن خودتان را عوض نمی کنید و زود تغییر رنگ نداده و نقشتان را عوض نمی کنید اما در عین حال که قوی و شجاع و نیرومند عمل می کنید، مهربان و رئوف هم هستید. شما تا اندازه ای هم خودخواه و جاه طلب هستید و با همه ی این اوصاف؛ فکرتان آنقدر قوی هست که بتواند به روحتان تسلط داشته باشید و عقلتان را به دلتان ترجیح می دهید. می توانید پا روی دلتان بگذارید و عقلانی و خردمندانه رفتار کنید. تشکر از همراهیتون.
پیمان : سلام خواب دیدم که دارم از یه جمعی گه معتادن خیلی زیاد بودن و میدویدن مثل زامبیا منم میترسیدم یه امپولی یا چیزی بهم بزنن یا بریزن سرم بینشون منم میدویدم تا فرار کنم از دستشون یه وانت پیکان دیدم سوارش شدم و فرار کردم تا به مغازه مادرم (مادرم تو بیداری همیچین مغازه ای نداره) رسیدم ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. شما در جامعه با افراد زیادی که فقط زنده اند و راه می روند و کار می کنند ولی بسیار منفی باف و ناامید هستند در تماس هستید و سعی می کنید که کارهای سخت و زیادی را انجام دهید ولی تنها کسی که می تواند شما را درک کند و خواسته ها و احتیاجات روحی تان را بفهمد و مثل شما فکر می کند، مادرتان است. تشکر از همراهیتون
پیمان : سلام من خواب دیدم که یه جای سری رفتم یه چیز خیلی مهم بود اونو بردارم من رفتم اونجا بعد رفتم اونو برداشتم رفتم بیرون بدون اینکه گیر بیوفتم از پشت نگهبانا فرار کردم بعد رفتم تو مدرسه درس میدادم بعد خواستیم با چندتا از بچه ها پروژه انجام بدیم بعد با چندتا از بچه هایی که بهشون درس میدادم قرار شد باهاشون رو پروژه کار کنم یکی از اونجا تو همونجایی که گفتم زندگی میکرد که اخرش فامیل زن داییم دراومدن خونشون خیلی قشنگ بود یه جای امنیتی بود زیر زمین در اخر من و داییمو بابام از اونجا اومدیم بیرون از یه راه زیر زمینی با ماشین رفتیم یه جایی بود بسته دنبال راه بیرون بودیم که پیدا کردیم و اخرین دفه نزدیک بود گیر بیوفتم که کاپیشنمو موبایلمو جا گذاشته بودم یه زنه باهام اومد که ببینه راست میگم یا نه چون موقع بیرون رفتم دو نفر نگهبان بودن که فک میکردم گیر میوفتم زنه اومد گفت که تو اینجا چی کار میکنی که رفتیم سمت خونه فامیلامون که بعد شهادت اونا که این اشناس گذاشت برم از یه پل هوایی رد شدم که برم سمت مترو بممنونمرای ویلچریا بود جاش منم از اونجا رفتم یه معلول داشت به سختی میرفت بالا میخواستم کمکش کنم که از خواب پریدم ممنونم
فریبا هراتی
: سلام. فرصت جدید یا رابطه ی جدید و هیجان انگیزی در زندگی بیداری شما رخ خواهد داد و نگرش جدیدی نسبت به مسائل پیدا خواهید کرد. شما بلد هستید که چطور باید از فرصت های جدید استفاده کنید و اهدافتان را عملی کنید. شما و دوستانتان با هم احساس همفکری زیاد خواهید کرد و رازهایتان را با هم در میان خواهید گذاشت. پدر شما حامی و راهنمای شماست و با او مشورت می کنیدو باعث می شود که احساس حمایت و پشتیبانی بیشتری در زندگی تان داشته باشید. شما به ثروت می رسید. زندگی تان متحول خواهد شد و خیلی سریع به اهدافتان خواهید رسید و شما هم به نوبه ی خودتان به کسانی که احتیاج به یاری و پشتیبانی شما دارند کمک خواهید کرد که در زندگی شان پیشرفت کنند. تشکر از همراهیتون.
Asayesh : سلام وقت بخیر...من یه مدت تقریبا خواب رو هر چند روز میبینم...و پریشب خواب دیدم مثل خواب ها این موردی دیگه ...تو حیاط خلوت خونمون ایستادم و دارم حرف میزنم..یه هو اقایی رو ( که ازم خواستگاری کرده و الان خودش تقریبا کات کرده..و میگه دلیلش ربط به من نداره)پشت دیوار حیاط خلوتمون میبینم..برای اینکه من رو نبینه سریع وسایلم رو میریزم تو یک کیف مسافرتی از پله ها میرم رو پشت بوم..ولی انگار اقاهه من رو میبینه..من سریع میرم رو پشت بوم و از اون طرف میپرم پایین تو کوچه پشتی ..اقاهه هم میاد رو پشت بوم دنبالم ..من دارم فرار میکنم برمیگردمم ببینم من رو دیده فرار میکنم یا نه میبینم رو پشت بوم ایستاده داره نگاهم میکنه ..سریع سوار ماشین میشم به راننده میگم من رو ببر یه شهر دور مثلا شیراز ..ولی برمیگردم میبینم اقاهه سوار ماشین داره ماشین ما دنبال میکنه..میرسمم شیراز باز دنبالم هس..استرس دارم و ترس هی میگم خب چرا ول نمیکنه من هرچی فرار میکنم میاد..از خواب بیدار شدم...اینکه گفتم تکرار ..اخه یک مدت خواب میبینم هی دارم به همین حالت از رو پشت بوم فرار میکنم..ِِولی اینبار این اقا بود
فریبا هراتی
: سلام. جنبه هایی از زندگی شما هست که نادیده شان می گیرید و رازها یا خاطراتی دارید که نمی خواهید جلوی چشم دیگران باشد. همان چیزهایی که فکرتان را آزار می دهد و در پس زمینه ی ذهنتان نگه شان داشته اید، شما می خواهید از این افکار ناراحت کننده فرار کنید و به اوج موفقیت برسید و بروید پی خواسته ها و آرزوهای مخفی خودتان می خواهید به خوشبختی و موفقیت برسید و زود آرزوهایتان برایتان برآورده شود. هر چند وقت یکبار چیزی هست که می خواهید آن را فراموش کنید و به موفقیت و ازادی برسید و اینبار این آقا فکر شما را ناراحت کرده و نمی توانید از فکرش خلاص شوید. تشکر از همراهیتون.