تعبیر خواب فرشتگان
اگر کسی از فرشتگان را در خواب ببینیم که با چهره ای شاد به ما نگاه کرد، نشانه خیر و برکت و اگر با ترشرویی یا غمگینانه به ما نگاه کرد، نشانه رسیدن غم یا ناراحتی است. دیدن فرشتگان مقرب الهی در خواب" جبرائیل" و "میکائیل" و "اسرافیل" و "عزرائیل" در حالت شاد، برای بیننده خواب نشانه خیر و برکت است.
دیدن جبرائیل در حالت شاد، نشانه رسیدن خبری خوش، میکائیل در حالت شاد، نشانه نعمت و فراوانی رزق و روزی، اسرافیل در حالت شاد، نشانه درست و پذیرفته بودن اعمال دینی بیننده خواب و عمر طولانی و گسترش عدل و داد و دیدن حضرت عزرائیل شاد، نشانه داشتن مرگی راحت است و غمگین دیدن آنان، تعابیری برعکس دارد.
اگر کسی که بیمار است، ملائک مقرب را در خواب ببیند که بشاش و گشاده رو باشند، از بیماری شفا می یابد. وامدار، دین خود را می پردازد و ادا می کند و محبوس، از زندان رهایی حاصل می نماید. اگر این فرشتگان عبوس و گرفته و غمگین باشند، تعبیر خلاف آن است که گفته شد.
اگر تعبیر خواب خود را پیدا نکردید آن را از ما بپرسید. لطفا به موارد زیر دقت فرمایید:
لطفا هر خواب را در صفحه تعبیر خواب مرتبط با آن سوال کنید.
حتما خواب خود را با حروف فارسی بنویسید. کامنت های انگلیسی تایید نخواهند شد.
تعبیر خواب شما به صورت عمومی در بخش دیدگاه اضافه خواهد . لطفا از نوشتن ایمیل، اطلاعات شخصی خودداری کنید.
ارسال تعبیر خواب به ایمیل امکان پذیر نمی باشد و تعبیر ها فقط در سایت نوشته می شود.
تعبیرهای درخواستی در سریع ترین زمان ممکن نوشته خواهند شد اما ممکن است به دلیل درخواست های زیاد این زمان گاهی طولانی شود.
در صورتیکه خواب ارسالی شما بیشتر از ۷۵۰ کاراکترباشد، به ازای هر ۷۵۰ کاراکتر یک حق خواب از شما کسر خواهد شد!
فقط اعضای وب سایت می توانند تعبیر خواب خود را سوال کنند. اگر قبلا عضو شده اید ورود و برای ثبت نام عضویت را کلیک کنید. ورود عضویت برای دریافت تعبیر خواب از طریق تلگرام به آی دی @yotaabcom پیام دهید.
Behnaz : سلام خانم هراتی عزیزم
خیلی ممنونم از تعریف و لطف و محبتتون ،ولی شما که قایمکی اومدید به پیج من سر زدید :)))))من همچنان چهره زیبای شما رو با همون لبخند زیبا و گونه هایی برجسته تجسم میکنم :* ؛)
خانم هراتی عزیزم من بعد از ظهر یکشنبه که توی تقویم نوشته ۲ ماه عربی و خوابها تعبیر عکس دارن من خواب دیدم که نمیدونم این شامل حال خواب من میشه یا نه...
در همان لحظه چرت اول خواب که به خواب هم نرفته بودم یک فرشته نووورانی دیدم همه بدنش نور بود و بالای سرش هم حلقه نور و هیچ چهره ایی ندیدم فقط نور که یک صدایی گفت :فرشته نجات و نمیدونم همون صدا بود یا صدای دیگه که دوباره گفت:میفرستمش
و نگفت چی رومیفرسته
برای ثانیه ایی این تصویر رو دیدم و بیدار شدم چون خیلی کوتاه بود حتی فکر میکنم خواب نبودم وحالت توهم قبل از خواب بود
ممنون میشم اگر تعبیر داره بفرمایید
فریبا هراتی
: سلام عزیزم. قایمکی که نبود تقریبا دعوتم کردید که سر بزنم. ولی من چون خودم به شخصه اینستاگرام ندارم، از طریق فیس بوک وارد شدم و اینطوری ملاقاتتان کردم. تجسم شما خالی از واقعیت نیست ولی در شرایط حاضر و بنا به قوانین مربوط به سایت من موقعیت و یا اجازه ی رونمایی ندارم :))))) به هر جهت، این رفرنس های مربوط به زمان که برعکس هستند یا باطل هستند همیشه صدق نمی کند ولی احتمال برعکس یا باطل بودن خوابها در بعضی روزها بالاست. ایمان شما قویست، خدا با شماست و به خاطر قلب پاکتان فرشته ی نگهبان او از شما مراقبت خواهد کرد. تشکر از همراهیتون.
Zahra : سلام خانم هراتی عزیز ممنونم از تعبیرات قبلی ام.
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. لعنت خدا بر دل سیاه کسی که تابع شیطان می شود و به جای کمک به بچه ای که ناتوانی ذهنی دارد او را با کتک و تنبیهاتی خشن به مرگ می کشاند. این مرد کثیف خودش به افسردگی شدید مبتلاست و عاقبتش را به جهنم کشیده است. روح پسرتان شاد. شاید او اوتیسم داشته و یا به هر دلیل در درس استعدادی نداشته ولی با کتک که انسان باهوشتر نمی شود. همسر شما لیاقت شما را ندارد. شما به خاطر دخترتان باید بمانید و مراقب او باشید و امیدوارم فداکاری و گذشت شما برای دخترتان باعث شود که این بچه اقلا آینده ای خوب و در امنیت داشته باشد. خداوند همسرتان را به شدت مجازات خواهد کرد. خداوند به شما صبر عطا فرماید. تشکر از همراهیتون.
Zahra : سلام با تشکر از تعبیر قبلی،لطفا متن خوابم نمایش داده نشود.
فریبا هراتی
: سلام. شما سرشار از شور و شوق هستید ولی همسرتان نمی تواند احساس شما را درک کند و یا شانس دوباره ای برای بهبود رابطه تان بدهد هر چند که شما خردمند و فداکار هستید. سه نفر در زندگی شما وجود دارند که یکی از آنها باعث می شود که زندگی به شما زهر شود و شما را آزار می دهد. ولی شما می دانید که خداوند تحت هر شرایطی با شماست و به او اعتماد می کنید. برای همین به قدرت معنوی و کمال الهی بالا می رسید. شما در وجودتان حس همکاری، تعادل، آرامش، کمال، گرما، اتحاد، ازدواج، خانواده و عشق وجود داشته و اینکه حالات ذهنی احساسی و معنوی تان هماهنگ هستند و قابلیت دارید تا به سعادت خانوادگی برسید ولی همسرتان با این وجود قدرتان را نمی داند. شما می دانید که امیدی به بهبود روابط شما نیست و دختر شما یکی از این فنجانهاست و مرحوم پسرتان فنجان دوم است. همسر شما همان زهری است که نوشیده اید. تشکر از همراهیتون.
کامبیز : یا خداااا
اگه اشتباه نکنم همون شب یاقبلش روی تلگرام تبلیغ کانال ماورا دیدم و یه ده دقیقه ای مطالبش دیدم وانصافن یجورای برام جذاب نبود ولی من را به فکر برد که چرا انسانها اینطور بدی هم را میخواهند و برای هم بد میخواهند و..و..
بسیار سپاسگذارم که مستند از قران کریم را تایپ کردین ودل و ذهن ما را به نور قران روشن کردین.
روزتان عالی ومنعالی
فریبا هراتی
: خداوند همه چیز را می بیند و راهگشای کسانی است که امید به رحمت او بسته اند. تشکر از محبت و همراهی شما.
کامبیز : باسلام
خانم هراتی گرامی.
هفته گذشته خوابی دیدم چند روزه تردید داشتم که تعبیر داشته باشه ولی بلاخره ثبت میکنم.
درخواب دقیق نمیدونم کجا بود واز یک مکان خارج شدم دیدم مردی رو زمین وحالت جنین بود وحالش خوب نبودوداشتم کمکش میکردم فقط یکلام گفت پشت سرم درد میکند و یهوی گفتم این که فلان کس است واز اشنایان ودوستان پدرم وناخوداگاه پدرم صدا زدم که بیا کمک!! درهمین حین هم یک دختر خانم بنظرم با کوزه ابی که دستش بود از درب منزل خارج شد واحساس کردم دختر این مرد است و اجازه ندادم بدونه پدرش حالش بده ورفت.بعد همینطور نگاه میکردم که دخترنگاهش برنگرده از دور دیدم یک سایه مانند قوی جثه ظاهر شد وبخودم گفتم این عزرائیل است واومده سراغ این مرد ودر کثر تانیه اسمان ابری ونسبتن تاریک و گردوخاک و...شد و یهوی به ترتیب یه قبر اول روی سنگ اون اشکال عجیب وغریب وحیوانات روش ظاهر شد وشک ندارم قبر زن بود و دومی هم یک مرد بود و همان اشکال ترسناک وحیوانات روش ظاهرشد وسومین قبر را همین مرد که من کمکش اومدم داخلش گذاشتن و روی سنگ او هم اشکال ترسناک و..ظاهرمیشد وقبر چهارم انگاری از قبل بود و فقط سنگش دیدم.خانم هراتی هیچ کس اونجا نبود ویا شخصی دخالتی در دفن ها نداشت !!! قبرها بکی پس از دیگری کنارهم شکل میگرفت وانگاری یکی به من میگفت اینها گناه کار هستن که اینطور سنگ قبرهاشون شکل ظاهر میشه و...
بعد از سومین قبر که تموم شد واین مرد داخلش گذاشتن یهوی دوباره اون باد وابرهای سیاه وسفید رفتن و اسمان وزمین عادی شد و دیدم دونفر همون سمت قبر اول که خانم بود وایسادن و پدرم بالای قبر سوم و برام جالبه انگار من کودک بودم وپدرم خیلی جوانتر ومن پاهای پدرم بغل کردم وازش پرسیدم پدر اینها کی هستن داخل این قبرها وایا شما مبشناسی که دیگه پدرم سرش پایین بود و حالت غم وناراحتی و جواب نمیداد منم گریه کردم وشاکی شدم و گفتم من میدونم اینها ادمهای درست وخوبی نیستن و همین قبر اول یه خانم است وگناهکار و...و..
که دیگه یکنفر از اون دونفر غریبه که بنظرم روی چهارپا بود گفت قضاوت نکن اینطور نیست ولی من قبول نکردم وهی میگفتم من چشمام دیدم اینها چطور دفن شدن.
خانم هراتی خدا رحمت کند همه اموات را پدر من حدود بیست سال است فوت کردن و اون شخص هم که در خواب گفتم حس کردم از دوستان پدرم است چند سال بعد از پدرم فوت کردن.
باتشکر
فریبا هراتی
: سلام. دوست پدر شما در زندگی اش اهل دعا و جادو جنبل و توسل به جنیان بوده و هر چه که می شده سریعا می رفته و از ایشان تقاضای کمک می گرفته. پیش دعانویسان و کسانی که به این کارها رو می آوردند می رفته و از ایشان کمک می گرفته و شما شاهد بوده اید که پدر شما ( روحش شاد) روحش زنده است و سلامت تر و جوانتر از قبل و برای دوستش که اینگونه به استیصال رسیده بوده، ناراحت است. دختر او پی احتیاجات دنیایی خودش رفته و اصلا توجهی به حال پدرش ندارد و زمانی که لعنت و غضب خداوند فرابرسد، چیزی که باید بشود می شود و هیچ جنی یا دعانویسی نمی تواند ورق را برگرداند!! خواب شما به شما می گوید که شما شخصیتی شاید کم تجربه ( یا معصومانه) دارید و فرصت دارید که بیاموزید تا درست زندگی کنید. عده ای از مردم که در دنیا به قدرت و اختیاری رسیده اند، به واسطه ی همین راهنمایی های اشتباه مردم به رو آوردن به جنیان به ثروت و مقام رسیده اند ولی این حروف عجیب غریب و عکس های حیوانات روی قبرها به شما می گوید که عاقبت کسی که به این کارها رو می آورد جهنم است. حالا یا کسی به شما پیشنهاد داده از این کارها کنید یا کسی قرار است در زندگی تان پیدا شود که این پیشنهاد را به شما بدهد. اما من برای شما ادله ای از قرآن کریم می آورم که بدانید دلیل صحبتم مبنی بر گناه بودن استفاده از کمک این اشخاص بر چه مبنایی است. لطفا این متن را چند بار با دقت بخوانید تا ملکه ی ذهنتان شود: همانطور که در قرآن آمده هیچ برگی از درخت نمی افتد مگر اینکه خدا بخواهد. جادو فقط برای کسانی موثر واقع می شود که به جادو ایمان دارند و قدرت آن را بالاتر از قدرت خدا می دانند. آیه 6 سوره جن می فرماید: یک عده از انسان ها و نوع بشر، به جای پناه بردن به خدا، به جن پناه می برند در صورتی که اجنه نمی توانند پناه آنها باشند. ( پس این کارهای دعا نویسان برای اجیر کردن اجنه برای موفقیت انسان ها در زندگی شان وعده ای دروغ و باطل است. هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خدا نیست! ) در جای دیگری در قرآن در سوره بقره آیه 102 آمده که (عده ای از بنی اسرائیل از دو فرشته که در بابل نازل شده بودند، به اسم هاروت و ماروت که دعاهایی می آموختند، که بین زن و شوهران جدایی می انداخت، و جدایی نمی انداخت مگر آنکه خدا می خواست!! ) و این به این معنی است که حتی اگر جنیان بخواهند کاری کنند، موفق نمی شوند مگر اینکه خدا بخواهد! حالا جای سوال است که مگر خدا می خواهد؟ مگر خدا دوست دارد که کسی بد بخت شود؟ حقیقت این است که اگر جنیان به خودی خود می توانستند به انسان ها آسیب برسانند، احدی بر پشت زمین باقی نمی ماند زیرا شیطان از بدو خلقت انسان با او دشمنی داشت!! خداوند انسان ها را دوست دارد و عاشق آنان است زیرا از روح خود در بدن انسان دمید. تنها کسانی اسیر جادو جنبل می شوند و آسیب می بینند، که معتقد هسنند که قدرت شیاطین از قدرت خداوند بیشتر است. معتقد هستند که خداوند مهربان نیست و حامی بنده های خود نیست. معتقد هستند که خدا نمی بیند و نمی شنود و آنان را رها کرده تا شیاطین و اجنه بتوانند آنان را اذیت کنند. خداوند به واسطه چن ها، باور انسانها را نسبت به قدرت خودش آزمایش می کند. تا بفهمد که چه کسانی به او توکل می کنندو چه کسانی به اجنه!! این باور منفی انسانها، انرژی منفی دشمنانشان و اجنه را جذب کرده و آنان را آسیب پذیر و مغلوب می کند. شما باید از ارتباط با جن ها و دعانویسان پرهیز کنید و اینکارها واقعا گناه است شر کارتان گردنتان را می گیرد و در نهایت به ضعف اعصاب یا دیوانگی خدای نکرده دچار می شوید. اگر شما به خدای بزرگ و الرحم الراحمین ایمان داشته باشید و مطمئن باشید که عشق او شامل حال بندگانش است، هرگز آسیبی از هیچ جنی نخواهید دید. برای کارهایتان هم مطلقا از این دعا نویسان کمک نگیرید. گر اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی!! تشکر از همراهیتون.
Reyhan : سلام خانم هراتی عزیز.ببخشید که خوابم طولانیه
حدودا 4 سال پیش ماه رجب یا شعبان بود خواب دیدم یه جایی مثل باغ هستم که زیر درختاش تختایی بود که از زیرشون جوی اب میگذشت و روی هر تخت چند نفر بودن و انگار باهم در حال صحبت بودن همه در حدود سن 20 تا 25 ساله در اوج زیبایی بودن با چشمانی زیبا و من روی تختی نشسته بودم که 9 یا ده نفر به صورت نیم دایره دورم بودن و باد بزنی از پرهای سفید بزرگ داشتن اروم باد میزدن و من تو ذهنم بود که فرشته هستن و خدمتگذار من. در کنارم سمت راستم یه نفر بود که حس کردم مسئولشونه یا حداقل اینکه از اونا بالاتره بهم گفت کسایی که اینجان روح افرادی در کل دنیا هستن که الان در خوابن و روحای اونا اینجا در کنار هم و همنشین هم هستن گفت در اصل اونا زمانی که در خوابن بیدارن و وقتی بیدارن در خواب بسر میبرن و وقتی میخوان از خواب بیدار بشن حافظشون پاک میشه که بتونن دنیا رو تحمل کنن وگرنه هیچ وقت حاضر نمیشن به اون دنیا برگردن.کمی جلوتر از اونجا کسایی بودن که لباس مشکی تنشون بود و به جایی که نور بود نزدیک میشدن به اونجا که نزدیک میشدن ملائکه لباس مشکیشون از تنشون در میاوردن و لباس سبز یا سفید تن اون ادما میکردن و سمت نور میرفتن و دیگه چیزی دیده نمیشد تو همون لحظه شوهرمو دیدم که اومد و رفت سمت نور لباس مشکیشو در اوردن و لباس سبز تنش کردن داشت به سمت نور میرفت که من گفتم کجا میبرنش من دوست دارم اول برم اخه خیلی اون نور زیبا و جذاب بود تا دیدن من میخوام برم اونجا جلومو گرفتن گفتن تو نباید بری اون وقت رفتنشه ولی تو هنوز زمانش نرسیده خیلی گریه و التماس کردم ولی نذاشتن برم ازم خواهش کردن که اروم باشم ولی شوهرم وارد نور شد و رفت.ادامه ی خوابم خودمو تو دشتی از نور دیدم که تا چشم کار میکرد تو اسمون و دشت ملائکه بودن و من لباسی سفید و نورانی تنم بود حس میکردم تو آسمون چهارم هستم اونجا یه جوون نورانی که حس میکردم میشناسمش بود و من بینهایت دوسش داشتم و انگار تو خواب لحظه ی وصال بود بی قرارش بودم و به سمت هم اومدیم و من زمزمه کردم یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم در میان لاله و گل آشیانی داشتیم بعد بهم رسیدیم اشک شوق ریختیم همو بغل کردیم یهویی از قلب هر دومون نور بیرون زد نوری بسیار زیبا ملائکه از این وصل اشک شوق میریختن و شاد بودن بعد آسمون باز شد از جایی بالاتر که تو ذهنم آسمون هفتم یا یه چیزی تو این مایه ها، نور از آسمون تابید از جنس نوری که از قلبمون بیرون میتابید صدایی از اون نور اومد که خداوند خطاب به ملائکه گفت اگر تمام ادمها چنین عشقی بهم داشتن همه وارد بهشت میشدن.لطفا تعبیرشو بهم بگید
فریبا هراتی
: سلام. شما کار خیری انجام داده اید که پاداش این کار بهشتی است که به شما نشان داده شده است. در اصل زندگی واقعی دور از غم ها و سرشار از آرامش زمانی حاصل می شود که خداوند روح انسان را بالا می برد که این یا در خواب اتفاق می افتد و یا در عالم بعد از مرگ جسمانی. خداوند ناامیدی ها را از انسانها می گیرد و آنها را با نور معرفت خودش آشنا می کند و این باعث می شود که آرامش و صلح درونی به انسان ها برسد. شوهر شما هم ایمانش قوی خواهد شد و خداوند او را خواهد بخشید و عمر شما طولانی تر از اوست. شما در آخرت با کسی که همیشه عاشق او بوده اید و قلبتان مشتاق اوست تماس خواهید داشت و زوجی خواهید داشت که همیشه آرزوی داشتن او را در سرتان می پروراندید. شما از بهشتیان هستید. خداوند در این خواب به شما می گوید که چیزی که بالاترین رتبه را در بهشت به انسان می بخشد، عشق و محبت خالصی است که در قلب او وجود دارد. خداوند منبع نور و عشق است و هر کسی که در قلبش قساوت و دشمنی و بدجنسی داشته باشد، لیاقت بهشت را ندارد. بهشت متعلق به کسانی است که با تمام وجود انسانیت و مهربانی و عشق به دیگران را آرزو می کنند. تشکر از همراهیتون.
Neda : ممنونم خانم هراتی بزرگوار.بله مادرم استرس نگرانی خودش و ما و زندگی رو خیلی داره افسردس و همیشه نگران.سختی زیاد در زندگی کشید و مریضی.بهترین دکترها هم مراجعه کردیم الان در حد چند قدم با واکر توی خونه راه بره یاروی ویلچر بشینه. توکل بر خدای مهربان خدا خودش هر چه صلاح میدونه انجام بده.خدا مادر بزرگوار شما رو هم قرین رحمت بفرماید که دختر بزرگواری مثل شما بزرگکردن و تحویل جامعه دادن روحشان شاد و با ائمه اطهار مشهور شوند
فریبا هراتی
: تشکر عزیزم. با آرزوی سلامتی برای شما و مادرتان و شادی و آرامشی همراه با ایمانی قوی.
Neda : ببخشید خونه و طبقه ای که مامانم بود تاریک بود مادرمم روی ویلچر بود در واقعیت مامانم ویلچر استفاده میکنه.ببخشید یکبار دیگه کامنت گداشتم اینقدر استرس داشتم که یادم رفت بود اینا رو ببنویسم
Neda : سلام خانم هراتی بزرگوار دیشب خوابی دیدم کمی نگران شدم.شاید هم چون مسافرم این خواب رو دیدم خواب یادم رفته و کمی بخاطر دارم.خواب دیدم انگار جایی بودم.اومدم با چند نفر به سمت منزلمون.گوبا از دوستام و خانواده بودن بعد دیدم انگار ۴ تا فرشته توی خونه بودن. حالا نمیدونم چه فرشته های انگار فرشتهای محافظ بودن اگر اشتباه نکنم برای مامانم بودن ولی گویا میخواستن مامانمو با خودشون ببرن.من پله های طبقه رو رفتم بالا و رسبدم به طبقمه دوم.ولی ما زود رسیدم مخصوصا من. مامانم تو عالم خواب افسرده بود وگفت دارم باهاشون میرم یعنی اینکه اون دنیا ی. ولی ما رو که دیدن فرشته ها غیب شدن منم و یک اقایی که ایستادیم داشتیم مامانمو دلداری میدادیم.ومنم بلند به فرشته ها ببخشید با اینکه نبودن فحش دادم که بیخود میخوان ببرن ولی انگار به مامانم تایم رفتن داده بودن که رسیدم و اونا غیب شدن.و نتونستن کارشون بکنن.و زود رفتن منم بلند بلند داشتم توهین میکردم بهشون و مادرم هم خسته و افسرده. ببخشید خیلی نگران مادرم شدم گفتم شما زحمت تعبیر رو بفرمایید
فریبا هراتی
: سلام. ندای عزیزم فکر مادر شما ناراحت است و افسرده و نگران است. او احساس می کند که در تمام زمینه های زندگی نیاز به کمک و یاری خداوند دارد و می خواهد که مشکلاتش تمام شود. من لازم می دانم برای درک بهتر شما یک خاطره کوچک از مادرم برایتان تعریف کنم. مادر من در سنین جوانی و در حالی که کاملا سالم بود، ورزشکار و زیبا و قوی... به یکباره سرطان مغز گرفت از بدترین نوع ممکنه و دکتر گفتند که اگر عمل کنید نهایتا تا یکسال دیگر زنده است و اگر نه 2 هفته دیگر فوت می شود. من که نمی خواستم مادرم زود بمیرد نهایت سعیم را کردم و بهترین جراح مغز تهران را برای عمل مادرم انتخاب کردم و این عمل انجام شد. ولی درست یکسال بعد، دوباره علائم بیماری مادرم نمایان شد و او مثل یک بچه معصوم که هیچ درکی ندارد شده بود. وقتی یکبار داشتم برای او مسواک می زدم، خمیر دندانش را قورت داد در حالیکه از چیزی که متنفر بود این بود که خمیر دندان را خوب شستشو نکند. او درست مثل یک کامپیوتر با ظاهری بسیار زیبا ولی کاملا خالی از حافظه نشسته بود و مرا نگاه می کرد. در آن موقع در دلم گفتم خدایا من مادرم را خیلی دوست دارم. آنقدر زیاد که حاضر نیستم به خاطر من زنده بماند ولی خودش زندگی را داشته باشد که اگر می دانست چه می گذرد از شرایطش متنفر می بود!! به خاطر عشقی که به مادرم دارم از تو می خواهم که او را از این زجر رها کنی و به آغوش گرم خودت او را می سپارم. 2 روز بعد مادرم فوت کرد و هنگام جان دادنش به او گفتم مامان تولدتون مبارک. مطمئن هستم دیگر هیچ زجری نمی کشید و الان خدای مهربان حافظ و نگهدار شماست. اینها را گفتم تا بدانید که همیشه زنده ماندن بهترین راه حل نیست و هیچ انسانی هم عمر ابد ندارد. اما در عین حال این را هم بدانید که خواب 4 صفر دیر تعبیر می شود و به این معنی نیست که مادرتان مرگشان نزدیک است. اما شما باید واقعگرا باشید. وقتی که یک بچه 9 ماه در شکم مادرش می ماند و کامل و پخته می شود باید به دنیا بیاید و ار خانه ی اول خودش رحم جدا شود. اگر شما مادرتان را دوست دارید باید به او اجازه رشد در دنیای ابدی که دیگر هیچ مرگی در آن نیست را بدهید. او را وادار نکنید که با شرایط سخت روحی و معلولیت خودش تا ابد زجر بکشد. مردن یک انسان به معنی مردن جسم اوست ولی روح هرگز نمی میرد. کما اینکه برای من مادرم همیشه زنده است نه در خاطره ام بلکه در واقعیت زنده است. او به خوابم می آید. با من مشاوره می کند. با من حرف می زند... همیشه زنده است و فقط جسمش را از دست داده. این راهیست که من شما و همه ی آدمها یک روز خواهیم رفت پس برای کمک به مادرتان سعی کنید که استرس و نگرانی را از خودتان دور کنید تا او نترسد. فکر نکند که قرار است جای بدی برود. شما با ایمان هستید و می دانید که او جایگاهش پیش خداست و قلبش همیشه با شماست. نگران هم نباشید. سفر خوبی داشته باشید. تشکر از همراهیتون.
Xanum : سلامخانمهراتی عزیز وقت بخیر...داداشم خواب دیده عزرائیل کنار تختشه بینشونم یه مرد ناشناس بوده که داداشم به عزرائیل گفته منو ببر ولی اون مَرد داداشمو برده...با تشکر
فریبا هراتی
: سلام. تشکر. برادر شما بسیار خسته و مستاصل شده و شاید آرزوی مرگ کند. اما گشایش کار او بسیار نزدیک است و برادرتان قرار نیست فعلا فوت کند بلکه حالا حالاها باید بکوشد و خوشبختی و موفقیتش را نظاره کند. اما همچنین او باید به این مسئله دقت کامل داشته باشد که مرگ همیشه یک قدم با او فاصله دارد. او باید جوری رفتار کند که اگر به موفقیت بسیار بالا رسید مغرور نشود و گناه نکند و فریب شیطان را نخورد و اسیر شهوات دنیایی نشود. او باید اعمالش را کنترل کند و از قهر خدا بترسد. تشکر از همراهیتون.